شاید یکی از برکاتی که انقلاب اسلامی برای جامعه داشته نگاه متفاوتی استکه به زنان دارد، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی که حضور موثر زنان را در پیروزی خود بیتاثیر نمیدانست، زن رتبه و جایگاه والایی یافت تا با تاثیری که بر جای میگذارد قضاوت شود نه تنها ظاهرش! همین فرصت باعث شد تا جمعیتی که به دلیل نگاه غیراخلاقی رژیم شاهنشاهی اجازه رشد پیدا نکرده بود فرصت حضور در صحنه به واسطه تواناییهایش یافته و بتواند در عرصهای عادلانه رشد یافته و نقشی مهم را بر دوش بکشد، البته قبل از پیروزی انقلاب هم همیشه زنان از جایگاه مناسبی در پیشبرد اهداف انقلاب برخوردار بودند و با مروری بر تصاویر انقلابیون میبینی زنانی را که دوشادوش مرد خود در خیابانها هستند و شعار میدهند. از نظر امام خمینی نیز زنان جایگاه ویژهای داشتند چنانچه شاهدیم مرحوم مرضیه دباغ تا کجا با انقلابیون همکاری میکرد و حتی مسئول حفاظت از بیت امام بود.
اما علت این توجهی که انقلاب به زنان داشته و نقششان را در جامعه پررنگ کرده است چیست؟! باید در پاسخ گفت که توسعه یکی از جدیترین اولویتهای فردی، گروهی، حاکمیتی به شمار میرود و در یک کلام باید گفت، رشد و شکوفایی، از اهدافی است که در دو سطح خرد و کلان مورد توجه متولیان، بازیگران و نقشآفرینان این عرصه قرار دارد.
بدون تردید، حصول اهداف، آرمانها و پیگیری راهکارهای مقتضی برای دستیابی به آنچه که تحت عنوان توسعه از آن یافت میشود، از دستورکارهایی است که هر فرد یا گروهی به نحوی پیگیر آن بوده، زیرا میل به پیشرفت در ذات انسان نهادینه شده است.
جامعه توسعه یافته، پویا و بالنده است، انگیزه پیشرفت در چنین جامعهای باعث میشود، ضربآهنگ توسعه با سرعت و شتاب هر چه بیشتری طی طریق کند و قطعا جاماندن از این قافله با هزینههای سنگین و هنگفتی همراه خواهد بود.
توجه به نقش زنان در توسعه اجتماعی و واکاوی و الزامات مقتضی برای توانمندسازی این قشر که قریب به نیمی از جمعیت کشور را در برمیگیرند، ضرورتی است که باید به نحو دقیقتری مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد.
در این عرصه، نقش انسان به عنوان بازیگر و بازیگردان اصلی تغییر و تحولات، بسزا، پررنگ و تعیین کننده است و اساسا توسعه برای انسان و به واسطه انسان انجام میپذیرد.
با قائل بودن به چنین نظریهای، هر آنچه فضا و بستر نقشآفرینی انسان به عنوان اصلیترین اندوخته و ثروت هر جامعهای به نحوی شایستهتر فراهم شود، به همان میزان روند حصول توفیقات سازندهتر تسهیل خواهد شد.
به واقع در چنین بستر و عرصهای، انسان با بهرهگیری از دو قوه تعقل و اقدام عملیاتی، مسیر پیشرفت را میپیماید و در چنین سازوکاری، رنگ، نژاد، جنسیت، ملیت و... محلی از اعراب ندارد و هرکس که به نحو مطلوبتری انرژیها و توانمندیهای بالقوه خویش را بصورت فردی یا گروهی به حالت بالفعل در آورد، به موفقیت هر چه بیشتری در حوزه توسعه دست خواهد یافت.
در چنین فرآیندی، مرد و زن، دختر و پسر در کنار و هم راستای یکدیگر، ایفای نقش میکنند و با تکمیل و مهیا ساختن ضروریات و الزامات لازم، بستر توسعه را هموار میسازند. در این میان، لزوم مشارکت زنان در توسعه، ابتکار و نظریه جدیدی نیست و دیرزمانی است که استفاده و بهرهگیری از تمامی نیروها برای حصول اهداف از پیش تعیین شده به عنوان یک اصل بدیهی پذیرفته شده است.
اگرچه در برخی جوامع، آنچنان که باید به این ضرورت و اصلِ خطیر قائل نیستند که در حال حاضر نیز مصادیقی از آن در برخی جوامع یافت میشود که به نوعی به زن، نگاه ابزاری دارند و یا اینکه نقشآفرینی آن را برنمیتابند.
در جامعه ایرانی نیز، پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران، زن به عنوان یکی از عناصر اصلی در فرآیند حصول توسعه مطرح شد که از همان ابتدا در تحولات انقلاب ۵۷ نیز کارآمدی خود را به اثبات رساند.
البته این توانمندی از دیر باز بصورت بالقوه وجود داشت، اما شرایط حاکم بر جامعه در مقاطعی، نقشآفرینی طیف مذکور را (در مقاطع پیش از انقلاب) با موانع و چالشهایی مواجه میساخت که در مقام عمل، کارکرد و ایفای نقش این طیف، تحتالشعاع برخی نگاهها و شیوههای مدیریتی خاص قرار میگرفت.
البته نمیشود همه چیز را صد درصدی دید چراکه علیرغم تلاشهایی که برای تسهیل نقشآفرینی زنان، عملیاتی شده لذا همچنان با نقطه مطلوب فاصله داریم که نائل شدن به شرایط مطلوبتر، مستلزم فراهم ساختن ضروریاتی است که بخش قابل توجهی از آن، متاثر از مسائل و باورهای فرهنگی میباشد.
با نگاهی به تحولات تاریخی جوامع در حال توسعه، پی میبریم که یکی از عوامل موثر در کندی نقشآفرینی زنان، ناشی از تحرکات و طراحیهایی است که به واسطه دستاندازیهای استعمارگران ایجاد میشده و به واقع، بخشی از انرژی و سرمایهگذاری جریانهای معاند و چپاولگر، به انحراف کشیدن کارکرد اصلی زنان در جوامع معطوف میشود که نگاه ابزاری به زن و تبلیغات گسترده برای تنزل جایگاه این طیف در ظاهر و پوشش حمایت و پشتیبانی از زنان، از مصادیق آن به شمار میرود که متاسفانه همچنان این روند ادامه دارد و هجمه تبلیغاتی دشمن از طریق ابزارهای رسانهای برای تضعیف کارکرد موثر زنان از نمونههای آن به شمار میرود. طبیعتا تضعیف کارآمدی زنان در هر جامعهای، به معنای فلج کردن نیمی از استعدادهای جمعیتی آن خواهد بود که به تبع در چنین شرایطی، مولفه توسعه با موانع و هزینههای جدی مواجه خواهد شد. نقش زنان در ابعاد گوناگون توسعه و بالاخص توسعه اجتماعی نه تنها غیرقابل انکار، بلکه ضرورتی اجتنابناپذیر است که در صورت فقدان یا خلاء آن، قطع به یقین، روند توسعه با آسیبها و تهدیداتی جدی همراه میشود.
برخی، جایگاه و کارکرد و کارآمدی زنان را تنها به نقشآفرینی آنها در عرصه برونخانوادگی و محیط خارج از منزل خلاصه میکنند که به واقع این نظریه، برداشتی ناصحیح از توانمندیهای بالقوه و ذاتی زنان است.
همانطور که دین و مکتب اسلام، منعی را برای نقشآفرینی زنان در عرصههای گوناگون اجتماعی لحاظ یا مطرح نساخته و در صورت قائل بودن به ملاحظات والزامات این نقشآفرینی، مانعی برای کارکرد برون خانوادگی زنان مطرح نیست.
نکته حائز اهمیت دیگر به افزایش ظرفیتها برای نقشآفرینی زنان در سطوح مدیریتی معطوف میشود که انصافا در طول قریب به چهار دهه اخیر گامهای ارزندهای در این خصوص برداشته شده و در حال حاضر نیز با نگاهی به پستهای مدیریتی، با چهرهها و عناصری روبهرو میشویم که بر کرسیهای مهم و تاثیرگذاری تکیه کردهاند که البته همچنان افزایش و تقویت هر چه بیشتر آن ضرورتی اجتناب ناپذیر به نظر میرسد.
آموزش تخصصهای لازم برای نقشآفرینی زنان در عرصههای گوناگون و البته فراگیری و آموختن شرح وظایف درون خانوادگی و نحوه ایفای نقش زنان در مناسبات خانه یا همان منزل(به عنوان یکی از نیروهای موثر تربیتی) از دیگر الزاماتی است که باید به نحوی عمیق و جدیتر به آن پرداخته شود.
با لحاظ کردن مولفههای فوق و فاصله گرفتن و پرهیز از نگاههای رفاه جنسیتی از سوی افراد، اقشار و گروههایی که (بر خلاف سیاستهای کلی نظام و شریعت اسلامی) به زن به عنوان یک عنصر و مولفه تاثیرگذار در تحولات اجتماعی نگاه نمیکنند از ضروریاتی است که رعایت آن، نقش بسزایی در توانمندسازی و به تبع، موفقیت هر چه بیشتر زنان ایفا خواهد کرد. نگاهی که اسلام به جایگاه زنان در جامعه دارد باعث شده تا امروز زنان جمهوری اسلامی بتوانند در جامعه حضور داشته باشند.
سوشیانت آسمانی