رهبر معظم انقلاب در ابتدای یکی از جلسات درس خارج فقه خود به بیان شرح حدیثی تربیتی از حضرت امام جعفر صادق(علیهالسلام) در موضوع «شکر نعمت و کفران نعمت» پرداختند و فرمودند: قدرت و توانایی مدیریّت و احراز مناصب مدیریّتی یک نعمت است؛ یک روزی بود که ما و شما باید همینطور در جریان تصمیم مدیران جامعه - که به دشمنان دین و دشمنان کشور وابسته بودند - حرکت میکردیم، بدون اینکه اختیاری داشته باشیم؛ امروز، بسیاری از خود ما جزو مدیران کشور هستیم - در هر بخشی که هستیم، در هر حدّی که هستیم - و قدرت ایجاد مسیر، تغییر مسیر، تصحیح مسیر را خدای متعال به ما داده است؛ خب این یک نعمت است. این نعمت را چهجور مصرف میکنیم؟ اگر در جهت خدمت به مردم و هدایت جامعه به آن سمتی که مطلوب دین خدا است این مدیریّت بهکار رفت، خب این شکر نعمت است؛ اگر چنانچه در این جهت بهکار نرفت، معطّل ماند یا عکسش بهکار رفت، این کفر نعمت است. گاهی این کفران نعمتها، بهحدّی است که قابل جبران هم نیست...
پیش از این نیز رهبر معظم انقلاب اسلامی به عنوان دیدهبان بصیر نظام و انقلاب اسلامی ایران در مناسبتهای مختلف بر ضرورت توجه کامل و اکمل افرادی که به عنوان مدیر و مسئول سمت و مسئولیت میگیرند بر امور محوله و انجام صحیح وظایف خود به عنوان حقالناس تاکید کردهاند.
اکنون باید پرسید آیا افرادی که در جایگاه مدیریت کشور اعم از دولتمردان،مسئولان و مدیران اجرایی دستگاهها و مراکز مختلف قرار گرفتهاند، اولا قدر این نعمت را شناخته و میدانند و ثانیا برای پاسداشت این نعمت الهی چه کرده و میکنند؟
مدیران گذشته و کنونی و شیوه مدیریتی آنان مورد نقد قرار دارد. اگرچه تلاشها و مجاهدتهای پیدا و پنهان برخی از مدیران افتخارآفرین، افتخارآمیز و قابل تقدیر و ستایش بوده و است اما وضعیت موجود و فاصله داشتن با وضعیت مطلوب نشان میدهد که نحوه مدیریت دولتمردان، مدیران ارشد اجرایی گذشته و حال دستگاهها و نهادهای مختلف دارای اشکالات مهم و غیرقابل انکاری است، در این نکته شکی نیست و باید در این باره چارهاندیشی راهبردی و عملیاتی داشت.
اصلاح ساختار و سیستم نظام مدیریتی و اداری از جمله ضروریات امروز جامعه است. بازنگری اساسی و تحولگرایانه از ملاکهای انتخاب و انتصاب مدیران امروزز از جمله آنها «تخصص و توانمندی در اجرای امور محوله»، «شاخصها و ملاکهای گزینش»، «چگونگی توانمندی در اشراف عملیاتی و راهبردی طرحها و برنامهها» یک ضرورت و بلکه تغییر و دگرگونی اساسی است.
حلقه بسته مدیریتی کشور خود گواه روشنی بر ضعفها و اشکالات اساسی این سیستم است و البته در این باره شواهد و مصادیق فراوانی میتوان ارائه کرد اما به قول « در خانه اگر کس است یک حرف بس است» بسنده میکنیم.
« نبود برنامههای راهبردی» حلقه مفقوده بسیار مهم و اثرگذار در سطوح مختلف مدیریتی امروز کشور است. نیمنگاهی به وضعیت موجود پروژهها نشانگر این نکته است که آنچه تاکنون در قالب برخی از برنامهها طراحی و عملیاتی شده و میشود به دلیل « نبود پیوستهای متناسب» و همچنین « عدم توجه به ضرورت الصاق پیوستهای یک برنامه » یا ابتر و نیمهکاره رها شده و میشود و یا پس از اجرایی شدن، نقایصی از آن جلوهگری میکند!
از دیگر سو نوع برخورد مدیران با انتقادهای دلسوزانه، سازنده و کارشناسانه نیز درد مضاعفی دیگری است که باید برای آن نسخهای اثرگذار و شفابخش تجویز کرد.
به جرائت میتوان نوشت که نتایج عملکرد مدیریتی دولتمردان و مدیران امور اجرایی در سطوح مختلف و در مراکز و دستگاههای متعدد کشور رضایتمندی عمومی را به دنبال نداشته است. این نکته را میتوان در جای جای کشور و در سطوح مختلف و از جمله در جمع محرومان و نیازمندان به وضوح لمس کرد. اما متاسفانه آنچه نگاه نقادانه و کارشناسانه نسبت به عملکرد مدیران در سطوح متنوع اجرایی را تاکنون منکوب کرده و میکند، نوع برخورد مدیران مدعی و به اصطلاح « خودشیفته» به نقد و تحلیل کارکرد مدیریتی آنان بوده است. مدیرانی که علاوه بر این که هیچ نقدی را بر نمیتابند متاسفانه از فرهنگ عذرخواهی نیز فاصله دارند. خاطره افکار عمومی مصادیق فراوانی را از رفتار خشمگینانه دولتمردان و مدیران در مواجهه با پرسشهای انتقادی به یاد دارد.
متاسفانه باید اذعان داشت که فرهنگ « شکرگزاری» از اعتماد مردم و « عذرخواهی» از نابلدیها و ناتوانیها، اجرای ناتمام پروژهها و نقایص موجود در برنامههای خود در میان مدیران کشور جایگاهی نداشته و ندارد و بلکه بالعکس شکلگیری روحیه خود بزرگبینی، دوریگزینی از مردم و محق دانستن خود و خانواده در بهرهمندی از امکانات و مزایای مدیریتی، بسی آزاردهنده و کاهنده روح و روان جامعه است.
به عبارت دیگر، با گذشت سه دهه از شکلگیری نظام مردمی جمهوری اسلامی ایران به سختی و به ندرت میتوان نامی از مجموعه مدیرانی به میان آورد که در قالب گفتوگوهای رسانهای، نشستهای تخصصی و همایشها و حتی گفتوگوی رودروی احتمالی با مردم از عملکرد خود نقد کرده و نسبت به ناتوانیها و کمکاریهای خود عذرخواهی کرده باشند!
طنز روزگار اینکه این موضوع در جریان رقابتهای انتخاباتی نیز از سوی نامزدهای انتخاباتی به شدت مورد توجه قرار گرفته است اما هیچیک از آنان نقدی از عملکرد گذشته و خود را برنمیتابند و نه تنها اشارهای به نوعی آن را اتهامافکنی علیه خود میخوانند که برخی نیز منتقدان را با الفاظی خاص مورد عتاب و خطاب قرار میدهند.
محمد کریمی