معمولا مردم دنیا در جهت الگوبرداری از حکومتی قوی هستند و همه نظریههای سیاسی و حکومتداری بر مبنای پاسخ در میدان عمل سنجیده میشود اما برای حکومت اسلامی مبنای نظری و عملی دقیقی وجود دارد که میتواند نقش الگویی قوی را برای حکومتهای اسلامی ایفا کند. در روزهای شهادت حضرت علی(ع) قرار داریم و به همین دلیل مفید به فایده دانستیم که حکومت داری را از منظر حضرت علی(ع) و در نهجالبلاغه بررسی کنیم چرا که اسلام دین حکومت داری و سیاست است و راضی نیست که حکومتی منفک از دین داشته باشیم.
دوره کوتاه زمامداري امام علي (ع) پس ازپيامبراسلام (ص) بيشک ارزشمندترين ميراث نظري و گرانبهاترين تجربه عملي درعرصه انديشه وعمل سياسي است. حضرت پس از وفات پيامبر نيزبه مدت بيست و پنج سال به عنوان يک منتقد ومعترض مسائل جامعه اسلامي را درابـعاد داخلي و خارجي آن رصد کرده و سپس بـا کولهباري از تجـربه و شناخت بـه اصرارمردم مديريت واداره جامعه اسلامي راعهده دارشده است. دوره زمامداري وي نيز اگرچه ازنظر کمي کوتاه و کمترازپنج سال بود؛ اما به دليل حوادث و رويدادهاي پيش آمده ازنظرکيفي سرشارازآموزههاي گرانبها وعبرتهاي پندآموز است. امام علي (ع) دروصيتي به فرزندش امام حسن مجتبي (ع) مينويسد: فرزندم مـن هرچند بـه مقـدارگذشتگان عمـرنکردهام؛ اما دراعـمال آنان دقت کردهام و دراخبارآنان کنجکـاوي نمودهام، درآثارآنان آنقدر گردش کردهام که دررديف آنان شمرده شدهام. بلکه تو گويي که کارهاي آنان به من منتهي شده است و با همه آنان زندگي کردهام. خوب و بد دنيا را، نفع و ضررش را شناختهام و ازهرمطلبي مهم آن را انتخاب کردهام و براي تـو ذخيره نمودهام و آنچه بيارزش بوده کـنار گذاشتهام.( نامه شماره۳۱.ص،۶۹۶).
سياسي، مشروعيت الهي و مقبوليت مردمي، نفي استبداد و خودکامگي، رفتار با مردم و گروههاي مختلف اجتماعي، برخورد با منتقدان، مخالفان و معاندان و مهم ترازآن عدالت به معناي عام آن از زاويه نگاه اميرمومنان علي (ع) مورد مطالعه و بررسي قرار گيرد، اميد آنکه توجه به اين آموزههاي گرانقدر دست مايهاي براي حاکمان جامعه امروزي ما باشد.
ضرورت حکومت سیاسی اسلام
ازديدگاه امام علي (ع) حاكميت و نظم سياسي نه تنها لازم كه امري ضروري است. وي در باب ضرورت حكومت ميفرمايند: هرملتي بايد زمامدارداشته باشد، خواه خوب باشد يا بد(خطبه۴۰ص،۹۵). حكومت بد صرفا" از باب ضرورت پذيرفته ميشود. به عبارتي درمقايسه با ناامني، هرج و مرج، قتل وغارت كه به واسطه عدم وجود نظم سياسي پديدارمي شوند نظم سياسي بد، قابل توجيه خواهد بود. امام علي(ع) دراين خصوص ميگويد: «درزمامداري ناپاكان مومن كار خود را انجام ميدهد و كافر بهره خود ميبرد و مرگ هركس ميرسد. به وسيله چنين حكومتهايي ماليات جمع ميشود، با دشمن مبارزه ميگردد، راهها امن و حق ضعيف از نيرومند گرفته ميشود و سرانجام، نيكوكار در رفاه است وستمگرهم ظلم نميكند» ( همان .ص،۹۵)؛ اما بطور طبيعي چنين نظمي فاصله بعيدي را با نظم سياسي اسلام به نمايش ميگذارد و به معناي سكوت، عدم مخالفت و يا اطاعت مطلق از هر نظام سياسي نيست.
هدف اصلي از حكومت در نظام سياسي اسلام، اجراي قوانين وحدود الهي، اقامه قسط وعدل، اصلاح امور مردم و به طور كلي تامين و تضمين سعادت دنيوي و اخروي انسان است. براين مبنا تحقق احكام و وارزشهاي الهي و انساني شرط است ونه حاكميت فرد يا گروه خاص. کما اينکه امام علي(ع) درمورد رياست و مسئوليت جامعه اسلامي مي فرمايند: «بارخدايا تو ميداني که مبارزه من بر سر بدست آوردن رياست ويا به چنگ آوردن مختصري مال بيارزش دنيا نبوده است. بلکه هدف من اين بوده که مقررات دينت را توسعه دهم، جامعه را اصلاح کنم تا مظلومان به آسايش برسند و قوانيني که بدون اجرا مانده است، به جريان بيفتد» (خطبه۱۳۰.ص، ۳۰۴). وي ارزش حکومت و رياست را ازکهنه کفشي کمترميداند؛ مگر آنکه حقي احياء و يا باطلي معدوم گردد (خطبه۳۳.ص، ۸۴). درغير اينصورت بطورکلي دنيا در نظر وي پستتر و بيارزشتر از بلوط تلخ است(نامه۴۵.ص،۷۴۱).
امام علي(ع) حاکميت و نظم سياسي را عهد و پيماني سه جانبه تلقي ميکند کـه بين خدا، مردم و حاکم اسلامي منعقد ميشود.
مبارزه با استبداد و خود کامگي
امام علي(ع) با شناخت عميقي کـه ازماهـيت وجودي انسان داشت، بيماري مهـلک خودکامگی و غرور را بـه خوبي شناخته بـود و درموارد متعددي برنفي و طرد استبداد وخودکامگي درعرصههاي فردي و بـويژه اجتماعي تاکيد ميورزيد. وي گردن کشي واستکباررا بزرگترين دام شيطان تلقي نموده وميفرمود: «خدا را، خدا را اززيان ياغيگري در دنيا و شدت ضرر ظلم در آخرت و از بدعاقبتي خودخواهي در نظرداشته باشيد، زيرا خودخواهي دام ابليس بزرگ و بزرگترين نيرنگ اوست. خودخواهي مرضي است که همانند زهري کشنده قلبها را تسخـيرميکند (خطبه ۲۳۶.ص،۶۱۰) وانسـان را بـه فرورفـتن درگـناه ميکشاند (سخن ۳۷۷. ص،۱۰۰۴)
حضرت ميفرمود ازمتکبري کـه ديـروزنطفه بـوده و فردا مرداري گنديده ميشود تعجـب مـيکنم (سخن۱۲۱.ص،۸۹۸). بشر را با فخـر چه کار، اولش نطـفهاي است و آخـرش مـرداري، نه خـود را ميتواند سيرکند و نميتواند مرگش را دفع نمايد (سخن ۴۶۲.ص،۱۰۳۸). امام علي(ع) براي نجات انسان از اين دام شيطاني ميفرمايد: تاج تواضع را برسرنهيد، غروررازيرپا بگذاريد، لباس خودخواهي را ازگردن بيرون آوريد. تواضع را اسلحه برنده ميان خود ودشمن خويش، ابـليس ولشکريانـش قراردهيد(خطبه۲۳۶ص،۶۰۰) وعبرت گيريد ازآنچه برمردمان گردنکش پيش ازشما رسيد (همان.ص،۹۲۱). اگرقراربود، خداوند منان اجازه خودخواهي بـه کسي دهد ، اين رخصت را بـه پيامبران مخصوص خـويش مي داد؛ اما خودرأيي و استکبار براي پيامبران ممنوع و فروتني و تواضع را براي آنان انتخاب نمود
(خطبه ۲۳۶. ص،۶۰۴).
امام علي(ع) درموارد متعددي واليان و مسئولان حکومتي را ازبيماري مهلک خود رأيي، تماميتخواهي و استکبارورزي برحذرميداشت. وي به مالک اشترنخعي مينويسد: «قلب خود را بـا لباس رحـم به زيردست، محبت و لطف بـه آنان بپوشان. همانند حيواني درنده نباش که خوردن مردم را سود خود بداني. زيرا مردم دودسته هستند: يک دسته برادر ديني تو هستند و دسته ديـگرازنظر انساني با تو همنوع ميباشند. لغزش زياد دارند، اشتباهاتي مـرتکب ميشوند،از روي عمد و خطا کارهايي را انجام ميدهند، بنابراين توبايد ازاشتباههاي آنها چشم بپوشي، ازلغزشهاي آنان صرفنظرکني. همانطوري که دوست داري خدا ازگناهان تو چشم پوشي و ازآنها صرفنظر کند، توهم بايد اززيردستان صرفنظر کني، زيرا تو برآنان حکومتداري و رهبربرتو حکومت دارد و خدا بررهبرت نفوذ دارد ومسئوليت آنان را به عهده گرفتهاي ومسئول آنها هستي... نبايد بگويي من نيرومندم، امرميکنم ودستوراتم اجرا مي شود، زيرا اين روش موجب فساد فکر، ضعف دين و به انحراف نزديک شدن است. هرگاه قدرت و ابهت آن، تورا به فكرغرورانداخت به عظمت سلطنت خدا كه برتو تسلط دارد توجه كن، به قدرت خدا نسبت بـه خود نگاه كن كه نميتواني و قـدرت خدا را برخويش درآنچه كه تو بر آن اختيارنداري دقت كن. اين دقت موجب ميشود كه طغيان تو را فرونشاند. ازعصبانيت توبكاهد وعقل ازدست رفتهات را بازگرداند. مواظب باش كه درعظمت خدا به مسابقه نپردازي وبه فكرهمانند خدا شدن نيفتي كه خدا تمام گردن كشان را ذليل و خودپسندان را خار گرداند»
( نامه شماره۵۳.صص۴-۷۶۳).
اي مالک بداخلاقي، درشت گويي و بد زباني مردم را به جان خريدارباش و درحق آنان سخت گيري و قلدري روا مدار تا خدا به پاداش اين کار ساحل هاي رحمت خود را بر تو بگشايد و ثواب فرمانبرداري از وي را به تو عنايت کند
(نامه شماره ۵۳.ص۷۸۹).
امام به اشعث بن قـِبَس استاندارآذربايجان نيز مينويسد: «حکومتي که دراختيارتوست لقمه تو نيست، بلکه امانتي است برعهده تو، نسبت به مافوق خود نگهبان مردمي وحق نداري درمورد مردم مطابق نظر خود رفتار کني»
(نامه ۵.ص،۶۴۱).
به عبدالله بن عباس فرماندار بصره نيز مينويسد: «با مردم خوش برخورد باش وعقدههاي ترس را از دل مردم بيرون بياور» (نامه۱۸ص،۶۶۰)
برخورد با منتقدان، مخالفان ومعاندان
چگونگي مواجهه حضرت علي(ع) با منتقدان، مخالفان و معاندان بسي درسآموزاست. وي نه تنها برمنتقدان خرده نميگرفت، بلكه عمل انتقادي را داراي ارزش ميدانست. امام درعهد نامه مالك اشتر يادآورمي شود كه اي مالك از ميان آنان [مردم] كسي را به خودت نزديك كن كه حرف حقي را كه تلخ است به تو بهترو بيشتربزند. درگفتار و كردارت كه خدا براي دوستانش نميپسندد كمترتو را ستايش كند هرچند اين كار تو را ناراحت نمايد و دلتنگ شوي ( نامه شماره۵۳.ص، ۷۶۸).
گفتاروكردارامام علي(ع) با مخالفان و معاندان نيزداراي آموزه هايي شگفت است. علي(ع) درمقابل تندرويها ومخالفتهاي خوارج از جاده انصاف، عدالت و آزادي خارج نشد و برآزاديها و حقوق اين گروه كه ازمخالفان وعنودان سرسخت بودند، پاي فشرد وبه آنان گفت: «بدانيد كه شما نزد ما سه حق داريد و تا هنگامي كه همراه ما هستيد آنها را از شما بازنميگيريم؛ شما را ازمساجد خدا كه نام اورا درآنها بر زبان ميآوريد منع نميكنيم، شما را ازدرآمد عمومي وغنايم تا زماني كه دستتان درجنگ همراه ماست محروم نميسازيم وتا جنگ با ما آغاز نكرده ايد با شما نميجنگيم»
(مصطفي دلشاد تهراني. کاختباهي.ص،۱۰۴).
وي هيچگاه مايل به جنگ با دشمن نبود اگردرنهايت مجبوربه مبارزه با دشمن ميگرديد، آغازگر جنگ نميشد، به لشكريان خود درصفين پيش ازمواجه شدن با دشمن مينويسد: قبل ازاينكه با شما جنگ را آغازكنند با آنها نجنگيد. زيرابه لطف خدا شما دليل داريد و برحق هستيد. اين جنگ را آغاز نكردن تا آنها جنگ را آغاز كنند دليل ديگري به نفع شما و ضررآنهاست. وقتي به ياري خدا شكست آنان آغازشد، فراري را نكشيد كسي كه تسليم شده را صدمه نزنيد، مجروحين را به قتل نرسانده، زنان را آزار ندهيد هر چند به شما دشنام دهند و به رهبران شما بد بگويند (نامه شماره۱۴.ص،۶۵۴).
عدالت اجتماعي
اجراي عدالت و قراردادن هر چيز در جايگاه خويش در حوزههاي مختلف سياسي، اقتصادي و اجتماعي ازنکات کانوني ومحوري انديشه وعمل سياسي دردوره زمامداري امام علي(ع) است. عدل ميزان و معياري براي اسلام ،ملاک سياست وهدف اصلي وغايي حکومت اجراء وگسترش عدالت است. زماني نشانهها و علائم عدالت بدون هيچگونه اغراق ظاهر مي شود که حق در جامعه محترم و حاکم گردد (خطبه ۲۰۷ص ۵۲۰) و عدالت زماني فراگيرتر ميشود که امور فراترو فروترازحق نباشد (نامه ۵۳.ص،۷۶۵). چرا که دراجراي عدالت آسايش است و کسي که طاقت عدل را نداشته باشد، بـه طريق اولي طاقت ظلم را هـم نخواهد داشت(خـطبه ۱۵. ص،۴۹). زيبايي سياست، عدالت درحکومت است و برترين موضوعي که موجب روشنايي چشم زمامداران ميشود، برقراري عدالت در همه سرزمينهاست (نامه۵۳.ص،۴۹).
امام علي(ع) درنامهاي به اسود بن قطيبه فرمانده لشکرحلوان مينويسد: بايد حق را به طورمساوي درکارها درباره مردم در نظر بگيري، زيرا بدون ترديد در ظلم و ستم چيزي جايگزين عدل نيست(نامه ۵۹. صص۹ -۸۰۸). به مالک اشتر نخعي نيز مينويسد: بايد بهترين کارها در نزد تو معتدلترين آنها در حق وفراگيرترين آنها درعدل وجامعترين آنها در رضايت مردم باشد(نامه۵۳.ص،۷۶۵). امام علي (ع)نه تنها کارگزاران و واليان را به حق وعدل سفارش ميکند که هدف ازرياست وحکومت را اجراي عدالت ميداند وازآحاد مردم ميخواهد تا دراجراي عدالت به وي کمک کنند تا بتواند حق مظلوم را از ستمگربگيرد واو را درمسيرحق قراردهد (خطبه۱۳۵.ص،۳۱۳). اگراجراي عدالت را قراردادن هرچيز در جايگاه خويش تعريف کنيم. مهم ترين مصداق آن به کارگماردن افراد شايسته در مصادر امور است. اهميت اين موضوع به گونهاي است که امام علي (ع) يکي از دلايل زوال دولتها را مقدم داشتن افراد پست و مؤخرگذاشتن فاضلان و افراد شايسته ميداند. به تعبيري عالمان دم ازگفت فروبسته وجاهلان به عزت نشسته باشند(خطبه۲. ص،۲۹). امام علي(ع) با تاکيد برشايسته گزيني،عنوان ميدارند کـه اگرقدرت و مديريت دردست انسانهاي نالايق بيفتد، جامعه بـه انحطاط ميگرايـد و بـراثر ستمگري، مردم به پريشان خاطري مبتلا شده، با قدرتهاي شيطاني کنارميآيند، رشوهگيري حقوق مردم را پايمال و درنتيجه با تعطيل سنتها، امت به تباهي و زوال ميرود (خطبه۱۳۰.ص،۳۰۴ ). بنابراين کسي را به وزارت برگزين که هيچ ستمگري را برستم وهيچ گناهکاري رابرگناهش ياري نکرده باشد. چنين افرادي کم هزينه ترازديگرانند وخدمات آنان ازسايرين بيشتر و بهترخواهد بود. از ميان آنان کسي را به خود نزديک کن که حرف حقي را که تلخ است به تو بيشتر و بهتربزند. در گفتار و کردارت که خدا براي دوستانش نميپسندد کمتر تو را ستايش کند، هرچند اين کار تو را ناراحت نمايد و دلتنگ شوي (نامه۵۳.ص، ۷۶۸).
کارگزارانت را بايد از ميان کارآزمودگان با حيا و خاندان شايستگان و پيشگامان اسلام انتخاب کني، زيرا اينان ازنظراخلاق، بزرگوارتر،ازنظردامن پاکتروطمع آنان کمترونسبت به حوادث آينـده دور- انديش ترند (هـمان.ص،۷۷۹). بـرسپاه خـود کسـي را رئيس کن که به نظرت نسبت به خدا، رسول(ص) وامام تو خيرخواهتر، پاکدامن ترو صبرش زياد ترباشد. درخشم وعصبانيت کوتاه بيايد، در پذيرفتن عذر دريغ نکند.با ضعيفان مهربان باشد و به نيرومندان فرصت ظلم به زيردستان ندهد. نه حمله او را عصباني و نه ضعف، وي را از كار بازدارد (همان.ص،۷۷۵).
براي قضاوت درمـيان مردم نيز بهترين افراد را برگزين، ازآن كساني كـه ازسختي كارها بـه تنگ نيايند، دادخواهان او را به خشم ولجاجت نيندازند، درلغزشي كه مرتكب شده، سرسختي و لجاجت نكنند و آنگاه كه حق را درك كردند ازبازگشت به آن سرپيچي نكنند. روح قاضي بدام طمع نيفتد، در قضاوت به آنچه درآغازبـه ذهنش ميآيد، بدون اينكه بـه ريشه مطلب برسد قضاوت نكند. كسي را براي قضاوت در نظر بگير كه در مشكلات ژرف بينتر و براي به دست آوردن حق ودليل، داناترو براي پذيرفتن شكايات و گوش دادن به حرف شاكيان پرحوصله ترو براي كشف امور رنج ناپذيرتر و به هنگام كشف حكم براي صدور آن قاطع ترباشد. قاضي را ازافرادي انتخاب كن كه ستايشهاي بيجا او را به خودپسندي نيفكند و حيله او را عوض نكند... درموضوع انتخاب قاضي بايد دقت عميقي داشته باشي، زيرا دين اسلام مدتها در دست اشراراسير بوده كه مطابق هواي نفس خود آن را اجرا مي كردهاند و از سوي ديگر دين وسيله درآمد دنياي آنها بوده است (همان.صص،۸-۷۷۷).
دوره کوتاه زمامداري امام علي (ع) سرشارازآموزههاي گرانقدري است که ميتواند به عنوان الگويي بينظيرمورد توجه انديشمندان سياسي و فراترازآن دولتمردان درعصرحاضر قرار گيرد. امام علي(ع) رابطه ناگسستني بين حکمت نظري و سياسـت عملي برقرارميکند وهـدف از زندگي کوتاه دنيـوي را مقدمه و آزمايشگاهي براي زندگي پايدار اخروي مينامد، برهمين اساس علاوه بر پاسخگويي به مردم ،دادگاه عدل الهي را محکمهاي ميداند که زمامدار بايد درمقابل آن پاسخگوي گفتار، رفتاروکردارخويش باشد.