بر خلاف تصورمان یافتن افراد نزدیک امام خمینی(ره) از پیدا کردن افرادی که به تازگی پست گرفته و مشهور شدهاند، سهلتر بود. نه کلاس و تشریفاتی گذاشت و نه وعدههای پیدرپی بدقولانه داد، خیلی محکم یک روز را تعیین کرد و ما را پذیرفت. کسی که با بلیزر خود در ۱۲ بهمن ۵۷ بنیانگذار جمهوری اسلامی را همراهی میکرد. کسی که در مبارزات انقلابی و بعد از پیروزی انقلاب بارها و بارها در صحنههای مختلف حضور داشته اما کمتر دنبال گرفتن کرسی ریاست افتاده و معتقد است که پیشبرد اهداف کشور حضور جوانان را میخواهد.
محسن رفیقدوست را میگوییم، بخوانید بخش اول مصاحبه انتخاباتی ما را با این سیاستمدار فراجناحی.
در مصاحبهای گفته بودید که در انتخابات ۹۲ کاندیداها برای حضور در انتخابات با شما مشورت کردند. آیا آقای روحانی هم در میان آن افراد بود؟ این دوره چه آیا کاندیداها قبل از حضور در انتخابات با شما مشورت کردند؟
نه در دوره قبل برخی کاندیداها مشورت کردند اما آقای روحانی با من مشورت نکردند، در این دوره که کاندیداها هیچکدام با من مشورت نکردند.
حتی آقای میرسلیم که عضو موتلفه هستند؟
حتی ایشان. من قبل از انقلاب از اعضای موثر موتلفه بودم اما از ابتدای انقلاب به این دلیل که وارد عرصه نظامیگری شدم دیگر فعالیتی در موتلفه نداشتم؛ هر چند که شخصا روابط خوبی با آنها دارم و در برخی جلسات آنها حضور پیدا میکنم و سالی یکی دو بار هم برای آنها سخنرانی میکنم اما در مورد کاندیدا شدن آقای میرسلیم با من مشورتی نشد.
اگر کاندیداها از جمله آقای میرسلیم با شما برای کاندیدا شدن مشورت میکردند توصیه شما به آنها چه بود؟ آیا همان توصیه سال ۹۲ را که به کاندیداها داشتید تکرار میکردید؟
اول باید این را توضیح دهم که به من پیشنهاد شد که کاندیدا شوم و من گفتم که شرایط رئیسجمهوری را در خود نمیبینم. علت آن این است که من در کشور افرادی را میبینم که بسیار بهتر از من میتوانند کشور را اداره کنند. نمیخواهم نام ببرم اما افراد بسیاری برای اداره کشور هستند. در سال ۹۲ هم هرکس که با من درباره کاندیدا شدنش مشورت میکرد میگفتم اگر در خود توان واقعی اداره یک کشور بزرگ و انقلابی و به قول بسیاری یک کشور ابرقدرت را دارید کاندیدا شوید. در این انتخابات به نظرم میآید که آقای جهانگیری کاندیدای رزرو است. این طور به نظرم میآید. به هر حال در روزهای آینده مشخص میشود که ایشان چگونه تصمیمی دارد. اما رفتارها نشان میدهد که هر ۶ نفر کاندیدا به دنبال این هستند که رئیسجمهور شوند. حالا هر کدامشان که مردم رای دهند به این سمت دست پیدا میکند.
شما گفتید که به شما پیشنهاد کاندیدا شدن داده شده است. این پیشنهاد از سوی چه کسانی بود؟ آیا از طرف جمنا بود؟
نه، از طرف برخی از افراد موتلفه بود.
یعنی به جای آقای میرسلیم؟
نمیدانم. شاید!. من در جلسات آنها نبودم. در جلسهای که به من پیشنهاد شد به اعضای موتلفه گفتم که من خود را اصلح برای ریاست جمهوری نمیبینم چراکه افرادی اصلحتر را در جامعه میبینم. ریاست جمهوری نشاط میخواهد و توان بالا که بتواند امور کشور را خوب اداره کند.
شما اعلام کردید به دلیل اینکه افرادی دیگر را شایستهتر برای پست ریاست جمهوری میبینید از حضور در این عرصه خودداری میکنید. به عبارتی شما اجرای بهتر امور کشور را به داشتن قدرت برتری دادید. به نظر شما آیا دلیل اینکه فضای سیاسی کشور با تنشهای بسیاری همراه است به همین دلیل باشد که افراد گرفتار حب قدرت بوده و به جای توجه به اصل موضوع یعنی اداره خوب کشور به دنبال قدرت فردی هستند؟
اینکه کاندیداها در مناظرات انتخاباتی بگویند که من بهتر امور را اداره میکنم فینفسه کار بدی نیست چون اگر این را نگوید باید کنار بکشد و بگوید به فلان کاندیدا رای دهید.
البته من شیوه تبلیغاتی را که در ایران هست و از غرب آمده قبول ندارم چنانکه روزنامهنگاری کشور را که برگرفته از نگاه غربی است قبول ندارم. رسانهها اگر امروز خبری را چاپ میکنند و فردا آن را تکذیب میکنند چه تضمینی دارند که فردا همان مخاطب دیروز روزنامه را بخواند. واقعا رسانهها که با تفکرات رسانهای غربی فعالیت میکنند فردا چگونه میخواهند جواب خدا را بدهند.
در مورد پست و مقامها هم گویا آقایان خود را مناسب میدانند و هر کدام از آنها میگوید که اگر من بیایم بهتر امور را انجام میدهم. اما دلیل اینکه افرادی مانند من که میگوییم وارد عرصه کاندیدا شدن نمیشویم این است که اولا باید میدان را برای جوانان باز کرد. یکی از ایرادات دولت روحانی سن بالای کابینه اوست که انتقاد بسیار درستی است. البته باید از افراد با تجربه و مسن استفاده شود اما در مقام مشورت و امور اجرایی باید به جوانان واگذار شود.
یک وزیر باید بتواند حداقل روزی ۱۰ ساعت و یا رئیسجمهور حداقل ۱۴ ساعت کار کند فردی که بالای ۷۰ سال سن دارد خوب نمیتواند چنین توانی داشته باشد. بر همین اساس دلیلی ندارد افرادی مثل من که این توان را در خود نمیبینیم، بیاییم و به دنبال پست و مقام باشیم و کاندیدای ریاست جمهوری شویم.
به نظر شما این تفکر که میگوید ما نباشیم کشور به ورطه نابودی میرود با تفکر اصلی انقلاب که میگوید انقلاب اسلامی ایران قائل به فرد نیست بلکه به قائل مردم است و هرگز توقف ندارد، مغایرت ندارد؟
به عقیده من، آنکه بر کشور حاکم واقعی است مقام عظمای ولایت فقیه است. همه میگویند که رئیسجمهور مقام دوم کشور است. من همیشه میگویم مردم رئیسجمهور را انتخاب نمیکنند بلکه مردم او را به رهبری معرفی میکنند و تا زمانی که حکم تنفیذ او از سوی رهبری اعلام نشود او رئیسجمهور نیست. در بند آخر تنفیذ چه در دوران امام(ره) چه در دوران آقا هم آمده است که این تنفیذ تا زمانی است که رئیسجمهور در مسیری باشد که انقلاب آن را تعیین کرده است.
امام خمینی(ره) این آگاهی را در میان مردم ایجاد کرد که وقتی فردی ادعا میکند که با نبود من عقب گرد خواهیم کرد، این امر هرگز امکان ندارد. چراکه ما رهبری فرزانه و با درایت داریم که همواره کشور را به بهترین نحو ممکن اداره کردهاند. شاید عدهای بگویند که اگر ما نباشیم کشور به عقب باز میگردد و عدهای هم بگویند اگر روند کنونی باشد به عقب باز میگردیم به هر حال مردم هوشیارند و در این میان با دیدن کارکردها و برنامهها در نهایت انتخاب میکنند که کدام یک از این افراد صادقتر و کارآمدتر هستند و به آن رای میدهند.
در بیان این موضوع آیا انحصارطلبی نمیبینید؟
نه انحصارطلبی نمیبینم چون اگر انحصارطلب بود در انتخابات شرکت نمیکرد و دست به کودتا میزند. افراد این چنینی تمامیتخواه هستند و میخواهند خودشان باشند به هر حال ملت انتخاب میکند که به چه کسی رای دهد.
درباره آرایش سیاسی انتخابات توضیح میدهید؟ دو طیف مشاهده میشود که شامل رئیسی، قالیباف و میرسلیم و در طرف دیگر که روحانی، جهانیگری و هاشمیطبا؛ این دو طیف میتوانند در خود ائتلاف کنند و مدلی که در روز انتخابات پیاده خواهند کرد را برای ما تشریح میکنید؟
من فکر میکنم که در طرف آقای روحانی احتمال زیاد دارد که آقای جهانگیری به نفع روحانی کنار رود و حتی احتمال کنارهگیری هاشمیطبا به نفع روحانی نیز وجود دارد اما در طیف مقابل به نظرم هر سه تا آخر میمانند.
تا آخر میمانند؟
بله، میمانند تا آخر.
آقای بادامچیان و آقای ترقی که از اعضای موتلفه هستند گفته بودند که آقای میرسلیم احتمال دارد در پایان راه براساس آمار نظرسنجیها به نفع کسی که بیشترین رای را دارد کنار رود. آیا چنین احتمالی وجود دارد؟
نظرخواهیها نشان میدهد که ماندن یا نماندن آقای میرسلیم تاثیر زیادی در نتایج انتخابات ندارد؛ لذا احتمالا کنار نمیرود. از طرفی هم آقای قالیباف و آقای رئیسی به نفع دیگری کنار نمیروند چراکه کنار کشیدن هر کدام از آنها به نفع رقیب آنها خواهد شد.
به نفع آقای روحانی خواهد بود؟
بله. صحبت از این است که در سال ۹۲ دلیل پیروزی روحانی آن بود که ائتلافی میان اصولگرایان صورت نگرفت. انتخابات ۹۲ این ذهنیت را در مردم ایجاد کرد که اصولگرایان توان کنار آمدن با یکدیگر را ندارند و این ذهنیت موجب تضعیف جایگاه آنها در انتخابات میشود.
نظرسنجیها نشان میدهد که این انتخابات به دور دوم میرود؛ چون هیچکس بیش از ۵۰ درصد نیست. تقریبا الان نسبتا مشخص است که از اصولگرایان چه کسی به دور دوم میرود. اگر اکنون یکی از آنها به نفع دیگری کنار رود احتمال دارد که بخشی از رای آن به سمت آقای روحانی رود و یا اینکه بتواند همان رای سال ۹۲ را تکرار کند. اگر انتخابات به دور دوم برسد آن وقت میتوان گفت که یک رقابت انتخاباتی سخت ایجاد میشود که پیشبینی نتیجه آن سخت است.
دور دومی شدن آقای روحانی با توجه به اینکه در سال ۹۲ یک مرحلهای به ریاست جمهوری رسیده را آیا میتوان نوعی شکست طرحهای وی در ۴ سال نخست برای او قلمداد کرد؟
نمیشود گفت شکست. دلیل آن این میتواند باشد که بخش عمدهای از قولهای خود را برای مردم عمل نکرده است. ما در زمان جنگ یادگرفتیم که از شکست نگوییم امام(ره) میگفت بگویید عدم فتح تا روحیه سربازان پایین نیاید. اگر انتخابات به دور دوم برود یعنی آرای ایشان ریزش داشته اما اگر رای بیاورد نشان میدهد که باز هم مردم به او اعتماد کرده و او را انتخاب کردهاند.
شما اگر رئیسجمهور شوید کابینه را چگونه میچیدید؟
اولا من اگر رئیسجمهور میشدم دولت به این بزرگی را هرگز نمیپذیرفتم. من اقتصادی با چنین ساختار را قبول نمیکردم. اقتصاد دو بخش دارد یک بخش واقعی که شامل صنعت، کشاورزی، تجارت، مسکن و خدمات است. در این ۵ بخش دولت کاملا باید از اجرا بیرون بیاید در حالی که اکنون ۸۵ درصد این امور در دست دولت است. اینکه من روزی رئیسجمهور شوم و کابینه را بچینم اول تکلیف این امور را انجام میدهم.
شما آیا واقعا میپذیرید که اختیارات خود را کاهش دهید. همه قبل از اینکه به ریاست جمهوری برسند این کوچکسازی را مطرح میکنند اما وقتی ریاست جمهوری میشوند از اجرای آن خودداری میکنند؟
اقتصاد مقاومتی که آقا میگویند غیر از این کوچک سازی نیست. اشکالی ندارد که مثلا ما دو نوع هواپیمایی داشته باشیم دولتی و خصوصی. در بخش دولتی به ۲۲ هزار نفر حقوق داده میشود هر کجا دولت بزرگ و به جای مردم کار صورت میگیرد اقتصاد دچار مشکل میشود. به عنوان مثال یکی از کارهای دولت قبل که من هیچکدام از کارهایش را قبول ندارم مسکن مهر بود.
با ۴۰ هزار میلیارد تومان پول مردم خانههایی ساختهاند که آنها که در آنها ساکنند پشیمانند و آنهایی هم که نگرفتهاند سرمایهاشان خوابیده است. دستاندرکاران و سازندگان پروژههای مسکن مهر که چند تا از آنها از همکاران من در بنیاد بودهاند گفتم که این ساختمانها در آیندهای نزدیک به بافت فرسوده مبدل میشود. دولت میتوانست طرحی بهتر داشته باشد مثلا به جای اینکه خود خانه بسازد به مردم میگفت بیایید این تسهیلات، بروید خانهای بسازید که بشود در آن زندگی کرد.
نکته دیگر آنکه تمام فساد اقتصادی که مطرح میشود اختلاس، رشوه، رانت برای اقتصاد دولتی است. آیا تاجر از تاجر رشوه میگیرد؟ آیا از هم اختلاس میکنند؟ لذا من اگر یک روزی رئیسجمهور میشدم این دولت را به یکسوم تقلیل میدادم.
من روزی با آقای جهانگیری ملاقات داشتم و پرسیدم که این قدر صحبت میشود فضای کسب کار را برای مردم آزاد باید شود چه کاری کردید؟
آقای جهانگیری گفت به آقای طیبنیا وزیر اقتصاد گفتیم که قوانین و مقررات که مزاحم کسب و کار مردم است را استخراج و لیست کند. طیبنیا هم ۱۵۰۸ قانون و مقررات و آییننامه آورد که اگر قرار باشد اینها را بردارند باید نیمی از کارکنان دولت را نیز بردارند. گفتند ۴۰۰ تا از اینها را برداشتیم که هیچکس متوجه نشده چراکه آن کارمند براساس قوانین کار میکند و با برداشتن آن قوانین دیگر نیازی به بودنش نیست.
به آقای جهانگیری گفتم به جای این همه بایدها که موجب میشود مردم برای انجام کارها در ادارهها مجبور باشند دو کفش آهنی و عصای فلزی بگیرند، چند اصل نباید وضع کنید. مثلا قانون هست که در ۱۲۰ کیلومتری شهرهای بزرگ صنایع با آلودگی صوتی و هوا نباشد وقتی همچنین قانونی باشد دیگر لازم نیست مردم برای انجام کارها مثلا ساخت کارخانه سالها زمان برای گرفتن مجوز صرف کنند. به کسانی که کار آنها مثلا آلایندههایی که گفته شد اگر کسی کارخانه ساخت هم از اول نگذارید و اگر ساخت خراب کنید.
خیلی از طرحهای اقتصادی که مردم میخواهند اجرا کنند آنقدر در چرخههای اداری گرفتار میشود که اگر زمانی هم بخواهد انجام دهد دیگر توجیه اقتصادی ندارد. لذا دولت باید از اقتصاد واقعی برود بیرون غیر این اقتصاد یک اقتصاد پولی و مالی هم وجود دارد که شامل بانکها، بیمهها موسسههای مالی اعتباری میشود. اینها به عقیده من بزرگترین سد راه اقتصاد مقاومتی هستند. دولت الان باید به جز بانک ملی که برخی توجیهات خاص خود را دارد سایر بانکها را به بخش خصوصی واگذار کند. نکته بعدی اینکه بانک باید دنبال بانکداری باشد نه به دنبال کارخانهداری و ساختمانسازی و کارهای اینچنین بانکها نباید شیره جان بخش خصوصی را بخورد. وقتی وام میدهند ابتدا بهرهها را میگیرند فرد بعد از مدتی قسط دادن میبیند که هیچ بخشی از وامش را نداده و بعضا چون نتوانسته قسط خود را بدهد دائما به آن جریمه تعلق میگیرد و میشود ربای در ربا و این سلسله ادامه دارد.
به همین دلیل من اگر کارهای میشدم بانکها را به کاری میگماردم که برای آن طراحی شدهاند یعنی جمعآوری پولهای سرگردان مردم برای کمک به تولید کشور با حداقل بهره.
برای تحقق ایده خود از چه افرادی استفاده میکردید؟
من در مدتی که در بنیاد بودم اکثرا از برادرانی که در سپاه بودند استفاده کردم که به بسیاری از کارشناسان گفتند دوران موفقی بود.
مقام معظم رهبری هم وقتی آقای سعیدیکیا به جای من آمدند فرموده بودند که بنیاد از زمان آمدن آقای رفیقدوست دوران شکوفایی داشته است. درآمدهایش را از یک میلیارد دلار به ۷۰ میلیارد تومان رسانده است، در حالی که البته ایشان یک سال قبل از پایان کار من در بنیاد میگفتند چراکه آن موقع درآمد بنیاد ۹۰ میلیارد تومان بود.
اسمی از کابینهتان نمیبرید؟
حجاریان، احمدپور، غمخوار، علیزاده و... .
اکبر غمخوار در پرسپولیس روزی مدیر بود؟
بله؛ اینها افرادی بودند که در بنیاد بسیار به من کمک کردند.
از افراد دیگر که اکنون در کشور پست دارند کدام را برای کابینهتان انتخاب میکردید؟
از اکثر کسانی که اکنون پست دارند استفاده نمیکردم.
گفتوگو: قاسم غفوری - مائده شیرپور