افغانستان را میتوان سرزمینی نامید که در طول قرن بیستم و بیست و یکم روی آرامش ندیده و هر روز با بحرانی خانمانسوز همراه بوده است. زمانی اشغالگری انگلیس، دورانی جنگ داخلی، زمانی جنگ شوروی و سپس سلطه القاعده و طالبان و از سال ۲۰۰۱ تاکنون به بهانه حادثه ۱۱ سپتامبر حضور نیروهای غربی کابوس ناتمام ناامنی و سرنوشت نامعلوم داشتن را برای این سرزمین رقم زده است. آنچه در برآیند تحولات این کشور این روزها قابل توجه است اقدام دوباره کشورهای غربی برای اعزام نیرو به افغانستان است.
رئیسجمهور آمریکا گفته واشنگتن در نظر دارد تا چند هزار نظامی بیشتر به افغانستان اعزام کند. سفیر آمریکا در سازمان ناتو اعلام کرد که آمریکا بیش از ۳ هزار نظامی به افغانستان اعزام میکند و کشورهای عضو سازمان ناتو نیز با اعزام هزار نظامی دیگر تعهد خود را به افغانستان ثابت کنند. در همین حال انگلیس از اعزام نیرو به افغانستان گفته چنانکه وزیر دفاع آمریکا طرح اعزام ۸۵ نظامی انگلیسی به افغانستان را ناکافی دانسته و از انگلیس خواسته تا مشارکت خود را در افغانستان افزایش دهد.
وزارت دفاع آلمان افزایش نظامیان خود را در افغانستان بررسی میکند و فرماندهان نظامی این کشور با توجه به وضعیت امنیتی افغانستان بر افزایش نظامیان خود به ۱۴۰۰ نفر تاکید دارند. گفتنی است که اکنون ۹۸۰ نظامی آلمانی در افغانستان مستقر هستند. ترکیه و سایر کشورهای عضو ناتو نیز آمادگی خود را برای افزایش نیرو اعلام کردهاند. با توجه به اینکه براساس توافقات صورت گرفته در سال ۲۰۱۴ نیروهای غربی باید این کشور را ترک و صرفا در حد نیروهای آموزشی برای دورهای ۱۰ ساله در افغانستان حضور داشته باشند این سوال مطرح میشود چرا غرب طرح افزایش نیرو را اجرا میکند و چه اهدافی را در ورای آن دارد؟
هر چند که مقوله امنیت مولفهای مهم برای اعزام نیرو به افغانستان بویژه اینکه به اذعان فرماندهان نظامی، غرب به رغم ۱۶ سال حضور گسترده نتوانسته کارکردی برای مبارزه با تروریسم در افغانستان داشته و حتی زمینه ساز گسترش آن شده است اما در کنار آن چند نکته مهم قابل توجه است.
نخست آنکه غرب همچنان موازنه تقابلی با قدرتهای جدید یعنی چین، روسیه، هند و جمهوری اسلامی را در سر دارد و توسعه حضور خود در افغانستان را مولفهای برای ایجاد بحران علیه این کشورها و البته مقابله با طرح اقتصادی جاده ابریشم میداند. دوم آنکه غرب در قالب ائتلاف ضد داعش با رسوایی شکست و البته اذعان جهانیان به جایگاه جبهه مقاومت و متحدانش در مبارزه با تروریسم مواجه شده است لذا میتوان گفت غرب با افزایش نیرو سعی دارد افکار عمومی را به افغانستان سوق داده و خود را محور مبارزه با ریشههای تروریسم معرفی کند. سوم آنکه ترامپ در درون با اعتراضهای بسیاری مواجه است در حالی که سیاست خارجی چندان موفقی هم نداشته است در این میان اروپا نیز با بحران ملیگرایی و عدم مولفه وحدت مواجه است. میتوان گفت آمریکا با افغانستان به دنبال پنهان سازی شرایط بحرانی درونی و بیرونی خود است و اروپا نیز از افغانستان به عنوان مولفه وحدت بهره میگیرد تا شاید از فروپاشی خود جلوگیری کند. به هر تقدیر میتوان گفت افغانستان باردیگر قربانی منافع غرب شده و تا زمانی که نیروهای خارجی در این کشور حضور دارند امیدی به پایان درد و رنج این سرزمین و ملت آن نخواهد بود.
نویسنده: علی تتماج