قسمت اول
امروز شاهدیم دستگاههای خصولتی همچون سیریش های چسبیده به خزانه دولت بیش از بخش خصوصی آلوده معضلی به نام خودشیفتگیها شدهاند تا قسمت اعظمی از وقت و بودجه خود را صرف تبلیغات بیهوده کنند. شهید بهشتی دکترین ارزشمندی را پیرامون ابراز مرام در قالب الفاظ ناب ارائه داده تا نسلهای بعد فریفته ظواهر نشوند که بارزترین آنها جمله «ما شیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت» اما باکمال تأسف شاهدیم مصائب اقتصادی و اجتماعی و درنهایت سیاسی ریشههای ناجوری دارند که یکی از این میان نو تافتههایی هستند تا پس از طی دوران آزمایشی رسمی شوند! نمونه این جدا بافتهها اگرچه محدود و معدودند اما ریشه دواندنشان بعضی وقتها وسعتی باورنکردنی پیدا میکند و آنچنان فراگیر میگردند که دیگر به هیچ صراطی مستقیم نمیشوند با هیچ اهرمی نمیتوان جمعشان کرد. این تخم لق را یک قرن پیش بریتانیا دردهان ملتی شکست که پس از سپری شدن هزاران سال از حکومتهای خودکامه شاهنشاهی همچون جوجهای تازه تخمش را شکسته و بیرون خزیده تا دوروبر خود را برانداز و جیکجیک کردن را بیاموزند. آن دوران حرفه انگلیسها برای امرارمعاش از مستعمرات خود. کشت خشخاش در زمینهای بکر خاورمیانه ازجمله ایران و افغانستان و پاکستان بود تا تریاک آن بهعنوان تجارت عازم سرزمینهای خاور دور و چین کنند. اگرچه در ایران هم یکلول آن دو عباسی قیمت داشت و در عوض سوخته این تریاک به بهای ۵ عباسی خریداری میگردید تا این ملت تشویق و ترغیب بهپای منقل نشستن شوند! سیاست نهایی همان روش گامبهگام بود که پس از فروش تریاک آخرید شیره آن نوبت سود نامأنوس دیگری میرسید تا اولین چاه در مسجدسلیمان حفر و نفت از دهانه آن فوران کند که قبل از این چشمههای جوشان و روانی از قیر مذاب در گوشه و کنار این منطقه در جنوب به رویت سیاسیها و کاوشگرانی که در لباس سیاح به ایران میآمدند به گوش سردمداران بریتانیای کبیر رسیده بود. پی بردن به معادن و مخازن نفت در این منطقه. لندن نشین ها را مجاب میکرد تا دست از خریدوفروش تریاک و شیره بردارند و ادامه آن را بهعنوان یک حرفه جدید به علافان این کشور بسپارند و خود مشغول حفر چاه و چپاول رایگان سرمایه نفت در سرزمین ایران شوند. ازاینجهت ویلیام نکس دارسی را به اینسو گسیل داشتند تا میخ آخر را به تابوت سرقتها با چراغ خاموش بکوبد. حالا حفر چاه و بهرهبرداری هرچه بیشتر از منابع نیازمند نیروهای پرتوان محلی از مناطق ایلنشین بود که برای جذب آنها باید شهرهایی مدرن و به سبک اروپا ایجاد میشد تا بتواند مردم سادهلوح و درعینحال غیور و پرتوان را جلب جذابیت خود کند و اینگونه آنها را به بیگاری بکشد و در مقابل سرمایههایی که از سرزمین آنها میربایند شهرنشینی و جلوههای کاذب را به آنها تقدیم نمایند. حاصل بهدستآمده از این معامله یکطرف سود اما بهظاهر پایاپای در تمامی بیش از یک قرن گذشته چیزی نبوده جز به باد رفتن فسیلیها که به این زودی قابل بازگشت نیستند و ترغیب جوانان و مردان ایلات و عشایر به شهرنشینی و بیگاری در صنعت نفت بهصورت فله کشی و سرازیر شدن اصلوفرع آن به جیبهای گشاد غرب و شرق و دریافت جایگزین بها بهصورت محصولاتی با دهها برابر قیمت واقعی که اکثر آنها ساختهای از عصاره همین سرمایه ملی بودند و پسازآن بالا رفتن توقع شاغلان محلی به افزونخواهیهایی که بهمرورزمان بدعت شده و زیرمجموعه وزارت نفت را تافته جدا بافته نماید تا درصدی از درآمد فروش سرمایهها را علاوه بر بودجه رسمی یه هزینههای بالاسری خود اختصاص دهند و اینگونه با دیگر ارگانهای دولتی مغایرت فاحش داشته باشند! هیچیک از مجالس قانونگذار پس از انقلاب اسلامی نتوانستند ویا نخواستند این بدعت بهجامانده از رژیم قبلی را مدیریت و بهینه کنند تا اقتصاد کشور یک شهر و دو نرخ نباشد بلکه بعضی از دیگر شرکتهای خصولتی زیرمجموعه دولت هم در ادامه به این جرگه پیوستند تا نقش شترمرغ را به خود بگیرند و اگر روزی دیوان محاسبات به سراغشان آمد بگویند ما شرکت هستیم و زمانی که نیازمند به زیرساختها و همدلی شدند تا کمبودها جبران گردد زیر بیرق وزارت نیرو سینه زده و دستشان از این طریق در جیب دولت باشد و اینگونه مدیران پاییندستی بالادستیها را دور زده و دم از دولتی بودن بزنند! حالا معلوم نیست در این میان حق با کدامشان است که در یک مرکز استان همه ادارات باید تابع استانداری و ساعات کار و امتیازات رسمی و قانونی باشند اما شترمرغها بر اساس پایتختنشینها خصولتی عمل کرده تا از امتیاز دو روز تعطیل در هفته همراه با استفاده از سرویس ایابوذهاب و ناهار ظهر و دیگر مزایای بخش خصوصی بهرهمند شوند و ازجمله مشمول برگزاری جشنها و اعیاد همراه با شام و پذیرایی و موسیقی زنده گردند که اسناد آن در بایگانیهایشان همچنان موجود است البته اگر این هزینهها را به پیمانکاران کلان تحمیل نکرده باشند! که حالا از برکات کرونا حذف بعضی از این امتیازات خودساخته است! اما این بهنوعی دور زدنهای شترمرغ گونه نهتنها حذف یا کم نشده بلکه طی سالهای اخیر افزایش هم یافته است تا فاصلههای غیرقابلباوری را در زیرمجموعه قوه مجریه ایجاد کند زیرا برای نمونه زمانی که سری به پارکینگ خودروهای کارمندان اداره آموزشوپرورش بزنیم خواهیم دید اگر دوچرخه و موتورسیکلت در اولویت نباشند اکثریت بالاتفاق اتومبیلهای پارک شده همانهایی هستند که امروز به دلیل افت ارزش پول ملی حاصل از فشارهای برونمرزی بهظاهر و معادل چهار صفر اضافه بر اسکناسها افزایش قیمت پیدا کردهاند درحالیکه محل توقف خودروهای کارکنان این شرکتهای خصولتی و شترمرغی مملو از آخرین و گرانترین مدل خودروها در این زمینه است تا اگر فیش و جدول حقوق و مزایای آنها را هم واکاوی و مقایسه کنیم آه از نهاد و دود از سرمان بلند میشود و البته میتوان این تفاوتها و دیگر هزینههای جاری را به صورتی و شاید از طریق پیمانها تطهیر نمود و غسلتعمید داد و گاهگاهی یکی از مدیران ارشد ناظر بر درآمد و هزینههای بیتالمال را بهعنوان بازدید از فعالیتها و عملکرد دعوت تا برای مدتی چالش تحقیق و تفحصهای رایج به تعویق بیفتد که امروز شاهدیم درحالیکه مناطق مختلفی از استان همچون چادگان، شهرک زایندهرود، روشن دشت و شهرستان قدیمی و زادگاه سردار اسلام شهید خرازی که همگی از مناطق مطرح استان اصفهان هستند با چالشهای کمبود و عدم کیفیت آب شرب و مشکلات دفع فاضلاب روبرو هستند که میتوان دلیلی بر عدم توانایی مدیران این ارگان خصولتی دانست زیرا والی استان را ناچار میکند تا علیرغم محدودیتهای کرونایی در وضعیت نارنجی بهمنظور سرکشی و حلوفصل مشکلات مردم عازم شهرستان شهرضا شود و بلافاصله در کنار رپرتاژ آگهیهای متعدد و روتین پرهزینه در رسانههای محلی موضوعی که تنها جنبه استانی دارد به رسانههای مکتوب سراسری میشود تا بزرگنماییهای توخالی علیرغم همه این کاستیها در یکنیمه صفحه همراه با تصویر چهار رنگ متولی آن زینتبخش طرح فرار به جلو بهمنظور عبور از واقعیتها باشد! شاید در سالهای سپریشده به دلیل همیاری و همکاری وعدم سنگاندازی در مسیر تلاش مجریان مصلحت بود که به بعضی از حقکشیها به امید اصلاح از سوی رکن چهارم نظام به دیده اغماض نظر انداخت اما امروز وبا توجه به وضعیت اقتصادی کشور و جامعه و همچنین فشار تحریمها و افت فروش نفت از یکصد میلیارد دلار به هشت و نیم میلیارد دلار در سال و هزینهدار بودن مبارزه با ویروس کرونا به نظر نمیرسد این سکوت جایگاهی داشته باشد. بنابراین ابراز بعضی از نابسامانیها از تریبونهای رسمی ضروری است تا حداقل از ادامه آنها پیشگیری و متذکر شوند «آن سبو بشکست و آـن پیمانه ریخت» که مقام معظم رهبری دو سال قبل در زمان عبور از حاشیه حصار طولانی یک باغ ویلا در شمال شهر تهران میپرسند این ملک بزرگ متعلق به کیست که بعدها معلوم میشود باشگاهی است که به رفاه کارکنان بانکی دولتی اختصاص دارد حالآنکه یکی از همین شرکت خصولتی در کلانشهر اصفهان وسیعترین مکان ناب و ارزشمند شهر را با چند ورودی از زوایای مختلف در بهترین نقطه که میتواند موقتاً در اختیار ستاد مقابله با کرونا بهمنظور ایجاد فضای مفرح و آرامشبخش برای بهبودیافتگان از ابتلا به کرونا که هنوز نتوانستهاند خود را دریابند و در ادامه به سازمان فضای سبز شهرداری واگذار شود تا بهترین مکان تفرجی جهت هزاران سکنه خانه زنبوریهای کوی کارگران، کوی بهار، کوی امام خمینی «ره»، کوی امام جعفر صادق «ع» و پنج برج مسکونی اصحاب بهداشت و درمان که روزهای سختی را سپری میکنند و خانواده آنها نیز مکانی را در جوار خود برای تمدد اعصاب ندارند. باشد! شرح مبسوط و مستدل بحث پیرامون دیگر پشت پردههای این شرکت خصولتی انشاءالله در شمارههای بعدی ادامه خواهد داشت.
نویسنده: حسن روانشید