سه شنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۱:۲۸
کد مطلب : 114115

از هنر وکالت

هنر با نقاشی و موسیقی شروع نمیشود و با سینما خاتمه نمیپذیرد. هنر یک مهارت عاشقانه است...

هنر با نقاشی و موسیقی شروع نمیشود و با سینما خاتمه نمیپذیرد. هنر یک مهارت عاشقانه است. افلاطون پس از آشنایی با سقراط تقریباً تمام اعتقاد خود را به هنر (عواطف، احساسات و تخیلات) به اعتبار فلسفه (دانش) از دست داد. زمانی او هنرها را به دو دسته تقسیم میکرد: هنرهای مفید و هنرهای زیبا. در نظر او هنری که حاوی مهارتی برای خلق یک نتیجه کارساز باشد اهمیت دارد و هنرهای زیبا به سبب تقلید صرف ارزشی ندارند. براین اساس نقاشی، تقلیدی از حقیقت به حساب میآمد چون جوهرش در جهان مُثُل (Universe of Form) قرار داشت اما بنّا یا نجار، قطعات عالم مُثُل را در ترکیب و پیوند با یکدیگر به خلقتی مفید برای عامه تبدیل میکنند. از این حیث، سازنده، فی نفسه، خالق محسوب می‌شود. در این دیدگاه، هنری مفیدتر است که از افراد بیشتری در یک جامعه حمایت کند. حدیث من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق در واقع تلمیحی به این اسطوره است. در هر حرفهای که عشق و انگیزه در آن نهفته باشد به وضوح میتوان آثار مثبت حرکت جمعی را نیز مشاهده کرد. این آثار به ویژه در برخی حرف مانند وکالت نمود بیشتری دارند. برای نمونه، یک وکیل میتواند بابت قبول یک پرونده حق الوکاله کلانی دریافت کند اما با این عمل، هم به جامعه و هم به همکاران صنفی لطمه میزند. با تداوم این عمل کم کم در طیف وسیعی از مردم این شائبه تولید میشود که همه وکلا دستمزد کلان می گیرند و برای وکلای جوان و کارآموزان وکالت نیز بدآموزیهایی به دنبال خواهد داشت. سپس ناخودآگاه این موضوع در ذهن مردم و به ویژه اصحاب دعوی شکل میگیرد که استفاده از وکیل صرفاً به این دلیل که گران فروش هستند توجیه ندارد. شیوع بدبینیهای اجتماعی در این زمینه از تصاعد هندسی پیروی میکند. با کاهش مراجعه به وکلا، درصد مراجعات بیهوده به نظام قضایی افزایش مییابد. قضات گاهی به مراجعین پیشنهاد میکنند تا از وکلا برای پیشبرد امورحقوقی خود استفاده کنند ولی عدهای از مردم که به ایجاد ارتباطات غیرمعقول (نظریه توطئه) بین اشخاص و موضوعات بدون بررسی صحت و سقم آن عادت دارند این ظن را در خود تقویت میکنند که قطعاً رابطهای بین وکیل گران قیمت با قاضی مربوطه وجود دارد. خوشبختانه افرادی که به آیه شریفه وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَیْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِینًا (آیه ۵۸ سوره مبارکه احزاب) ایمان دارند از این ماجرا مستثنی هستند. معضل دیگر، وضع مالیاتهای تشخیصی است. ممیز مالیاتی با مشاهده پرونده وکلای گران فروش با استفاده از تخریج مناط (استقراء) استنباط میکند که همه وکلا دارای دستمزدهای این چنینی هستند و باید به چرخ ارابه سازمان امور مالیاتی بسته شوند.
با این تفاصیل در این آشفته بازار، وکلا نمیتوانند از هنر خود در فن دفاع به چیرگی بهره ببرند. وکیل به عنوان خالق طرح پیروز خود، در اثر این شائبهها روحاً بازنده خواهد شد. او شاید در نهایت بتواند اهداف مادی پرونده را به سود موکلش به اتمام برساند اما در درون، آزرده است. حتی آن تعدادی که میپندارند این حرفه بر تنشان پوست کرگدن پوشانده از این عدم رضایت بی بهره نیستند. جدا از این اضرار عاطفی که در آینده مصروف دارو و درمان میشود مردم از خدمات بهینه یک وکیل خوش خلق محروم میشوند. متعاقباً با حاکمیت جوّ بی اعتمادی به وکلا، نظام قضایی، آمار تحویل پروندههای معاضدتی را دو یا سه برابر میکند و وکلا که رغبتی به انجام کار مجانی ندارند هنر خود را به حد اکمل به منصه ظهور نخواهند گذاشت. در این رابطه نباید شعار داد. تعداد کمی از همین مردم شریف و مراجعین با آبرو وجود دارند که می فهمند عمل انسان حرمت دارد و باید در قبال آن مزدی پرداخت شود مشروط بر این که تبرعی نباشد.
جایگاه هنر افلاطونی در این تراژدی کجاست؟ هنر افلاطون هم به شکل توجه دارد و هم به ماهیت موضوع. این که وکیل آراسته باشد، خوش اخلاق باشد، در محاسبه هزینه¬ها و حق الوکاله منصف باشد و اساساً اخلاق حرفهای را رعایت کند جنبه شکلی هنر اوست و طرح و نقشه پیروزی (نه به هرطریق) با اتکا به دانش و تجربه او جنبه ماهوی هنرش را سامان میدهد. هنر وکیل در واقع جمع هنرهای زیبا و هنرهای مفید اوست. شاید وکیل بایستی هم نسبت به مردم و هم نسبت به شغل خود از عشق افلاطونی (Platonic Love) بهره داشته باشد. این نوع از عشق در نهایت به اتحاد خرد جمعی برای نیل به حقیقت غایی یک نماد برتر یعنی عدالت میانجامد. برای دستیابی به این مرحله از هنر به جهاد و رستگاری (Redemption) نیاز است. مثلاً اگر وکلا جملگی در دریافت حق الوکالۀ منصفانه هم دل و متفق باشند چرخ اقتصاد این حرفه همواره خواهد چرخید و اعتماد و اعتقاد عمومی به استفاده از متخصصین حقوق رو به افزایش خواهد نهاد. نقد معضلات صنفی با رویکرد هنری آیندهای زیباتر فراروی جامعه علمی و مردم میهن عزیزمان میگستراند. هرچند پرداختن به هنر، ریاضی نیست اما در نوع خود ریاضت است. 

نویسنده: عباس حمید سمیعی

https://siasatrooz.ir/vdca6yn6m49n661.k5k4.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی