پرویز تناولی استاد برجسته پیکرهساز ایران که شهرت جهانی دارد این روزها را با جنگ و جدال درونی میگذراند که پس از ده سال از گذشت استرس بزرگی که در اثر به سرقت رفتن قسمتی از تندیس خلاقیت او در میدان مرکزی و قدیمی کلانشهر اصفهان یعنی دروازه دولت که توسط دو ساختمان قدیمی شهرداری و مجتمع جهاننما احاطه شده بود و او را از این غربت و بیتوجهی رهگذران رنج میداد همین چند روز پیش بازهم تکرار میشود تا این بار بخش سنگین و اصلی تندیس در کمال ناباوری از جا کنده و برده شود! بررسی تاریخ توأمان هنری و اجتماعی کشور نشان از آن دارد که گروه معدودی از جامعه هنوز آنقدر آموزش نیافتهاند که نباید بهمنظور تأمین معاش بهسوی وندالیسم و سرقت آثار هنری برای انتفاع و کسب درآمد بروند .
تا با فروش متریال ها پول مختصری به دست آورند که این بار هم تکرار مکررات است! ایمان حجتی مدیرکل ارتباطات و امور بینالملل شهرداری اصفهان میگوید: «صبح که به دفتر کارم آمدم متوجه شدم قسمت میانی تندیس تقدیس که یک اثر بیبدیل از استاد پرویز تناولی است به سرقت رفته و البته از همان ساعات ابتدایی به اطلاعرسانی پرداخته و از طریق دوربینهای مداربسته پیگیر آن شدیم و بالاخره کمتر از ۵ ساعت بعد توانستیم سارقان را به کمک مأموران نیروی انتظامی یافته و قسمت بریده و سرقت شده را بازگردانیم تا ضمن تماس با خالق این اثر در خصوص جابجایی آن تصمیمگیری شود». اما در این زمینه نمیتوان شخص یا ارگانی و نهادی را بهتنهایی مقصر دانست که دو عامل فقر اقتصادی و خالی بودن جای فرهنگ لازم پیرامون احترام به ارزشهای هنری در این زمینه پیشتاز هستند.
سرقت بخشی از تندیس تقدیس تناولی و مروری به روزهای نصب این اثر در میدان دروازه دولت اصفهان و یادآوری خاطره تلخ و غمانگیزی که باعث خدشهدار شدن آن گردید این موضوع را متذکر میشود که نهادها ارگانهای متولی علاوه بر پذیرش و تحمیل این هزینهها در بودجه به فکر آموزش بیشتر طبقاتی در جامعه باشند و آنوقت با خیال آسوده آثار ارزشی اینگونه و مشابه را بیمحابا در فضای باز رها نکنند.
درحالیکه فارغ از ایجاد زیرساختهای لازم بودهاند که دو سال پیش المان «زندگی» ساخته استاد مجتبی بابا گلی در مقابل ترمینال مسافربری صفه اصفهان به حال خود رها شد بدون اینکه محاسبه نمایند شاید زود باشد تا خیالشان را آسوده از سرقت قسمتی از وزن بالای این مس بدانند! بعضیها معتقدند در سالهای آغازین انقلاب اسلامی که جامعه هنوز هم شهر را متعلق به رژیم سفاک شاهنشاهی میپنداشت زیرا همه پارکها حصار داشتند، ازاینجهت به کندن و بردن دستههای گل به خانهها میپرداختند اما اولین شهردار مقتدر این شهر پس از انقلاب اسلامی دستور داد تمامی حصارها را بردارند و آنقدر گل در سطح شهر بکارند تا دیگر کسانی تمایل به کندن آنها پیدا نکنند.
اما تندیسها را نمیتوان با گل قیاس کرد که معالفارق است زیرا اینها را میشود تبدیل به نقدینگی نمود و چند روزی هزینههای زندگی را تأمین کرد! امروز قطعه سرقت شده به خانه خود برمیگردد درحالیکه فضاهای باز شهر تاریخی اصفهان مملو از آثار ارزشمند و بیبدیلی است که اگر هرکدام از آنها سرقت شود شاید سالها طول بکشد تا متولیان میراث فرهنگی متوجه شوند که تا آن زمان این آثار در بازارهای اروپا دستبهدست گشته و قصر و موزه ثروتمندان را مزین به خود نموده است!
نویسنده: حسن روانشید