ایستاده در غبار روایت یک جوان دهه شصتی است از جنگی که آن را ندیده. یعنی دیده ولی وقتی جنگ تمام شده تازه میخواسته برود کلاس اول دبستان. روایت یک متولد ۱۳۶۰ از حاج احمد متوسلیان. مردی که وقتی او در سن شیرخوارگی بوده کیلومترها دورتر در جایی در تاریخ گم شده است. اما این فیلم بهترین فیلم جشنواره فجر و اثری است که هرکس آن را دیده درباره اش حرف میزند و تاثیر آن را بر خودش حس کرده. تاثیر تماشای جرئیات شخصیت یک فرمانده بر پرده سینما.
این اتفاق چند سالی هست که دارد رخ میدهد. گویی در دورانی که سینماگران جنگ دیده توان یا حوصله روایت سالهای خون و گلوله را ندارند حالا متولدین همان سالها دست به کار شده اند و با تک ستارههای ساخت خود نمی گذارند آسمان سینمای دفاع مقدس خاموش شود.
این تک ستارهها در مقابل خرده جریانی است که در همین سالهای اخیر به اسم دفاع مقدس فیلم ساخته اند، کسانی که نه مثل نسل اولیهای سینمای جنگ، خود جنگ را دیده اند، و نه مطالعه کافی داشته اند. اینها صرفا بر اساس کلیشههای رایج ذهنی فیلم نامه دفاع مقدس تولید کرده اند و در قحطی موجود در این حوزه به مرحله ساخت رسانده اند. بعضی از این آثار آنقدر ضعیف و حتی سخیف بوده که حتی به اکران عمومی نرسیده و دسته دیگرش هم که اکران شده در گیشه شکست سنگین خورده. جالب آنکه خواستهاند این بی اطلاعی و بی سوادی در جنگشان را پشت مشاورینی پنهان کنند که بعضا در این زمینه از خودشان بدترند! و یا پشت توجیهاتی که امکانات نیست، شرایط دشوار است، زمین کج است و ازین قسم حرفها. بدتر از همه مدیرانی بودند که پول داده اند برای ساخت چنین آثاری. کافیست به یاد بیاورید:
زمهریر، سیزده ۵۹، پنجاه قدم آخر، حکایت عاشقی، یک خانواده محترم، تگرگ و آفتاب، زیباتر از زندگی، خاکستر و برف، عاشقها ایستاده میمیرند و...
آنچه محمد حسین مهدویان را جوان اول این روزهای سینمای ایران کرده است مطالعه و پژوهش مستقیم در کنار هنر است. آن هم وقتی سالهای سال چهرههای مختلفی خواسته اند این ضعف بزرگ سینمای ایران را پشت خیالبافیها و کلیشههای ذهنی خود پنهان کنند و اسمش را هم بگذارند دراماتیزه کردن! اینطور سکانس به سکانس از اصل جنگ در فیلمهایشان دورتر بیفتند. نتیجه آن هم تکرار مکررات و فرمولها ساده انگارانه از جنگ بود: حاجی و سید در مقابل عراقی چاق سبیل کلفت بی دست و پا و په په! نقطه اوج هم همیشه غلتیدن شب عملیات بسیجی در میدان مین! بزرگترین ظلم به طراحی تمام عملیاتهای جنگی ما و البته همه زحمتکشان تخریب!
ایستاده در غبار آشتی پژوهش جنگ با سینماست. تصویر کردن واقعیتی که خود آنقدر فراز و فرود دارد که جذاب باشد. به موقعش تراژدی است و به وقتش درام در بستر اکشن، درگیری و زد خورد، در عین همه اینها جنبههای انسانی است که از همه پیشتر است. واقعیت جنگ از همه خیالها جلوتر و تازهتر است. منتها باید آن را از دل کتابها، مصاحبه ها، تاریخ شفاهی، روایتهای عینی و دست اول بیرون کشید. دیگر دورانی که فیلم نامههای دفاع مقدس بخواهد از خیال جنگ ندیدههای بی مطالعه بیرون بیاید تمام شده است. بهترین شاهد این مدعا تصویر احمد متوسلیان است که الان روی پرده سینماهاست. (فردا)