سی و هشت سال از تسخیر سفارت امریکا گذشته است و عدهای از آنهایی که در راستای سخنان امام(ره) مبنی بر فشار آوردن انقلابیون به امریکا برای استرداد شاه دست به اشغال سفارت امریکا که بعدا مشخص شد لانه جاسوسی منطقه غرب آسیا بود زدهاند اظهار پشیمانی میکنند و معتقدند که نباید چنین اقداماتی انجام میشد، حال بعد از گذشت ۳۸ سال میخواهیم جز به جز این پرونده را مطرح کنیم که ببینیم چطور میشود افرادی که روزی تلاش کردند تا نظر امام و رهبر انقلاب را جلب کنند و نگران تایید ولی فقیه بودند حالا از کرده خود با وجودی که نظر امام خمینی را میدانند پشیمان شدند؟! میخواهیم بپرسیم آیا از روزی که عهدی را که در سفارت بستند شکستند پشیمان شدند یا... بخوانید هفت سکانس واقعی از عملیات تسخیر سفارت امریکا و تبعات آن.
۱۳ آبان۵۸ به عینه آمریکا را در دید جهانیان تحقیر کرد و نشان داد که این روز میتواند نه تنها به عنوان نماد و بزرگداشت هر ساله بلکه، دستورالعمل عینی در سیاست خارجی کشور باشد. ولی به مرور زمان و فروکش کردن هیجانات؛ قربانی اول روز مبارزه با استکبار، همین شعار و آرمان بود. دشمنی ذاتی آمریکا به فراموشی سپرده شد و زمزمهها از درون دولتها برای مذاکره با آمریکا و شکستن دیوار بیاعتمادی آغاز شد.
سکانس اول: اولین اشغال سفارت و ناراحتی امام
مروری بر وقایع و تحولات نزدیک به چهاردهه اخیر نشان میدهد که هرچند انقلاب ایران، انقلابی ایدئولوژیک بود اما پارگماتیک بر آن تاثیر گذاشته و نیاز به بازسازی مجدد است. اشغال و حمله به سفارت آمریکا در ایران بعد از ۲۲ بهمن چندین بار روی داده بود ولی امام خمینی(ره) تنها مورد ۱۳ آبان را تایید کردند. چریکهای فدایی خلق تنها ۳ روز بعد از پیروزی انقلاب با درگیری با نیروهای آمریکایی محافظ سفارت آمریکا، وارد آن شدند ولی با دستور امام خمینی(ره) و ورود ابراهیم یزدی با نیروهایش به سفارت خانه، چریکها از آنجا بیرون رانده شدند.
این اقدامات نشان میدهد ماهیت و نیت مبارزه با آمریکا تا چه میزان از یکدیگر متفاوت بود و امام(ره) با تیزهوشی از وقوع اتفاقاتی خارج از مدار آرمانها و ارزشهای انقلاب جلوگیری میکردند. شاید اگر کمونیستها و تودهایها موفق میشدند بر انقلاب سوار شوند، سالگرد اشغال سفارت آمریکا ۲۵ بهمن بود. چپهای مارکسیستی که برای پر کردن خلاء قدرت، باز کردن جای پای شوروی و انحراف انقلاب اسلامی، دست به اقدامات ایذایی میزدند و شعار استکبار ستیزی و مبارزه با امپریالیزم آنها، تنها در محتوا بود نه در عمل.
اشغال سفارت امریکا برای نخستین بار در تاریخ انقلاب اسلامی در ابتدای انقلاب توسط نیروهای مسلح مجاهدین خلق که بعدها به منافقین تبدیل شد اتفاق افتاد اما این ماجرا هیچ وقت از سوی امام نه تنها تایید نشد بلکه در هیچیک از اسناد انقلاب به عنوان اقدامی انقلابی از آن یاد نشده است. این نشان میدهد که امام خمینی(ره) حمله مسلحانه به سفارت را آن هم بیدلیل هیچگاه حمایت نمیکردند.
سکانس دوم: چرا سفارت امریکا اشغال شد؟
حساسترین مسئله برای ایران، که موجب اشغال سفارت آمریکا شد، سرنوشت شاه تبعیدی بود. حامیان بانفوذ شاه در آمریکا، که معتقد بودند از سرگیری روابط دوستانه حکومت جدید با آمریکا، موجب تقویت جمهوری اسلامی میشود، برای ممانعت از برقراری آن تلاشهایی به عمل آوردند و دولت جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا را به منظور صدور اجازه ورود شاه به آمریکا برای معالجات پزشکی زیر فشار گذاشتند.
«سایروس وَنس» وزیر امور خارجه آمریکا معتقد بود که به طور حتم، با ورود شاه به آمریکا، تمامی شانسهای موجود برای برقراری روابط با دولت جدید از میان خواهد رفت. «بروس لِینگن» دیپلمات آمریکایی و «هنری پرشت» مسئول وقت میز ایران در دپارتمان امور خارجه آمریکا، با مشاهده جو ضدیت با دولت موقت در ایران، به کاخ سفید توصیه کردند که پذیرش شاه به خاک آمریکا را به تعویق بیندازد. آنان همچنین مدعی شدند که پذیرفتن شاه، موجب تضعیف روند عادیسازی روابط ایران و آمریکا خواهد شد و بهانه لازم را برای تندروها فراهم خواهد کرد تا دولت بازرگان را از دور خارج کنند. لینگن حتی ادعا نمود که این امر موجب سقوط سفارت آمریکا در ایران و به گروگان گرفتن اعضای آن خواهد شد. در مقابل زبیگنیو برژنسکی، مشاور امنیت ملی، خواستار پذیرفتن شاه و به نمایش گذاشتن اقتدار و وفاداری آمریکا به یک دوست قدیمی بود. وزیر خارجه پیشین هنری کیسینجر، دیوید راکفلر و عدهای از حامیان نزدیک شاه نیز، کارتر را برای پذیرفتن شاه، تحت فشار قرار دادند. سرانجام کارتر با ورود شاه موافقت کرد.
برخی دلیل این تصمیم کارتر را، اقدامات بشردوستانه میدانند، برخی نیز معتقدند که کارتر نمیخواست در انتخابات ریاست جمهوری آینده، به پشت کردن به یک متحد سالخورده و بیمار، متهم شود. اما عدهای دیگر به تئوری «کیسینجر – راکفلر / چیس مانهاتان» اعتقاد داشتند. بر اساس تئوری یادشده، بانک «چیس مانهاتان» تصمیم داشت تا با متقاعد کردن دولت در پذیرفتن شاه و در نتیجه شتاب بخشیدن به خشونتها در ایران، طرح مسدود کردن داراییهای ایران را به اجرا بگذارد.
در واقع یکی از نخستین اقدامات دولت کارتر، مسدودسازی میلیاردها دلار از سرمایههای ایران در ایالات متحده بود؛ سرمایههایی که مقادیری از آنها در بانک چیس مانهاتان سپرده گذاری شده بود. وقتی پرشت تصمیم دولت ایالات متحده را با ابراهیم یزدی (وزیر امور خارجه) در میان گذاشت، یزدی اعتراض کرد و این تصمیم را برای دولت بازرگان بسیار مخاطرهآمیز خواند. یزدی که از تلاش دوستان شاه برای گرفتن اجازه ورود او به آمریکا اطلاع داشت بارها به صورت غیرعلنی سعی کرده بود تا از طریق مذاکره با دیپلماتها، دولت آمریکا را به عدم پذیرفتن شاه ترغیب نماید، اما توصیه پرشت و لینگن تأثیر چندانی بر قضاوت کاخ سفید نداشت.
سفارت را آنطور که گفتهاند اشغال کردهاند تا شاه را که به امریکا پناه برده بود باز پس گیرند چراکه امریکا طبق فرمایشات امام خمینی باید شاه را به ایران برای محاکمه پس میداد.
سکانس سوم: پشیمانان
به هر حال با گذشت چند دهه از اشغال سفارت آمریکا، بودهاند کسانی که در آن زمان جزء دانشجویان پیرو خط امام، از دیوارها بالا رفته و ۴۴۴ روز، ۶۶ دیپلمات آمریکایی را برای تحقیر آمریکا در سفارت نگاه داشتند، اما پس از گذشت سالهایی، از این اقدام اظهار ندامت و پشیمانی کردهاند.
در بین دانشجویان فعال پیرو خط امام کسانی مثل ابراهیم اصغرزاده، عباس عبدی و محسن میردامادی حضور داشتند که هر سۀ آنها امروز از عملکرد گذشته خود پیشمان شدهاند و به دنبال عذرخواهی از عملکرد خود هستند.
ابراهیم اصغرزاده در اینباره میگوید: «اگر بدانم که عذرخواهی من تنش موجود [بین ایران و آمریکا] را کاهش میدهد، این کار را انجام خواهم داد، زیرا اگر رابطه دو کشور در گرو یک "عذرخواهی" است، بهای این امر را پرداخت خواهم کرد.» و یا عباس عبدی که در قضیه اشغال سفارت حضور داشت سالها بعد در فرانسه دیداری با باری روزن، آخرین وابسته سفارت آمریکا در ایران، داشت. روزن درباره این دیدار میگوید: «عبدی عذرخواهی کرد و گفت وقتی به عقب نگاه میکند، گروگانگیری را اشتباه میپندارد و متأسف بود که بخشی از آن است.»
محسن میردامادی نیز از فعالین جریان تسخیر سفارت آمریکا بود که بعدها از عملکرد خود درباره افشای اسناد لانه جاسوسی علیه نهضت آزادی و جبهه ملی اظهار پشیمانی کرد.
سکانس چهارم: نظر رهبری
مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از دانشجویان و دانشآموزان در ۱۲ آبان سال ۷۲، تسخیر سفارت آمریکا را حرکتی عمیق ارزیابی میکنند: «یكى از بهترین كارهایى كه در انقلاب ما شد، همان تسخیر لانه جاسوسی بود. امام یك جوان نبود كه شما بگویید «احساساتى شد و حرفى زد.» امام، آن پیر حكمت و مردِ حكیمِ دنیا دیدهى مجرّب، با دید نافذ خود، آنطور از حركت دانشجویان در آن روز تجلیل كرد. پس امام، به حقیقتى پى برده بود كه این را گفت. ما نیز همان را - نه فقط از روى تبعیت؛ بلكه از روى احساس، از روى بینش و از روى منطق تأیید و تصدیق مىكنیم.»
آن حقیقت چه بود که آمریکا شیطان بزرگ نام گرفت و سفارت این کشور لانه جاسوسی؟ رهبر کبیر انقلاب در سالهای مبارزاتی خویش از سال ۴۱ همواره نسبت به خطر آمریکا و به استثمار کشیدن ایران هشدار میدادند.
ماجرای قانون ایالتی و ولایتی، انقلاب سفید و رفراندوم و کاپیتولاسیون، تحولاتی قبل از انقلاب بودند که امام دست آمریکا را پشت آنها دیدند و به مقابله همزمان استبداد و استکبار پرداختند. این پیشینه و سابقه سیاه آمریکا و همزمان تلاش برای براندازی انقلاب اسلامی و منحرف کردن آن، پذیرش شاه در خاک آمریکا و توطئه برای کودتا و ترورها، منتهی به پایان صبرانقلابی در برابر نماینده استکبار جهانی شد.
پیشینه آمریکا در تقابل با جمهوری اسلامی و مردم کشور روشن و واضح است. آمریکا در جنگ تحمیلی، شریک جنایات صدام حسین بود، در تحریمهای ظالمانه علیه ایران حتی بر داروها و مایحتاجات پزشکی نیز تخفیقی قائل نشد، هر مذاکره و توافقی با این کشور آغاز نشده، از بین رفته است. این یک واقعیت محض در صحنه سیاست بین الملل برای کشور و ملت ایران است که واشنگتن در طول زمان حضور در ایران چه قبل و چه بعد از انقلاب منافع خود را به بدترین شکل ممکن تامین کرده است.
قبل از انقلاب با دخالت و کودتا و سرسپردگی زمامداران ایران، و بعد از انقلاب با کینهتوزی و دشمنی. در ذهنیت مقامات آمریکایی، چیزی به نام «حق مسلم ما» (شعار معروف هستهای) وجود ندارد و حقوق مسلمی که ایرانیان در ذهنشان دارند، هرگز از سوی آمریکا قابل قبول نیستند.
در این میان ایرانیان باید از بسیاری از آرمان ها، حقوق و ارزشهای خود کوتاه بیایند تا آمریکا رضایت به تخفیف در مجازاتها بدهد! هرچند سیاست هویج و چماق حربهای برای استثمار مجدد کشورها است. کشور لیبی در زمان قذافی بیشترین همکاری برای خلع سلاحاش را انجام داد و از هست و نیستش صرف نظر کرد تا روابط عادی با غرب داشته باشد، اما در نهایت این جنگندههای غربی بودند که بر فراز لیبی و کاخهای قذافی آنها را با خاک یکسان کردند.
سکانس پنجم: تحقیر امریکا
۱۳ آبان۵۸ به عینه آمریکا را در دید جهانیان تحقیر کرد و نشان داد که این روز میتواند نه تنها به عنوان نماد و بزرگداشت هر ساله بلکه، دستور العمل عینی در سیاست خارجی کشور باشد. ولی به مروز زمان و فروکش کردن هیجانات؛ قربانی اول روز مبارزه با استکبار، همین شعار و آرمان بود. دشمنی ذاتی آمریکا به فراموشی سپرده شد و زمزمهها از درون دولتها برای مذاکره با آمریکا و شکستن دیوار بیاعتمادی آغاز شد.
از زمان قرارداد الجزایر و ملاقات بازرگان و برژنسکی تا هنگام قرارداد برجام و ملاقات ظریف و کری، موارد دیگری از توافقهای ضمنی ایران و آمریکا بر سر پارهای از مسائل پیش آمده است، اما آمریکا با خباثت و کینهتوزی، زیر این عهد و قراردادها زده است. چون قرار نیست آمریکا با جمهوری اسلامی مقتدر و با پتانسیل بالای قدرت در منطقه و بخشهای نظامی، وارد تعامل گسترده شود و مذاکرات نیز در راستای هدف بلند مدت براندازی تعریف میشوند.
شاید هرگز نتوان جو سالهای ابتدایی انقلاب را در جامعه در زمینه آرمانها و ارزشها ایجاد کرد ولی آرمانگرایی انقلابی با واقعیت هایی گره خورده است که در حال حاضر ملت ایران آن را لمس میکند. اگر انقلاب شعار مرگ بر آمریکا و استکبارستیزی را یکی از محورهای اصلی مبارزاتی خود قرار داد، سالهای سال است که آمریکا به هر روشی سعی در انزوا، تضعیف و تحقیر ایران را دارد، حال واکنش به این خصومتها چه میتواند باشد؟
اما با وجود چنین تحولاتی و وقایعی که در تاریخ ۴دههای روابط تهران و واشنگتن روی داده، همچنان شاکله ذهنی برخی حتی کسانی که سابقه پربار انقلابی در مبارزه با استکبار را دارند، مذاکره و تعامل با آمریکاست. اصرار به این تعامل در حالیست که نتیجه تعاملات قبلی کاملا واضح است. هرگونه عقبنشینی و صرف نظر کردن کشور از حقوق خود، منتهی به پیشروی وقیحانه تر آمریکا و سلب حقوق بیشتر ملت شده است. چنین تجربهای چه زمانی قرار است به ذهنیت اصلی تعامل گران تبدیل شود و در عمل به آرمانهای اصلی انقلاب اسلامی بازگردند؟ سرنوشت کشورها و رهبرانی که راه تسلیم را در پیش گرفتند، کاملا مشخص است.
سکانس ششم: کشف اسناد جاسوسی
امام خمینی(ره) تسخیر لانه جاسوسی را انقلاب دوم نامید و همانطور که اشاره شد اسناد زیادی از داخل سفارت کشف شد که حتی جاسوسان نفوذی در انقلاب را می توانست افشا کند.
اما لازم به ذکر است که بدانیم که هنگامی كه اسناد موجود در سفارت به دست آمد و گزارشهای مستند دخالت آمريكا در امور داخلی ايران و طراحی توطئههای مختلف قبل و بعد از پيروزی انقلاب آشكار شد؛ امام(ره)، رهبری حركت دانشجويان را شخصاً برعهده گرفت و مبارزه عليه ريشههای نفوذ آمريكا در ايران به اوج رسيد. پس از تصرف لانه جاسوسی، نظر امام خمينی(ره) درباره مبارزه همزمان عليه استبداد سلطنتی و سلطه استعماری، به اثبات رسيد.
با افشای اسناد لانه جاسوسی، در عمل مشخص شد كه اگر مبارزه تنها با سقوط نظام استبدادی پايان يافته تلقی شود، باز هم امكان توطئه دشمنان و تكرار حوادث تلخ گذشته فراهم خواهد بود و آنچه اين نظريه را تكامل میبخشد، تحقيق عميق در اسناد لانه جاسوسی آمريكاست. علاوه بر اين، حركت دانشجويان و رهبری صحيح امام(ره)، اُبهت ظاهری و هيمنه خودساخته آمريكايیها را در جهان فرو ريخت.
اين حركت دانشجويان خشم آمريكايیها را برانگيخت و آنها كه ناتوان از درک ملتی استقلالطلب و آزاديخواه بودند، ضد جمهوری اسلامی ايران، به اقداماتی نظير فشار آوردن به مجامع بينالمللی مانند سازمان ملل، سازمان كنفرانس اسلامی، شورای امنيت و...، ايجاد جو منفی تبليغاتی عليه دانشجويان مسلمان و برخی اقدامات ديگر دست زدند؛ اما پس از بیثمر بودن اين اقدامات به اقدامات جدیتری روی آوردند؛ از جمله؛ قطع كامل روابط سياسی در ۲۰ مهر ۱۳۵۹، حمله نظامی به ايران و تجاوز به خاک كشورمان كه به شكست مفتضحانه آنها در صحرای طبس انجاميد و نيز محاصره اقتصادی و بلوكه كردن دارايیها و اموال ايران و در حال حاضر، اعمال فشارهای سياسی و اقتصادی به بهانه موضوع هستهای كه هيچكدام تاكنون در عزم ملت ايران برای مقابله با ظلم و بیعدالتی جهانی و منشأ اصلی آن در جهان يعنی استكبار جهانی ( آمريكا) خللی وارد نكرده است.
همه این دستاوردها به دلیل مقاومت دانشجویانی که روزی در پی سخنرانی امام خمینی(ره) برای تلاش جهت استرداد شاه از امریکا این مسیر به ذهنشان رسیده بود که به سفارت امریکا رفته و فشار برای استرداد شاه را از این طریق اعمال کنند، به دست آمد. دانشجویانی که با یکدیگر در همان سفارت پیمان بستند که بعد از اتمام ماجرا از اقدام انقلابیشان سوءاستفاده مادی و معنوی و اقتصادی نکنند و پست نگیرند.
اما در همین مسیر عدهای از دانشجویان پیرو خط امام(ره) امروز بعد از ۳۸ سال به صراحت میگویند که اگر به گذشته باز گردند دیگر چنین رفتاری را تکرار نخواهند کرد. حال باید از آنها پرسید آیا آن زمان خط اما نبودند یا الان. شاید جواب کمی روشن باشد چون آن زمان اقدامشان از سوی امام خمینی(ره) تایید شد اما اکنون زندگی آنها را خودشان باشد پاسخ بدهند که چه اتفاقی برایشان رخ داده است.
سکانس هفتم: عهدشکنی
همه افرادی که در لانه جاسوسی بودند پیمان گذاشتند که از این ماجرا سوء استفاده پستی و مالی نکنند اما برخی... شاید این را بتوان به پشیمانیشان ربط داد.
پشیمانان امروز که شاید به نوعی اغلب عهدشکنان آن روزها و آن پیمان صادقانه دانشجویی هم باشند باید پاسخ افکار عمومی و آنهایی را که هنوز بعد از ۳۸ سال به انقلاب دوم ملت افتخار می کنند بدهند و بگویند چرا تفکراتشان تفاوت کرده است؟! امروز که ماهلیت پلید امریکایی بیش از گذشته افشا شده و عهدشکنی و پیمانشکنی در کنار شکست هژمونیک او رو شده است چرا اصرار دارند که تلاشهایی در جهت احیای این استکبار رو به افول داشته باشند و برای کشوری که از بزرگترین جنایات و بدعهدی ها علیه ما فروگذار نکرده است حمایت حقوقی کنند، در حالی که امریکا حقوق هیچ کشوری را رعایت نکرده است. این به اصطلاح پشیمانان عهدشکن باید پاسخگو باشند؟
نویسنده: مائده شیرپور