اعتماد مردم و حضور همیشگی آنها در بحرانها و بزنگاههای سیاسی بزرگترین پشتوانه جمهوری اسلامی برای ادامه حیات خود بوده است. بارها و بارها همین پشتوانه در بزنگاههای تاریخی درست موقعی که باید پشت نظام ایستاده تا جمهوری اسلامی علی رغم بسیاری از تلاشهایی که صورت گرفت وارد دهه چهارم حیات خود شود. اما امروز وضع این پشتوانه به چه صورت درآمده است؟!
روزگاری دشمن گمان میکرد که جمهوری اسلامی یک دهه را هم نمیبیند، برنامه ریزیهای فراوانی هم برای کشیدن ترمز انقلاب صورت گرفت از جنگ تحمیلی با عراق تا ورود نفوذیهایی مانند بنی صدر و ترور شخصیتهای برجسته میتواند جزو اولین تلاشهای صورت گرفته در این امر دسته بندی شود. اما واقعا چرا با همه این تلاشها، نظام انقلابی دوام یافت؟! شاید با سالها تحقیق و پژوهش بتوان به همان یک کلمه ای رسید که در ابتدای گزارش نوشتیم: «پشتوانه مردمی»
واقعیت این است که پشتوانه مردمی نکته ای نیست که خریدنی باشد و یا بتوان آن را با زور و دعوا کسب کرد، کره شمالی اگر کشور خود را بسته و دور تا دور خود را دیوار کشیده است چون از پشتوانه مردمی برخوردار نیست وگرنه اگر مردم پشتوانه حاکمشان بودند چه لزومی داشت هر فردی که خارج میشود را در قرنطینه ببرند و خانواده اش را به گروگان بگیرند
که برگردد؟!
اگر امریکا مدام شوآف اجرا میکند و فکر لشکر کشی است برای یافتن پشتوانه نداشته ای است که از میزان مشارکت مردمی در انتخاباتها میتوان حدس زد، اگر اروپا به دنبال اقتصاد روان است و در هر مساله ای اقتصاد جمعیتش را درنظر میگیرد برای این است که میداند اگر رفاه مردم به خطر افتد مردم پشتش نمیایستند و ..
اما در جمهوری اسلامی مساله متفاوت است، از مقاومت در برابر شاه تا حضور در جبهههای جنگ که حتی به کودکان و زنان هم رحم نکرده و گاهی خانوادهها را با نامردی که با بمبارانهای شیمیایی و گازهای سمی وجود داشت محشور ساخته و تنفسشان را برای همیشه قطع میکرد. با همه این شرایط اما مردم پای انقلاب، هدف، ایدئولوژی و آرمانشان ماندند و نه بمب افکنهای صدام اراده شان را برای پشتیبانی از نظام متزلزل کرد و نه گلولههای منافقین و جنایتهای داعشوارشان راه را برایشان بست، نه کوپن دردشان را زیاد کرد و نه تحریم بلای جانشان شد. مردم در جمهوری اسلامی از مادیات و تعلقات دنیایی بارها و بارها گذشتند. در مسیر آزمودن حضرت ابراهیم بودند و فرزندشان را واقعا به قربانگاه فرستادند، خیلی از مردم هنوز خبری از استخوانهای فرزندشان هم ندارند اما دم نمیزنند و گلایه ای ندارند. نه کوپنی شدن، نه باران بمب و گلوله، نه گذشتن از همسر و فرزند و .. هیچ یک جانکاه تر از این نبود که امروز برخی از مسئولانشان را خائن و بی لیاقت ببینند.
مردمی که سرب داغ را دوام آوردندن، شکنجه ساواک را پذیرفته و به آینده نا معلوم انقلابی که گرگهای زیادی در کمینش بود دل بستند، مردمی که تیغ تیز منافقین را در قلب خود حس کردند و دم نزدند، مردمی که سالها با رنج و سختی برای به دست آوردن کوچکترین امکانات در صف طویل ایستاده و به فرمان رهبری در صحنه حاضر شدند، حالا دلخورند. دلخور از مقاومتی که باعث سوء استفاده برخیها شده و باعث شده که هر چه آنها مقاومت کردند عده ای چپاول کنند!
دلخورند از مسئولینی که به قول جناب رحیم پورازغندی نمیتوانند مانعی برای چپاول زیر دستها پیدا کنند و با بی عرضگی کشور را به حراج گذذاشتند، دلخورند از وعدههای عملی نشده، دلخورند از معامله دستاورد مقاومت با دشمن!!! دلخورند از اعتمادی که خدشه دار شده و این دلخوری روز به روز بیشتر میشود. قرار بود تعارف نکنیم، قرار بود گلایههای خودمانی داشته باشیم از آن اصولگرا و اصلاح طلبی که منافع عمومی را ارجح بر حزب خود ندیدند و صندلی را که برای آن یک کربلا قربانی شده دست کم گرفتند و با بی عرضگی و یا خیانت پاسخ مردمی را که از جان مایه گذاشتند با بی تدبیری بسیار دادند.
مردم همین الان هم پشت انتخابی که کردهاند ایستاده اند، مردم الان هم نظام را دوست دارند و در هر یک از شرایط گذشته به میدان آمده و دشمن را میرانند اما شاید مردم ابتدا بخواهند مسئولان بی عرضه و خائن را بزدایند.
برخی فکر میکنند این روزها روز تسویه حساب با آنهایی است که از مقاومت مردمی سوء استفاده کرده و از خون عزیزانشان برای خود زندگی ساخته اند، برخی فکر میکنند این روزها روز پاسخگویی مسئولان به مردم است، این روزها مردم میخواهند بدانند مسئولانشان در دورانی که با جان و دل مشغول جنگ بوده اند چه کرده اند؟ خانه شان کجاست؟ فرزندانشان کجا زندگی میکنند، اصلا مگر نه اینکه مسئولان مستخدمین مردم اند، چرا مردم نباید بدانند که به مستخدمین خود چقدر حقوق میدهند؟
اینها خواستههای امروز مردم است و اگر اجابت نشود با همان صلابت پشت نظامی که هدفش محقق کردن این خواستهها بوده ایستاده و انقلابینماها را میزدایند و از پستهایشان بیرون میکنند، مردمی که یکبار بنیصدرها را رانده اند ابایی ندارند هر مسئول بی عرضه و خائنی را در هر پست و سمت بزدایند، نه بودن در راس سه قوه میتواند مانعشان شود و نه بودن در مقام وکیل ملت! به قول رحیم پور ازغندی لازم است که عدهای از مسئولان شاید حدود دویست نفر به دلیل بی عرضگی و فساد اقتصادی و خیانت زدوده شوند تا دوباره مردم دلگرم شوند، بدون تعارف از همه میخواهیم به فکر حرکت در مسیر اهداف انقلاب بوده و سوالاتی که حق مردم است را پاسخ دهند و یا منتظر تسویه شدن بمانند که این نظام و انقلاب با احدی شوخی ندارد و به قول رهبری چک سفید امضا به کسی
نداده است.
مسئولان کشور باید به گوش بوده و بدانند مردم همواره آنها را زیر نظر دارند و با ظاهر آنها راضی نمیشوند بلکه انقلاب کردهاند که نظامشان عملی به عقاید انقلابی پایبند بوده و مسولانش برای پیشروی انقلاب شبانه روزی تلاش کنند نه اینکه برای هر گامی که بر میدارند منت بگذارند و دنبال سهمشان باشند. مسئولان باید بدانند انقلاب اسلامی شاید در دهه چهارم منجر به انقلاب اداری شود اگر درست کار نکنند و به فکر مردم و معیشتشان نباشند.
نویسنده: مائده شیرپور