سه شنبه ۲۰ تير ۱۳۹۶ - ۲۳:۲۷
کد مطلب : 100020

دقیقا کدام دیپلماسی؟!

دقیقا کدام دیپلماسی؟!

دیپلماسی، کلمه‌ای که این روزها بسیار به گوش خورده و برای خودش کلاس و پرستیژی دارد. حتی دیپلماسی را با فتح خرمشهر همسطح می‌دانند!
دیپلماسی (دیپلوماسی) یک واژه فرانسوی است. فن و عمل رهبری مذاکرات بین ملت‌ها به منظور حصول سازش که مورد رضایت متقابل همگان باشد و نیز آیین و آداب و مراسم و طرق رهبری این مذاکرات را دیپلماسی می‌گویند.
این تعریف در لغتنامه مرحوم دهخدا درباره معنی دیپلماسی نوشته شده است.
اما دیپلماسی مفهومی هم دارد که در عالم سیاست خارجه گسترده است. کوتاه این که مفهوم دیپلماسی، به معني هدايت روابط بين افراد، گروه‌ها و ملت‌ها از جمله واژه‌هاي سياسي مورد استفاده در عرصه مناسبات بين‌المللي است.
ديپلماسي (Diplomacy) در كاربرد رسمي خود عمدتاً به ديپلماسي بين‌المللي كه هدايت روابط بين‌المللي از طريق ديدار و گفت وگوهاي ديپلمات‌هاي رسمي است، اشاره دارد.
در گذشته ديپلماسي بين كشورها بيشتر به موضوعاتي همچون روابط شخصي و خانوادگي پادشاهان دو كشور با يكديگر يا مسئله جنگ و صلح مربوط مي شد، اما در شرايط كنوني جهان علاوه بر آنها موضوعاتي همچون روابط تجاري، مناسبات فرهنگي و علمي نيز در محور مباحثات ديپلماتيك بين كشورهاي مختلف با يكديگر و بين آنها با سازمانهاي بين‌المللي قرار گرفته است.
ديپلماسي در واقع مجري سياست خارجي در چارچوب دكترين سياست خارجي هر كشور است.دكترين سياست خارجي يك كشور كه معمولاً يك بيان كلي از سياست خارجي آن محسوب مي‌شود توسط رئيس حكومت يا وزير امور خارجه اعلام مي‌شود و الی آخر که البته همه اینها بستگی به شرایط خاصی دارد. در تعریفی که دهخدا از دیپلماسی ارائه داده نوشته است؛«فن و عمل رهبری مذاکرات بین ملتها به منظور حصول سازش که مورد رضایت متقابل همگان باشد.»
موضوع مورد «رضایت متقابل همگان» باشد، همان نکته مهمی است که در بیشتر دیپلماسی‌ها به دست نمی‌آید. هر چند تلاش بر این است که رضایت متقابل و همگان جلب شود، اما کمتر می‌توان رضایتمندی کامل دوطرفه را در دیپلماسی پیدا کرد.
نمونه‌های زیادی را می‌توان برای دیپلماسی مثال زد که رضایتمندی دو طرف شکل نگرفته حتی رضایتمندی یک طرفه هم ایجاد نشده و هر دو طرف از آن دیپلماسی راضی نبوده‌اند اما با توجه به این نارضایتی توافق هم کرده‌اند.
اگر بخواهیم راه دور نرویم، می‌توانیم به دیپلماسی هسته‌ای ایران و ۱+۵ اشاره کنیم.
سال‌ها بر سر موضوع هسته‌ای ایران که بر اساس یک دروغ بزرگ و فریب افکار عمومی شکل گرفته بود، علاوه بر مذاکرات طولانی، تحریم‌های زیادی را هم علیه ایران وضع کردند.
آمریکا، سازمان ملل و اروپا فشارهای زیادی را به ایران وارد ساختند، تحریم اقتصادی و تهدیدات نظامی مهمترین فشارهایی است که علیه ایران به خاطر فعالیت‌های صلح آمیز هسته‌ای وارد شده و می‌شود.
به خاطر این تحریم‌ها و فشارها، زیان‌های زیادی به ایران و مردم کشور وارد شد، البته محاسنی هم داشت و در برخی زمینه‌ها باعث خیر و برکت هم گشت. در جریان تحریم‌های اقتصادی و تهدیدات نظامی برخی فعالیت‌ها شکوفا شد و پیشرفت‌های چشمگیری به دست آمد که یکی از آنها پیشرفت‌های نظامی به ویژه موشکی در نیروهای مسلح کشورمان است که همچنان این روند ادامه دارد.
اکنون قدرت نظامی ایران اسلامی یک عامل بازدارنده مهم و کارآمد مقابل همه تهدیدات نظامی دشمنان علیه کشور است. اکثریت افکار عمومی در داخل کشور به این باور جدی رسیده‌اند که پیشرفت‌های نظامی به ویژه موشکی می‌تواند ایران را از گزند تهدیدات دشمن در امان نگهدارد. حال برخی به این باور نرسیده و همچنان نیروهای مسلح به ویژه سپاه را مورد لطف و عنایت خود قرار می‌دهند به خاطر کج فهمی‌های خودشان است!
باز گردیم به موضوع برجام و توافقی که بین ایران و ۱+۵ به دست آمد که اکنون آمریکایی‌ها بر روی برجام یکه تازی می‌کنند.
چند پرسش در این زمینه بر اساس تعریفی که از دیپلماسی ارائه شده، مطرح است. آیا با توجه به توافق هسته‌ای، اکنون ایران از آن رضایت دارد؟ آیا آمریکا از برجام راضی است؟ آیا رضایتمندی دوطرفه در برجام وجود دارد؟ آیا مردم ایران از برجام رضایت دارند؟ مردم آمریکا چطور؟
پاسخ دادن به این پرسش‌ها بسیار ساده است، رصد واکنش‌های سیاسی مسئولین دوطرف و نظراتی که از سوی مردم ایران درباره برجام گفته می‌شود پاسخ به این پرسش است که رضایتمندی در ایران وجود ندارد.
جالب این است که آمریکا که یک طرف ماجرای توافق هسته‌ای است، در اجرای آن کارشکنی می‌کند و مانع اجرای کامل و دقیق آن می‌شود. مقامات آمریکایی از برجام ناراضی هستند. آنها برجام را یک قرار داد و توافق یکطرفه می‌دانند که تنها ایران را راضی کرده است. در حالی که تنها کاری که قرار است کشورهای ۱+۵ در برجام انجام دهند تحریم‌های اقتصادی علیه ایران را بردارند، همین! کار بسیار ساده‌ای است.
نزدیک به دو سال از اجرای برجام می‌گذرد، اما جمهوری اسلامی ایران هنوز به حقوق خود در چارچوب برجام دست نیافته است. بر اساس این توافق ایران بسیاری از فعالیت‌های هسته‌ای خود را که صلح‌آمیز هم بوده است، تعطیل کرده به امید این که تحریم‌های به ناحق وضع شده علیه کشورمان برچیده شود.
سخن به دراز نکشد، اما دیپلماسی در موضوع هسته‌ای را نمی‌توان موفق دانست، دستاوردی که توقع می رفت و بر سر آن سال‌ها مذاکره شد و هزینه زیادی هم برای پرداخت گشت، به دست نیامد. اگر جمهوری اسلامی ایران سال‌های پس از دوران دفاع مقدس را به کار و تلاش بیشتر اختصاص می‌داد، پشتوانه خود را قوی‌تر می‌کرد، سرمایه‌ها را در جایی که باید خرج می‌کرد، تولید داخلی را تقویت می‌نمود، زیرساخت‌ها را قوت می‌بخشید، آیا نیازی به دیپلماسی هسته‌ای و دادن امتیازهای زیاد به طرف مقابل بود؟ امتیازاتی که طرف مقابل را راضی نکرده و همواره در حال دبه کردن توافق است، چرا که بیشتر می‌خواهد، چرا که احساس کرده ایران ضعف دارد.
اکنون یک مثال دیگر را در اینجا مطرح می‌کنم. بحران منطقه را که همگان با آن آشنا هستند و می‌دانند که چه خطراتی را برای ایران داشته و دارد.
تصور این که بتوان این بحران را با دیپلماسی حل کرد قابل قبول است؟ به گمان شما می‌توان با گروه‌های تروریستی موجود در منطقه که از سوی آمریکا و برخی کشورهای عربی منطقه به ویژه سعودی‌ها حمایت و تغذیه می‌شوند، مذاکره کرد؟
قریب به اکثریت افکار عمومی دیپلماسی را راه خوبی برای حل بحران منطقه نمی دانند چون درک کرده‌اند که دیپلماسی زمانی کارایی دارد که دو طرف بر اساس قواعد، شرایط، قوانین، نیازهای دوجانبه، اخلاق و وجدان یکدیگر به مذاکره بنشینند و دیپلماسی را راهکاری برای حل مشکلات دوجانبه یا چند جانبه بدانند.
اکنون شرایط دنیا سال‌ها است که به خاطر وجود رژیم‌هایی به ظاهر قدرتمند تغییر کرده و حرف اول را قدرت و توانایی‌ها می زند، یکی همچون آمریکا آن قدرت و توانایی را برای ویران ساختن و کشتن انسان‌های بیگناه به کار می‌برد، دیگری چون ایران آن قدرت را برای دفاع از خود و دیگر مظلومان و مستضعفین به کار می‌گیرد.
میتوان به آسانی تصور کرد که اگر جمهوری اسلامی ایران قدرت و توانمندی نظامی قابل توجهی نداشت و نمی‌توانست به کشورهایی همچون سوریه و عراق یاری برساند، اوضاع غرب آسیا چگونه می‌بود. مردم خود به خوبی می‌توانند آن را متصور شوند.
سردار سلیمانی از فجایعی که تروریست‌های تکفیری وهابی در سوریه و عراق مرتکب شده اند، خاطراتی دارد. او درباره جنایتی که تروریست‌های تکفیری وهابی در دیاله عراق مرتکب شده اند اینگونه تعریف می‌کند؛ « ...من دیدم در همین دیاله کودکی را از سینه مادرش گرفتند کودک را مثل گوسفند روی آتش سرخ کردند، لای پلو گذاشتند و برای مادرش فرستادند. این جنایت وحشتناک در سابقه تاریخ بشریت وجود ندارد!»
اکنون می‌خواهیم درباره همین بحرانی که در منطقه ایجاد شده بگوییم. آیا می‌توان با چنین موجودات خبیثی با دیپلماسی رفتار کرد؟ با حامیان آنها چطور؟ آمریکا، غرب، عربستان سعودی که سال‌ها بر روی این تروریست‌های تکفیری وهابی سرمایه‌گذاری کرده‌اند، می‌توان با دیپلماسی رفتار کرد؟!
حتی کارکشته‌ترین دیپلمات‌های جهان هم از چنین دیپلماسی دوری می‌کنند، آیا موصل را دیپلماسی آزاد کرد؟
نقش جمهوری اسلامی ایران در آزادی موصل و حلب زیاد است، اما آیا آنهایی که مدعی مبارزه با تروریسم هستند، در آزادی این بخش‌ها سهم دارند؟ آمریکا که خود را سردمدار مبارزه با تروریسم معرفی می‌کند، چقدر در آزادی حلب در سوریه و موصل در عراق سهیم است؟ هیچ!
برای همین است که سردار سلیمانی درباره دیپلماسی چنین می‌گوید؛«برخی اوقات ما از راه دیپلماسی اقداماتی می‌کنیم که اقدامات خوبی هم هست، اما برخی گره‌ها و مشکلات فقط با دیپلماسی حل نمی شود و آنجا اتفاقات دیگری است که ازهمه رفتارهای دیپلماسی معمولی عبور می‌کند، درها را می‌گشاید، پیوندها را ایجاد و یخ‌ها را ذوب می‌کند و اخوت و صمیمیت ایجاد می‌کند و خون شهید نصیری از این خونها بود.
این خون و دیگر خون شهیدان ایرانی که در خدمت برادران مجاهد عراق از شمال بغداد تا موصل در زمین جاری شد، پیمانه‌ای از خون ملت و صداقت و وفا و حقیقت یک ملت در حمایت از کشور مورد ستم واقع شده بود.کدام دیپلماسی می تواند همانند خون شهیدان نصیری، کمالی، همدانی، تقوی و شاطری این اخوت را ایجاد کند؟»
کافی است به الزاماتی که رهبر معظم انقلاب اسلام بر آن تأکید دارند توجه شود، یعنی هم موشک هم دیپلماسی. (اتاق خبر)

https://siasatrooz.ir/vdcauwn6w49nww1.k5k4.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی