?>?>
قسمت پایانی
ارزیابیهای صورت گرفته از سه سال اخیر دیپلماسی دولت یازدهم که به دیپلماسی لبخند موسوم شده است، با وجود توسعه روابط با کشورهای اروپایی، کمرنگ شدن روابط منطقهای خصوصا کشورهای عربی حوزه خلیجفارس را نشان میدهد، آیا باید برای تعامل با این کشورها دیپلماسی متفاوت از آنچه با کشورهای اروپایی داشتیم انتخاب میکردیم؟
اول این نکته را عرض کنم که دیپلماسی، هم عرصه لبخند است و هم اخم، هم عرصه مبارزه است و هم عرصه مذاکره و رسیدن به تفاهم و توافق مشترک، هم عرصه منطق و استدلال است و هم عرصه مقاومت و پافشاری بر اصول است؛ در نهایت میتوان گفت دیپلماسی، ترکیبی از همه این عرصهها است.
در تنظیم مناسبات با کشورها باید در نظر داشت که کشور مقابل، ممکن است با اهداف، منافع و مصالح دیگری و احیانا توهمات و جاهطلبیهای دیگری با شما روبهرو شود. آنچه از عرصه تنظیم مناسبات مربوط به جمهوری اسلامی بوده و در طول سه سال و نیم اخیر پیگیری و به صورت علنی اعلام شده و در رایزنیها و سفرها و دیدارها نسبت به آن تاکید شده، تقویت مناسبات دوستانه و رفع تنش و رسیدن به درک و تفاهم مشترک با همه کشورهای منطقه بوده و در عین حال ترغیب و تشویق کشورهای منطقهای و بویژه برخی از کشورهای همسایه به واقعبینی و واقعنگری است.
برخی از کشورهای منطقه از گروههای بیشناسنامه تروریستی حمایت میکنند که امنیت و ثبات منطقه و روابط دوجانبه و منافع و مصالح مشترک را به خطر میاندازند؛ هیچ منطقی را در رفتار سیاسی آنها مشاهده نمیکنیم؛ به هر حال آنها هم یک طرف قضیه هستند که باید تصمیم بگیرند که چگونه رفتار و مناسبات خودشان را با جمهوری اسلامی تنظیم کنند.
اما آنچه جمهوری اسلامی مورد تاکید قرار داده که هم در اعلام مواضع رسمی و هم در عمل و رفتار و در سفرهای مختلفی که انجام شده همواره بر این هدف تاکید داشته این بوده که امنیت منطقهای، توسعه و ثبات منطقه و برخورد جدی و همهجانبه با عناصر مختلف ضدامنیتی و گروههای مختلف تروریستی و تکفیری به نفع همه دولتها و ملتهای منطقه است و باید با مشارکت جمعی صورت پذیرد.
سیاست و رویکردی که جمهوری اسلامی طی چند سال اخیر اعلام کرده و بر آن اصرار ورزیده این بود که حمایت از چنین گروههایی نه تنها امنیت و توسعه را برای کشورها به ارمغان نمیآورد بلکه خود آنها را در معرض تهدیدات جدی هم قرار خواهد داد. اکنون هم کشورهای منطقهای و هم کشورهای فرامنطقهای به همین برداشت و درک نزدیک شدهاند.
بر این اساس تنظیم مناسبات در سیاست خارجی دو یا چند طرف دارد و اگر بخواهیم ارزیابی از سیاست خودمان داشته باشیم میبینیم که در همه این مدت برخوردمان منطقی و مبتنی بر اصول سیاست خارجی که در قانون اساسی به عنوان میثاق ملی است و همه بر آن اتفاق نظر دارند، رخ داده است.
با این تفاسیر از صحبتهای شما نتیجه میگیریم که لزومی برای تغییر در سیاستهای منطقهای ایران وجود ندارد و این طرف مقابل است که باید تغییر رفتار داشته باشد؟
ببینید، در حوزه سیاست خارجی هرگز توقف در یک نقطه وجود ندارد. تاکید من بر این است که ما جهتگیریمان در عرصه سیاست خارجی و تعامل با همسایگان یک جهتگیری درست بوده است. در همین مسیر باید گامهای بیشتری برداریم از کوچکترین ظرفیتها و فرصتها استفاده کنیم تا بر بحرانهای موجود در منطقه و مناسبات دوجانبه فائق آییم. تلاشهایی هم که همکاران در وزارت خارجه انجام میدهند مثل رایزنیها و سفرهای متعدد و دیدارهای دوجانبه و چندجانبه به خاطر این است که بتوانند بحرانها را به حداقل ممکن برسانند و از ظرفیتها و فرصتهای مختلف استفاده کنند تا اینکه