?>?> «عبرت»‌هایی که با چشم بسته از آنها عبور کردیم | سیاست روز
يکشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۷
کد مطلب : 97709

«عبرت»‌هایی که با چشم بسته از آنها عبور کردیم

تابستان پارسال، وقتی اولین خبرها از توافق ایران و کشورهای ۱+۵ به بیرون رسید، خیلی‌ها...

تابستان پارسال، وقتی اولین خبرها از توافق ایران و کشورهای ۱+۵ به بیرون رسید، خیلی‌ها با چشمان و گوش‌های بسته شروع به فریاد زدن کردند و آنچنان صدای جیغ «بنفش»شان را بلند کرده بودند که گوش فلک را کر می‌کرد.
چند ماه بعد وقتی آخرین روزهای دی از راه رسید و ما با تائید آژانس بین‌المللی انرژی اتمی همه تعهدات‌مان را مو به مو انجام دادیم و با شیوه‌های سراسر علمی! و با دقت فراوان سانتریفیوژهای‌مان را به حالت افقی درآوردیم، نوبت روز اجرای برجام فرا رسیده بود. روزی که حالا نوبت طرف مقابل بود که تعهداتش را اجرایی کند. یادمان نمی‌رود که در فروردین سال گذشته رئیس‌جمهور کشورمان گفته بود «ما هیچ توافقی را امضاء نخواهیم کرد مگر آنکه در اولین روز اجرای توافق، تمامی تحریم‌های اقتصادی همان روز لغو شود.»
حالا و پس از گذشت نزدیک به ۱۱ ماه از روز اجرای توافق، نه تنها هنوز همه تعهدات اجرایی نشده و همه تحریم‌ها «لغو» نشده، بلکه سیاسیون و نخبگان امریکایی دست به کار شده‌اند تا «تحریم» را از طریق دیگری به جریان بیندازند.
یاد فردای روز اجرای برجام می‌افتیم، وقتی برخی‌ها تیترهای درشت می‌زدند که «تحریم رفت»، «تحریم‌ها به تاریخ پیوست»، «خلاص شدیم»، «صبح بدون تحریم» و... یادمان نرفته که برخی‌ها به این‌همانی‌سازی ظریف و مصدق پرداختند. آنها احتمالا مانند عکس کلاژ کرده‌شان فقط نیمی از چهره و وجهه سیاسی مصدق را به یاد داشتند و در حال بخیه زدن ملی شدن صنعت نفت و برجام بودند، اما فراموش کرده بودند، همه شوربختی‌های دکتر مصدق از زمانی شروع شد که «خوش‌بینی» او به امریکایی‌ها سبب شد تا فاجعه کودتای ۲۸ مرداد شکل بگیرد.
حالا و در زمانی که برخی‌ها آماده می‌شدند تا بر شمع کیک تولد یک‌سالگی برجام بدمند، داستان به شکلی دیگر در حال رقم خوردن است. حالا برجام نه تنها «تضعیف» شده که آنقدر نحیف و لاغر و از کار افتاده شده که بوی احتضار آن به مشام می‌رسد.
اما آنچه برای ما عبرت‌آموز خواهد بود، همین است که برخی‌ها «مصدق»وار آنقدر به کدخدا دل بستند و خوش‌بین بودند که فکرش را هم نمی‌کردند، با فرو کردن خودخواسته چوب در لای چرخ صنعت هسته‌ای، باز هم طرف مقابل از زیر دستکش مخملی خود، دست آهنی‌اش را بیرون بکشد و یک سیلی محکم زیر گوش حضرات بخواباند.
برخلاف عده‌ای «کاسب برجام» ما نه «کاسب تحریم» بودیم و نه دکان‌مان پس از «برجام» رونق گرفت. حکایت ما و آن‌هایی که تا دیروز کنار نتانیاهو بودیم و امروز به زعم برخی‌ها «خوشحال» از شکست دولت هستیم، حکایت «عباس» آژانس شیشه‌ای است که می‌گفت «مو اصلا توقعی نداشتم...سر زمین بودُم با تراکتور....جنگ هم که تموم شد، برگشتُم سر همو زمین، بی‌تراکتور!»
برخلاف پروپاگاندای رسانه‌ای حامیان دولت، منتقدانِ دلواپسِ بی‌شناسنامه‌یِ بزدل، امروز بیش از هر زمانی از شکست برجام و نقض آن ناراحتند. چراکه حاصل سه سال زحمات تیم دیپلماسی کشور و انرژی بیش از حد دولت محترم به سرانجام «تقریبا هیچ» نزدیک می‌شود و این برای مردمان این مملکت دردآور است که این همه تلاش به نتیجه نرسیده و البته آنچه با دست‌های خود ساخته بودیم را به خیال وعده دشمن با دست خود خراب کردیم. ما حتی از «کاسبان برجام» هم غمگین‌تریم.
چراکه برایمان سخت است باور کنیم نخبگان سیاسی ما به همین راحتی از کنار عبرت‌های تاریخی و همه دشمنی‌های امریکا و استکبار گذشتند و در قبال وعده‌های پوچ طرف مقابل هر کاری که باید و نباید را انجام دادند.
کاش محمدجواد ظریف از پایان تلخ و تاریک داستان مصدق درس می‌گرفت و به این راحتی‌ها خنده‌هایش را برای دشمن خرج نمی‌کرد.

مولف :
https://siasatrooz.ir/vdcb9zb9.rhbzgpiuur.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی