شهروند: ببخشید آقای وزیر برای ثبتنام بچه دبستانی پول کافی ندارم.
وزیر آموزش و پرورش: بمال! بلدی که بمالی؟
شهروند: چی بمالم؟
وزیر آموزش و پرورش: پیه مدرسه دولتی را به تنت بمال و دور و بر مدارس غیرانتفاعی و تیزهوشان و اینها آفتابی نشو.
نمای بعد
شهروند: آقای وزیر در آزمون دکتری تقلب کردهاند. اسناد و مدارکش هم موجود است.
وزیر علوم: خب بمال!
شهروند: چیچی را بمالم؟
وزیر علوم: چشمهایت را بمال تا من را بهتر ببینی. ناسلامتی وزیر شدم که دیگر این موضوعات پیش پاافتاده را رسیدگی نکنم.
نمای بعد
شهروند: آقای وزیر تیمملی ما سرمربی ندارد. با این وضعیت که نمیتوانیم حتی یک جام هم در آسیا بگیریم.
وزیر ورزش: حالا بمال تا ببینیم بعد چی میشود.
شهروند: دقیقا چی را بمالم.
وزیر ورزش: لایک را بمال پای پستهای کارلوس کیروش بلکه توی رودبایستی گیر کند و یکی دو میلیون دلار کمتر بگیرد که باهاش قرارداد ببندیم.
نمای بعد
شهروند: آقای وزیر این وضعیت زمینهای کشاورزی ماست. کمکم داریم نابود میشویم. حال همه ما بد است.
وزیر جهاد کشاورزی: خب یک کم سبوس بخور حالت بهتر میشود.
شهروند: اگر سبوس بخورم و فایدهای نداشته باشد چکار کنم؟
وزیر جهاد کشاورزی: اگر فایده نداشت دیگر مجبور است بمالی. یعنی سبوس را بجوشان و جوشاندهاش را بمال به خودت!
نمای بعد
شهروند: نرخ دلار روز به روز بالا میرود و ارزش داراییهای ریالی ما کمکم به صفر نزدیک میشود.
رئیس کل بانک مرکزی: بمال
شهروند: باید چی را بمالم؟
رئیس کل بانک مرکزی: من از کجا بدانم. از قدیمالایام رسم بود در این جور مقاطع حساس کنونی!! میمالیدند. حالا تو هر چیز دم دستت آمد بمال تا ببینیم بعد باید چه گلی به سر خودمان بگیریم.