دوشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۰:۲۷
کد مطلب : 91075

شاه با حمايت آمريکا آن بود، انقلاب بي‌حمايت آمريکا اين است

شايد همه انقلاب‌ها يک شکل داشته باشند، قيافه آنها يکي باشد، همه از انقلابشان مي‌خواهند به...

شايد همه انقلاب‌ها يک شکل داشته باشند، قيافه آنها يکي باشد، همه از انقلابشان مي‌خواهند به دستاوردهاي انقلابشان برسند. اما هر انقلابي هم براي خود تعريفي دارد. ايدئولوژي انقلاب‌ها با هم يکي نيست، هدف‌ها گوناگون است.
ما هم ۳۵ سال پيش انقلابمان پيروز شد. انديشه انقلابي ما با انقلاب مثلاً کوبا، فرانسه، شوروي و‌... خيلي تفاوت دارد. ايدئولوژي اين انقلاب براساس اسلام ناب محمدي(ص) و انتظار است. هيچ انقلابي را نمي‌توانيد بيابيد که چنين انديشه‌اي داشته باشد.
انقلاب کرديم که آزاد باشيم. انقلاب کرديم که زير يوغ نباشيم. انقلاب کرديم براي ارزش‌هاي انساني و اخلاقي و اکنون که ۳۵ سال از آن انقلاب مي‌گذرد، همچنان به راه خود ادامه مي‌دهيم. ادامه راه، سرزندگي مي‌خواهد و بالندگي، نشاط مي‌خواهد و هدف با همه رنج‌ها، سختي‌ها و گرفتاري‌هاي اين سال‌ها، اگر نبود آن بالندگي و نشاط، که اکنون استحاله در انقلاب رخ داده بود. پس هست، اين بودن و ماندن، از براي چيست؟ غم نان و آب، اگر باشد که هست، مانعي است براي راه انقلاب؟ که نبايد باشد غمي براي آن!
در اين ۳۵ سال آنقدر چاه کنده‌اند براي‌مان که ديگر جايي براي چاه کندن نمانده است.
چاه‌کن اما، همچنان مي‌خواهد چاه بکند. دست‌بردار هم نيست. اما آيا قرار است، خود را بازنده اين چاه‌کن بدانيم و خود را ته چاه ببينيم؟! اگر چنين قراري بود، پس انقلاب براي چه بود؟ همان اول انقلاب، دست دوستي به چاه‌کن مي‌داديم و خلاص، ديگر اين همه تنش، چالش، درگيري، تحريم و تهديد و‌... نداشتيم. تن مي‌داديم به هر آنچه که آن چاه‌کن مي‌خواهد. مي‌شديم، ژاپن، کره، عربستان و خيلي کشورهاي ديگر، که تن داده‌اند و ته چاه افتاده‌اند، تنها براي چند روز چرب و شيرين دنيا.
آيا اکنون با همه اين دشمني‌ها که بي‌سابقه است در دنيا، وضعيت ايران اسلامي از دوران شاه بدتر است؟! خداوکيلي، آن‌هايي که سنشان قد مي‌دهد، يادشان هست، آن موقع چه وضعيتي داشتيم، با آن درآمد نفتي و البته جمعيت کم، ادعا نمي‌کنيم که اکنون فقير نداريم و شکم گرسنه سر بر بالين نمي‌گذارد، اما حرفمان اين است، شاه با حمايت‌هاي آمريکا آن بود، انقلاب اسلامي بي‌حمايت‌هاي آمريکا اين است.
اين نظام و حاکميت هر بدي داشته باشد، يک خوبي دارد که به همه چيز مي‌ارزد. عزت‌ نفس‌مان را داريم از قبل همين انقلاب. مناعت طبعمان برقرار است، به خاطر خون شهدا، جانبازان و رزمندگان. عزت و اقتداري که ما داريم، صدقه سري آمريکاست؟!
عزتمان را گرفته بودند، غيرتمان را به تاراج برده بودند، شوکت و جلال ايراني‌مان را به حراج گذاشته بودند. اما اکنون، راست حسيني، همه اينها را داريم يا نه؟!
الان هم که همه اينها را داريم و به لطف و زحمت مسئولين و پايداري و پايبندي مردم هم لقمه ناني حلال بر سر سفره‌ها مي‌آيد، هر آنچه که در اين ۳۵ سال به دست آورده‌ايم، به ثمن‌بخسي بدهيم برود، که چه شده آن چاه‌کن و کدخدا، که خود يک دنيا گرفتاري و مشکل دارد، کارشکني مي‌کند براي ما، پس تن به زياده‌خواهي اين ديو پليد بدهيم تا شايد وضع و اوضاعمان خوب شود. «بزک نمير بهار مي‌ياد کمبزه با خيار مي‌ياد» پس اگر اينگونه است، بنشنيم تا صبح دولت‌مان بدمد، که با مهرباني‌ها! عطوفت! رأفت! دلسوزي‌ها! ياري‌ها! کمک‌ها! و هر چه در وجود نامبارک اين آمريکاست، نويد آينده‌اي روشن را به مردم ايران اسلامي بدهيم! عزت يک ملت مهم است؟
نمي‌شود که به خاطر عده‌اي از دل همين انقلاب و نظام با زد و بندها و فسادهاي گوناگون، زدند و بردند و خوردند، يا گرفتار شدند، يا فرار کردند، اصلاً هر بلايي که سرشان آمده يا خواهد آمد، ريشه انقلاب را زد؟!
رحيمي‌ها، بابک زنجاني‌ها، خاوري‌ها، کرسنت‌ها، و برخي ديگر كه اگر اسمشان را ببريم هجوم مي‌آورند به ما، مي‌آيند و مي‌روند، نمي‌شود که همه خلاف‌کاري‌ها را به اسم انقلاب نوشت؟ بي‌انصافي است. انقلاب که نمي‌خواهد چنين شود، که اگر چنين هم مي‌شود، مي‌ايستد مقابلشان و به دادگاهشان مي‌کشد. زندان هم مي‌اندازد اين مفسدان را حاکميت اسلامي با مفسدان و خلافکاران کله‌گنده شوخي ندارد.
مردم چشم اميد به حاکميت اسلامي دارند. مردم با هيچ دولتي عقد اخوت نبسته‌اند که هيچ، اگر ببينند که دولتي رويگردان نظام و ولايت و انقلاب است، از او روي برمي‌گردانند. نمونه‌هايش هم در تاريخ انقلاب هست مردم لمسش کرده‌اند.
مردم نجيبي که با همه اين سختي‌ها ساخته‌اند و دم برنمي‌آورند، به عشق اسلام است، به عشق امام و رهبري است، صدايي هم اگر در مي‌آيد از حلقوم آن مرفه بي‌درد، سرمايه‌دار، زمين‌خوار، نان به نرخ روز خور، تازه به دوران رسيده‌ است که شايد کمي از چاپيدنش، کم شده باشد. صدايش در مي‌آيد، اما آن مردمي را بايد هوايشان را داشت که با نداري خود هم همچنان پايبندند. عقد خود را فسخ نمي‌کنند. پشت به انقلاب نمي‌کنند. وقتي که امام انقلاب، مي‌گويد، «يک موي کوخ‌نشينان بر همه کاخ‌نشينان ترجيح دارد» يعني اين که اشرافي‌گري، مرفه بي‌درد، سرمايه‌دار زالو‌صفت در اين کشور جايي ندارد. آسيب‌شناسي يک انقلاب همين است ديگر. وقتي به اينها بيشتر از آنهايي که، براي انقلاب بيشتر زحمت کشيده‌اند، بها داده شود، شکم‌هايشان گنده‌تر شود و گردنشان کلفت‌تر، زنگ خطري است که به صدا در مي‌آيد، شايد هم درآمده باشد. گوش شنوا مي‌خواهد.
همه چيز را اگر از عينک جناحي و سياسي نگاه کنند، اظهارنظرات مي‌شود همين که مي‌بينيد. قضاوت کردن يکديگر، همديگر را متهم کردن، از طرف مردم سخن گفتن و خود را به جاي آنها فرض کردن و‌... .
اين انقلاب، مردم، کشور و هر آنچه که در آن است، ماندگاري و پايداري‌اش مانند کوه و راه و مرامش همچون رود زلال جاري است. دل به دريا زده است اين انقلاب اسلامي.
سراب‌هاي رويايي و کاذب، نمي‌تواند گمراهش کند. سياه‌نمايي‌ها دل مردم را تاريک و غبار‌آلود نمي‌سازد.
مردم عزت و سربلندي مي‌خواهند که شکر خدا دارند، کاري نکنيم اين عزت و شوکت با ندانم کاري‌ها به ذلت و خفت تبديل شود. غم مردم هم دارد اين حاکميت، کيست که نداند هر آنچه که در توان و توشه دارد، در چله نشانده تا چشم فتنه را کور کند، تا چشم زخم نخورد اين انقلاب و مردم که در انتظار است تا صاحب اصلي‌اش بيايد. کاري نکنيم که خوشايند شيطان بزرگ باشد. رفتار و گفتارمان را اگر انقلابي‌تر کنيم، حل است.
مردم غم قدم‌هاي ظريف را هم نداشته باشند، غم رفع حصر سران فتنه را هم ندارند.
والسلام.

مولف : محمد صفري
https://siasatrooz.ir/vdcbsgb9.rhb8zpiuur.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی