?>?> سربازهای جمعه | سیاست روز
جمعه ۴ تير ۱۳۹۵ - ۲۱:۲۶
کد مطلب : 96188
این مطلب طنز نیست

سربازهای جمعه

قرار بود طنز، اصلاح حماقت‌های جامعه باشد اما فقط می‌خندند. فقط به آنچه که اسباب خنده دیگران ...

قرار بود طنز، اصلاح حماقت‌های جامعه باشد اما فقط می‌خندند. فقط به آنچه که اسباب خنده دیگران می‌شوند، می‌خندند. اصلا کنار مردم می‌ایستند و می‌خوانند و می‌خندند انگار نه انگار که خودشان از عوامل این "خنده" به حساب می‌آیند. انگار خنده‌های دیگران روز به روز پوست‌شان را کلفت و کلفت‌تر می‌کند. حالا وقتی قطاری از خط خارج می‌شود و هواپیمایی می‌افتد و اتوبوسی راهش را کج می‌کند و می‌رود ته دره فی‌الفور یقه سوزانبان و خلبان و راننده بخت برگشته را می‌چسبند و لبخند ریزی می‌زنند و از صبح فردا همه چیز آرام است و "آنها" پشت میز ریاست خود خوشحالند.
"آنها" مسئولند اما مسئولیت سرشان نمی شود. "آنها" معنای انتظار خانواده نوزده سرباز را نمی‌فهمند. "آنها" نگران چیزی نیستند مگر افشای فیش حقوقی خود که برایشان حکم "ناموس" دارد. برای "آنها" هیچ اهمیتی ندارد که "یاشار کوچولو" دیگر این شانس را ندارد که آغوش گرم پدر را حس کند. برای آنها مهم نیست که "محسن" قرار بود سه ماه دیگر دوران خدمت سربازی را تمام کند و کارگاه تراشکاری را از پدر تحویل بگیرد و نان‌آور چند خانواده باشد. برای آنها اهمیتی ندارد که حجله "عاطفه" بی‌داماد شده است.
جاده‌های ناامن و اتوبوس‌های غیراستاندارد به "آنها" هیچ ارتباطی ندارد. "آنها" یاد گرفته‌اند گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند. "آنها" یاد گرفته‌اند در چنین مواقعی "ابر و باد و مه و خورشید" را مقصر قلمداد کنند تا چند صباحی دیگر هم پشت میز مدیریت بنشینند و صفا کنند. هزینه اوقات فراغت فرزندان آنها در ماه بیشتر از بیست میلیون تومان است. چیزی در حدود مراسم خاکسپاری، ختم، سوم، هفتم، چهلم و سالگرد یک سرباز که در شرایط غیرجنگی کشته می‌شود.
"آنها" شبیه "ابلوموف" انگل‌های بی‌دردسر جامعه‌ای هستند که باید مالیات خود را سر موقع بپردازند. باید در ورودی تمام جاده‌های کشور "عوارض" بدهند. باید هنگام مصیبت "صبور" باشند و لام تا کام حرفی نزنند. اگر کسی اعتراض کند حتما با استکبار جهانی و امپریالیسم شرق و غرب و در راس آن آمریکای جهانخوار، سر و سری دارد. "آنها" به جای همه ما حرف می‌زنند. به جای همه ما تصمیم می‌گیرند. از نظر "آنها" مسئولان دو دولت قبل، مظنونین همیشگی هستند. آخ که چه حالی می‌دهد تمام کاسه و کوزه‌ها را سر مسئولانی بشکنی که دیگر مسئولیتی ندارند.
امروز قرار بود فقط از "نوزده سرباز" بنویسم اما لباس سیاه کرده‌ام تن قلم و نوشتنم نمی‌آید. فقط یادمان باشد هر جا که سربازی می‌میرد حتما درخت توتی خواهد رویید. همین!

https://siasatrooz.ir/vdcbw8b9.rhb0wpiuur.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی