امسال هم علیرغم تمامی معضلات و چالشهای موجود و در پیش رو ازجمله ادامه رکود اقتصادی و حذف درآمدهای حداقلی پایدار و در کنار آن بنبستهای جهانی تحریمها و ویروس کرونا اما بازهم بیش از یک میلیون نفر در سنت شصتساله کنکور شرکت کردند تا شاید بختشان را با قبولی در یکی از رشتهها و ترجیحاً پزشکی و یا وابسته به آن امتحان کنند زیرا کووید ۱۹ و سویههای پیاپی آن انگیزه را در آنها و بخصوص دهه هشتادیها بیدار میکرد که وزارت بهداشت به دلیل کمآوردن نیرو در این رشتهها دانشجویان راهم بکار گرفته و میتواند امیدواریها را به همراه داشته باشد که سابقه رزومهای به کار آید و به نحوی با تصویب یک مادهواحده قانون دوفوریتی در مجلس به استخدام درآیند که شاهد بودیم بالاترین تقاضاها برای ثبتنام شرکت در کنکور سال ۱۴۰۰ همین رشته بود اما بازهم بدون توجه به نیازهای اضطراری کشور به کادر درمانی و بخصوص پزشک، همچنان نتایج نشاندهنده بیتوجهیها به این امر مهم و حیاتی است تا پانصد هزار نفر از قبولشدگان را ناچار به عدم استقبال در ثبتنام انتخاب رشته کند که تعداد جایگاههای موجود برای آن تنها ۸۰۰ صندلی میباشد! آنها چشمبهراه قبولی در یکی از رشتههای نانوآبداری بودند که آیندهشان را تضمین کند و پس از دریافت هریک از مدارک کاردانی، کارشناسی ارشد و دکترا بلافاصله مشغول کار شوند که ورود به رشتههای دیگر بازی باخت باختی بیش نیست. ازاینجهت و بهناچار از انتخاب رشته مأیوس شدند. اما چرا چند سالی است این اتفاق مرتباً تکرار میشود که امسال آمار آن بینهایت افزایش یافته و به نظر میرسد بازهم دستهایی در کار باشد که رانت و رانتخواری در این زمینه ادامه یابد تا رقابتی در کار نباشد و بعضی از دستاندرکاران در آزمونها و سازمانی گسترده بنام سنجش که به انجام این پروسه مبادرت میکند تا با دلایلی واهی دولت را ناچار سازند همانند دهههای ۴۰ و ۵۰ پزشک عمومی موردنیاز را از کشورهایی چون هند و پاکستان و بنگلادش وارد کنند؟! درحالیکه نیم میلیون جوان مشتاق آماده و پابهرکاب بودند تا با هرگونه شرایط و پرداخت هر نوع هزینهای وارد این مسیر شده و در حداقل زمان ممکن فارغالتحصیل و مشغول خدمت شوند زیرا کشور با بودن ویروس مرموز کرونا شاید چند سالی گرفتار باشد. این پانصد هزار نفر که از انتخاب رشته سرباز زدهاند علیرغم اینکه آرزویی جز نشستن روی صندلیهای سه رشته در دانشگاههای اصلی کشور را نداشتند و برای رسیدن به آن همه مسیرها را طی کرده و شاید نتوانستهاند از پس خواستههای مؤسسات بهظاهر فرهنگی اما انتفاعی متعلق به مافیای آموزشی برآیند قطعاً به دیگر دانشگاهها هم در همین سه رشته رضایت میدادند به شرطی که پشت پردههای تعیین رشته نیز راضی به ورود رقبای تازهنفس در آینده نزدیک به این بخش پردرآمد باشند! حالا باید از وزارت علوم سوأل کرد چرا دهه هشتادیها قید دانشگاه را زدهاند و ۵۰ درصد کنکوریها انتخاب رشته نکردند تا از یکمیلیون و ۸۲ هزار نفری که مجاز به تعیین رشته بودند تنها ۵۲۴ هزار نفر به انتخاب بپردازند و حدود ۵۶۰ هزار نفر از آنها جا بمانند و صندلیهای پرهزینه خاک بخورند؟! نجارت نیوز معتقد است: از میان داوطلبان کنکور امسال تنها ۱۰۰ نفر شانس ورود به دانشگاه را نداشتند و بقیه با هر رتبهای میتوانستند وارد دانشگاه شوند چون ظرفیت دانشگاههای سراسری کشور و آزاد حدود یک میلیون بوده است. این یعنی قبولی دانشگاه برای دهه هشتادیها یک کابوس نیست و آنها میتوانند بهراحتی وارد دانشگاه شوند. اما گویا نمیخواهند چون آنگونه که سخنگوی سازمان سنجش گفته است. در کنکور ۱۴۰۰ از میان یکمیلیون و ۸۲ هزار نفر داوطلب مجاز تنها ۵۲۳ هزار نفر انتخاب رشته کردهاند. این یعنی نیمی از دهه هشتادیها نمیخواهند وارد دانشگاه شوند. اما این آمار نکته دیگری هم دارد که نیمی از صندلی دانشگاههای کشور احتمالاً خالی خواهد ماند چرا که به گفته رئیس سازمان سنجش آموزش کشور ظرفیت دانشگاهها امسال یک میلیون نفر بوده و انتخاب رشته ۵۳۲ هزار نفری یعنی خاک خوردن بقیه صندلیها در این مؤسسات! با این اوصاف آیا وجود و حضور سازمان پرهزینه سنجش در دامان دولتی فربه ضروری به نظر میرسد و یا بهتر است منحل شود؟
نویسنده: حسن روانشید
نویسنده: حسن روانشید