از منظر تحلیلهای سازهانگارانه،انواع رسانهها (اعم از رسانههای مکتوب و رسانههای دیجیتال) اثر بیبدیلی در شکلگیری باورها، هنجارها و در نهایت هویت افراد جامعه دارند و قادرند با تأثیرگذاری بر تصورات و ادراکات جامعه، واقعیتهای محیطی را بسازند. در این میان، تلویزیون با شلیکهای سریع رسانهای خود، این امکان را فراهم میکند تا حباب عظیمی برای پوشاندن ذهن انسانها نسبتبه موضوعات مختلف، فراهم شود. در این راستا، برخی از رسانههای فارسیزبان، از جمله شبکهی «منوتو»، با توسل به همین نقش و تأثیر رسانهها در برساختن واقعیتهای اجتماعی، پروژهی بزرگنمایی برنامهی نوسازی پهلوی دوم را در دستورکار خود قرار دادهاند و سعی نمودهاند با استفاده از تاکتیک بمباران تصویری، ابعاد و زوایای روشن و دقیق قیام اسلامی مردم ایران را به حاشیه برانند و بهنوعی با دامن زدن به «تئوری توطئه»، افکار عمومی را از علل واقعی و ریشهای وقوع انقلاب اسلامی و سقوط سلطنت پهلوی دوم غافل نگه دارند. در نوشتار حاضر تلاش خواهیم کرد تا ضمن تشریح تصویرسازیهای غلط این رسانهها، از واقعیتهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعهی ایران، مقارن با شعلهور شدن آتش برنامههای نوسازی پهلوی دوم، تصور روشن و صریحی ارائه کنیم.
۱- رسانههای فارسیزبان و نوسازی برساختهی پهلوی دوم
نوسازی یا مدرنیزاسیون، شاهبیت ادبیات سیاسی حکمرانان ایران از دوران قاجاریه تا سلطنت پهلوی را تشکیل میداد. در فضای حاصل از توسعهی شتابان اقتصادی و اجتماعی کشورهای اروپایی در دوران بعد از جنگ جهانی دوم، سیاست نوسازی و اصلاحات اجتماعی و اقتصادی بهعنوان یک نیاز ضروری جهت کنشگری مؤثر در تحولات جهانی و منطقهای، در دستورکار محمدرضا پهلوی قرار گرفت؛ بهگونهای که «یوتوپیای» نوسازی خواب را از چشمان شاه ایران ربوده بود. اما در این میان، با توجه به نقش رسانهها در برساختن واقعیتهای اجتماعی، مدتی است که برخی رسانههای معاند انقلاب سعی داشتهاند با تولید برنامههایی بهویژه در قالب مستند و بهسبک روایت و داستان، در سه محور کلی زیر، تحولات سیاسی و اجتماعی ایران را بازنمایی نمایند و واقعیتهای انقلاب اسلامی را تحریف کنند.
۱-۱- بازنمایی شاه مقتدر، مهجور و دلسوز ملت
اولین تصویری که با مشاهدهی تبلیغات رسانههای فارسیزبان درخصوص کیش شخصیتی و سبک حکومتداری محمدرضا پهلوی در ذهن مخاطبان نقش میبندد، تصویر شاهی مذهبی، متین، آرام، جدی، مستقل و درعینحال دلسوز ملت خود است؛ شاهی که تلاش داشت ایران را بهسمت دروازههای تمدن پیش ببرد. بهعنوان مثال در مستند «انقلاب ۵۷» با نمایش لبخندها و اشکهای شاه، اینطور القا میشود که شاه از شادی مردم، خوشحال و از رنج مردم، غمگین میشود. البته در کنار این تصویر مهربان و منعطف، اقتدار شاه ایران در مواجهه با دشمنان ملت ایران و بیگانگان نیز به تصویر کشیده میشود؛ بهنحویکه حاضر نیست سر منافع ملی با احدی معامله کند.
۱-۲- مهر تأیید بر توهم توطئهی خاندان سلطنتی
تبیین عوامل مؤثر در سقوط قدرت برتر و ژاندارم منطقهی خاورمیانه و جزیرهی ثبات ایران در سال ۱۳۵۷، محور اصلی تبلیغات رسانههای فارسیزبان خارجی را تشکیل میدهد. در اینجا ما شاهد سازواری تحلیل خاندان سلطنتی و شخص محمدرضا پهلوی با استدلالهای این رسانهها هستیم. شاه اعتقاد داشت که نارضایتی غرب و آمریکا از نقش شجاعانه و مستقلانهی شاه در افزایش قیمت جهانی نفت در دههی پنجاه، قدرتهای خارجی را به این نتیجه رساند که «شاه باید برود».مصاحبههای متعدد شاه در تبلیغات متعدد این رسانهها نشان میدهد که از منظر محمدرضا پهلوی، غرب حاضر به تقسیم عادلانهی منافع نفتی نبوده و اصرار شاه بر افزایش قیمت نفت، سبب قربانی شدن ایران شده است و طبق اظهارات مقامات نفتی آمریکا، با رفتن شاه غائلهی نفتی هم پایان یافته است. محمدرضاشاه حتی تبلیغات برخی رسانهها نظیر بیبیسی در مورد نقض حقوق بشر در حکومت پهلوی را یک اقدام تاکتیکی در راستای راهبرد کلان براندازی حکومت ارزیابی مینمود.
۱-۳- خیز استراتژیک ایران بهسمت دروازههای تمدن
شاهبیت سخنان شاه در تمامی مصاحبهها و نطقهایش، ساختن چیزی بود که خود وی آن را تمدن بزرگ مینامید؛ رؤیایی که خواب را از چشمان شاه ربوده بود. شاه دلسوزی که قصد سعادتمندی مردم خود را داشت. این تصویری است که توسط رسانههای فارسیزبان، بدون توجه به ابعاد و زوایای پیدا و نهان پروژهی مدرنیزاسیون پهلوی دوم، به دنیا مخابره میشود. پخش تصاویر پرزرقوبرق کلانشهرها، اقدامات عمرانی در نقاط مختلف ایران، افتتاح و فعالیت کارخانههای صنعتی و تأسیس دانشگاهها، مراکز فرهنگی و... مؤلفههای تبلیغاتی این رسانههاست. از نظر آنها، تنها تقصیر شاه این بود که به مردمش بیشازحد خوبی میکرد. ایدهها و اندیشههای وی آنقدر بزرگ بود که مردم قادر به درک آنها نبودند. البته خود محمدرضاشاه نیز اعتقاد داشت که جامعهی ایران توانایی درک و هضم برنامههای نوسازی وی را ندارد و جامعهی سنتی ایران نتوانست خود را با این شتاب توسعه همنوا کند. از اینرو در این تصویر، مبارزان انقلابی نیز عدهای افراد سنتی و واپسگرا بودند که تحمل هیچ تحولی را نداشتند. البته لازم به ذکر است که در این روایت، غرب نیز رضایت چندانی از تبدیل شدن ایران به یک کشور توسعهیافته و صنعتی نداشت. لذا مجدداً توهم توطئه در این تصویر تقویت میشود.
۲- واقعیت پروژهی نوسازی پهلوی دوم
همانطور که اشاره شد، نوسازی جامعه در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و... دغدغهی اصلی محمدرضا پهلوی در دو دههی پایانی سلطنتش بود. برنامهی نوسازی شاه از لحاظ بنیانهای نظری، کاملاً با تقلید از الگوهای توسعهی غربی صورت گرفت و شاه گمان میکرد که الگوی غربی در ایران نیز تکرار خواهد شد. از نگاه شاه، موضوعاتی نظیر شهرنشینی، صنعتی شدن، مصرفگرایی، تقویت سکولاریسم، ناسیونالیسم، فردگرایی، جدایی دین از دولت و... معرف یک جامعهی توسعهیافته بودند. در این میان، تحول ساخت فرهنگی جامعه، بهنحویکه بتواند به خلق انسان مدرن بینجامد، در اولویت قرار داشت. از اینرو در کنار تحولات اقتصادی، ایجاد نخبگان و طبقات فرهنگی جدید از طریق گسترش آموزش به سبک غربی، در دستورکار کارگزاران نوسازی شاه قرار گرفت. فارغ از تصویری که در برخی از رسانههای فارسیزبان درخصوص سیاست نوسازی شاه ارائه میشود، برمبنای یک تحلیل واقعبینانه، سیاست نوسازی شاه کاملاً با واقعیت محیطی و ملزومات توسعه در ایران مغایرت داشت و براساس مؤلفهها و مبانی خیالی و موهوم پیریزی شده بود.
۲-۱- نوسازی در قامت یک شاه مستبد
به گواه تاریخ، محمدرضا پهلوی دارای شخصیتی بهشدت خودکامه و اقتدارطلب بود، بهویژه اینکه بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ پای در جای پدر نهاد. در چنین نظامی، تمرکز قدرت و محوریت پادشاه، رکن رکین نظام سیاسی به حساب میآمد و از اینرو هرگونه سیاستی همواره متکی به شخص شاه و روابط غیررسمی بود. نظر شاه درخصوص دموکراسی نیز مکمل سنخ فکر رضاخان بود. از دیگر ویژگیهای شخصیتی شاه، طبق اظهارات حسین فردوست، میتوان به سنگدلی و بیرحمی وی اشاره نمود. «در شش سالهی دبستان نظام، محمدرضا به خیلی از شاگردان ظلم میکرد. هر روز نوبت یک نفر بود که آزار ببیند.» کنارهگیری از مردم و بیخبری از خواستهها و دردهای انفجارآمیز مردم نیز طبق اظهارات آنتونی پارسونز، آخرین سفیر انگلیس در ایران، «حصاری باشکوه بین شاه و مردم کشیده بود.» محمدرضا شاه خود را فراتر از هر قانونی میدانست و بین نهاد سلطنت و مردم تفاوت زیادی قائل میشد. در مورد وابستگی و دستنشاندگی شاه نیز به همین جمله اکتفا میکنیم: «کسی که دیده بود پدرش توسط قدرتهای خارجی از کار برکنار شده است و خودش بهصورت عروسکی توسط همان قدرتها منصوب شده است.» این ویژگیهای شاه در قاب رسانههای فارسیزبان کمتر پرداخته میشود.
۲-۲- نوسازی بهمثابهی یک برنامهی سنتستیز و ضدمذهب
در ادبیات سیاسی محمدرضا پهلوی، نوسازی در مقابل سنتگرایی تعریف و تحدید شده بود، اما سنتستیزی شاه در پوستهی سیاست نوسازی، همانند شمشیر دولبه، سبب تشدید مخاصمات اجتماعی و به تأخیر افتادن توسعهی سیاسی در ایران شد. در این فرایند، مغایرت و عدم سازگاری سیاست نوسازی با محیط ارزشی جامعه، سبب تولد نوزاد «ناقصالخلقهی نوسازی» شد و در نهایت با تضعیف مشروعیت و مقبولیت مردمی، مقدمات فروپاشی سیاسی رژیم را فراهم نمود. نابهنجاری اجتماعی، بیریشگی فرهنگی و اجتماعی، ازخودبیگانگی فردی و اجتماعی و مقاومتهای گوناگون فرهنگی، از جمله تبعات سیاست سنتستیز پهلوی دوم در جامعهی ایران بود. همهی این موارد سبب مقاومت شدید طبقهی سنتی جامعه در مقابل حکومت پهلوی شد و در نهایت، تحقیر فرهنگ بومی و ترویج شدید ابعاد ظاهری فرهنگ غربی، شکاف بین مردم و حکومت را افزایش داد.
در کنار این موضوع، سیاست آموزشی تحولخواه و غربی شاه نیز سبب ظهور و بروز طبقهی متوسط جدیدی مشتمل بر بروکراتهای تحصیلکرده، هنرمندان و نویسندگان در ایران شده بود که بهدلیل پایههای نظری آموزشهای خود، خواهان توسعهی سیاسی و مشارکت در ساختارهای سیاسی و اقتصادی بودند، ولی بهدلیل ماهیت تمرکزگرای قدرت سیاسی، این مطالبات طبقهی متوسط جدید با مخالف جدی حکومت روبهرو شد و رفتهرفته روابط اجتماعی طبقات مختلف با سلطنت، ماهیت غیردموکراتیکتری پیدا کرد. هرچه سرعت برنامههای نوسازی شتاب بیشتری میگرفت، به همان اندازه، قدرت سیاسی چهرهی مستبدتری به خود میگرفت و با تشدید سیاست سرکوبگرانه، رژیم پایگاه طبقاتی و اجتماعی خود را در بین تودهی مردم از دست میداد.
۲-۳ نوسازی متکی بر بیگانه و بیگانگی با ملت
در شهریور ۱۳۲۰ پهلوی دوم بهکمک قدرتهای خارجی به سلطنت رسید و خود را بهنوعی وامدار آنها میدانست. از اینرو در نظر شاه ایران، کسب رضایت و پشتیبانی همهجانبهی قدرتهای خارجی نظیر آمریکا، کلید اصلی موفقیت سیاست داخلی و خارجی ایران بود. در واقع، برخلاف تصویری که رسانههای بیگانه القا میکنند، برنامهی نوسازی شاه هرگز مستقل نبود. در روند برنامهی نوسازی، شاه غلبه بر مسائل و چالشهای مختلف سیاسی و اقتصادی را به پشتیبانی خارجی متصل کرده بود. غافل از اینکه غرب در ازای هر کمکی، امتیاز جدیدی از شاه مطالبه خواهد کرد. پیوند دیرینهی شاه با قدرتهای خارجی، دو اثر عمده داشت. از یک طرف سبب از دست دادن پایگاه اجتماعی شاه و سیاستهای وی شد و از طرف دیگر، پشتگرمی ابرقدرتها سبب تداوم رفتار اقتدارگرایانهی محمدرضاشاه شد: «مادامی که آمریکاییها از من حمایت میکنند، میتوانیم هرچه میخواهیم بگوییم و هرکاری که میخواهیم بکنیم و مرا نمیتوان تکان داد.» از اینرو هرچه به سالهای پایانی سلطنت پهلوی دوم نزدیک میشویم، بیگانگی شاه با ملت خود فزونی مییابد؛ واقعیتی که کاملاً برخلاف تصاویر تبلیغات رسانهای کنونی است.
جمعبندی
تحلیل رسانههای فارسیزبان از نوسازی شاه کاملاً گزینشی و برپایهی برخی واقعیتهای آن دوره و درعینحال سکوت و یا حتی دروغپردازی درباب برخی واقعیتهای دیگر است. تحلیل دقیق و واقعبینانهی سیاست نوسازی شاه نشان میدهد که این پروژه فرجامی جزء اتلاف سرمایههای مادی ملت ایران نداشته است. فروش حریصانهی روزانه شش میلیون بشکه نفت، خرید تجهیزات پیشرفتهی نظامی بههمراه کمکهای مستشاری با هزینههای گزاف، بیبرنامگی در خریدهای نظامی، توسعهی بروکراسی پرهزینهی دولتی، برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ساله و... همه مواردی بودند که بهعنوان محورهای اصلی برنامهی نوسازی عملیاتی شدند. طبقات مختلف جامعه هم از رشد اقتصادی نصفونیمهای که اتفاق افتاده بود، بهرهی یکسانی نبردند و طبقات ثروتمند بیشتر از طبقات متوسط و پایین و همچنین مناطق مرکزی و بهویژه تهران بیشتر از نواحی پیرامونی بهرهمند شدند.
جالب اینکه شاه بخشی از درآمدهای اقتصادی ملت را صرف تغذیهی رسانههای داخلی و خارجی جهت سرپوش گذاشتن بر کاستیها و بزرگنمایی پیشرفتهای اقتصادی خود میکرد. به قول پارسونز، «افسانهی اتحاد سحرآمیز شاه و مردم در رسانههای خارجی، نتوانست حقیقت انزوای شاه را تحریف کند.» به همهی این موارد میتوان حاتمبخشی از خزانهی ملت، ولخرجی جنونآمیز در تفریحات و تعطیلات شخصی، برپایی ضیافتهای پرخرج شخصیتهای سیاسی دنیا، طرح جزیرهی کیش با هدف ایجاد یک مرکز خوشگذرانی برای ثروتمندان داخلی و خارجی، اختلاسهای اعضای خاندان سلطنتی و سایر مقامات دولتی و غارت اموال عمومی در پوشش مؤسسات خیریه را نیز اضافه نمود؛ موضوعاتی که در نهایت مقدمات پیروزی انقلاب اسلامی را فراهم کرد.
جعفر عظیمزاده - برهان