جمعه ۱ بهمن ۱۳۹۵ - ۲۱:۳۷
کد مطلب : 98267

بلند شو دلاور

عکس‌ها و فیلم‌های فرو ریختن ساختمان ۵۴ ساله پلاسکو را که می‌دیدم، درد از دست دادن همرزم و...

عکس‌ها و فیلم‌های فرو ریختن ساختمان ۵۴ ساله پلاسکو را که می‌دیدم، درد از دست دادن همرزم و همسنگر در دلم تازه شد. انگار آن دوران سخت و دشوار اما شیرین، بار دیگر زخمه بر دل جا مانده از قافله زد.
حرف و حدیث‌های زیادی پشت اینگونه اتفاقات ردیف می‌شود، همه می‌شوند قاضی و حکم صادر می‌کنند و برای خود داستان‌سرایی می‌کنند.
خیلی‌ها در داخل می‌شوند بلندگویی برای هر چه رساتر شنیده شدن بی‌انصافی‌هایی که درباره آن اتفاق صدا می‌زنند، خوراک می‌سازند برای بلندگو‌هایی که در آن سوی مرزها، در انتظار هستند تا ملعبه‌ای بسازند از یک حادثه، که شاید نه، قطعاً و حتماً بدتر از آن در آن کشورها اتفاق افتاده است.
مگر هنگامی که شهدای دست بسته غواص را آوردند، آن چشم درآمده‌ها، پشت سر هم اراجیف و اباطیل ردیف نمی‌کردند تا شهادت آن دلاوران را به گردن عملیات و فرماندهی و هرچه که دلشان می‌خواست بیندازند و آنگاه که میلیون‌ها ایرانی عاشق وطن و انقلاب به بدرقه آن سلحشوران رفتند، دست و پا زدند تا نفاقی بیندازند و فتنه‌ای به پا کنند، اما نشد.
آنهایی که در جنگ بودند و از قافله جا ماندند، درد از دست دادن رفیق را می‌دانند، می‌دانند که یک گردان بودن، یعنی یک عشق بی‌پایان، خوب می‌دانند که یک گردان رفتن به خط، دسته برگشتن، چه مفهوم پر دردی دارد. رفیق بودند با هم، درد مشترک داشتند، درد حفظ وطن، ناموس، جان مردم و درد حراست از انقلاب.
یکی از بچه‌های گردان که پر می‌کشید، یکی دیگر جای او را می‌گرفت، فرقی هم نمی‌کرد که از کدام شهر این سرزمین باشد، رفاقت با او همچون آن شهید گرم می‌گرفت، اما داغ همچنان بر دل آتش می‌زد.
آن فصل از تاریخ انقلاب گذشت، فراموش نشد، از یاد نرفت، به خاطره‌ها نپیوست، ماندگار شد، بی‌مهری بود، کم‌لطفی و بی‌معرفتی هم بود، اما آن دوران درخشان آنقدر نورانی بود که برکتش هنوز در این سرزمین جاری است.
مردم که به پابوس غواصان آمدند، دشمنان خفقان گرفتند، زبانشان در دهانشان فرو رفت. کاسبان و دلالان چنین صحنه‌هایی حتی به مدافعان حرم هم رحم نکردند، بدون چشم‌داشت، برای دفاع به میدان می‌روند، اما متهم به دریافت حقوق‌هایی می‌شدند که ... بگذریم!
فرهنگ رشادت، سلحشوری و جانبازی در خون ایرانی است، بسیجی وار وارد صحنه شدن و جان را برای نجات هموطن فدا کردن در قاموس جوانان ایران است و آتش‌نشانان ما همچون دلاوران و رزمندگان دوران دفاع مقدس در خط مقدم نبرد، در دل ماجرا، بحران را هدایت کردند تا گزندی به مردم وارد نشود.
آن عکسی که یکی از نیروهای آتش‌نشان روی زمین زانو زده و اشک می‌ریزد را شاید همه دیده‌اند، حتماً دیده‌اند. یا آن عکس که یکی از نیروها در آغوش همکار دیگر ضجه می‌زند، مویه می‌کند و اشک می‌ریزد. حق هم دارد، از دست دادن دوستان، رفقا و هم‌قطاران سخت است به اندازه‌ای که دل را می‌خواهد تکه تکه کند، اما دلاور برخیز، بایست، بلند شو، قیام کن و به خط برگرد، برای رفقایت که زیر آوار مانده‌اند تا مردم زیر آوار و آتش نمانند، گوش به یاوه‌ها، بی‌مهری‌ها، نامردی‌ها نده، بگذار آنهایی که می‌خواهند از این نمد برای خود کلاهی بدوزند، بازی سیاسی کنند و کاسبی، کار خودشان را بکنند، شما با خدا و مردم معامله کرده‌اید، غم‌تان نباشد، آنهایی که در این حادثه سوء استفاده کردند، کاسبکارانه رفتار کردند، بی‌معرفتی کردند، با بی‌اخلاقی‌های خود دل شما را به درد آوردند، به خود بد کردند. از این نمد برای آنها کلاه نمی‌شود.
دلاور! فکرش را بکن، اگر تو روز پنج شنبه سیاه، در آن زمان و مکان نمی‌بودی اکنون فاجعه‌ای بزرگتر از آنچه که اتفاق افتاد، رخ می‌داد. شاید صدها نفر از مردم این شهر در آن ساختمان فرسوده، جان می‌باختند و آنگاه تو به خود نهیب می‌زدی که ای کاش آنجا بودی، به خود ببال و افتخار کن که در این کارزار سربلند بیرون آمدی، مردم به تو دلاور می‌بالند و در تشییع رفقای شهیدت، بی‌مهری‌ها را جبران می‌کنند.
اما ای آنهایی که از هر طیف و در هر جایگاهی هستید، از برخی مردم گرفته تا برخی مسئولین؛ باید یاد بگیرید و یاد بگیریم که چنین صحنه‌هایی کارزار گروکشی، کاسبی و سیاسی کاری نیست، مردم باید یاد بگیرند چگونه رفتار کنند و برخی مسئولین هم از پیله خود بیرون بیایند. از آنهایی هم که در رسانه‌های خارجی دست به شیطنت و فتنه انگیزی زدند، توقعی نیست، انتظاری جز این از آنها نمی‌رود، این درد مشترک همه ما است، دانایی و نادانی، با شعوری و بی شعوری، فهم درست از یک حادثه و اتفاق.
چه خوب گفت رهبر انقلاب در پیام همدردی «شهامت و فداکاری آتش‌نشانانی که در عملیات نجات مردم، خود دچار حادثه خطیر شده و در حال فداکاری متعهدانه به امتحانی دشوار گرفتار آمده‌اند، دل را از تحسین و تمجید و نیز از نگرانی و اندوه آکنده می‌سازد.»
در غم شهادت همه آنهایی که در این راه جان خود را از دست دادند، شریک بازماندگان هستیم. تسلی خاطر و دل آنها آرزوی ما است. قلم قاصر است و زبان عاجز ما را ببخشید.

مولف : محمد صفري
https://siasatrooz.ir/vdcbz5b9.rhbw0piuur.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی