حرف زدن از دستهای پنهان در کشور ما یه یک ژست تبدیل شده است. پروندههای امنیتی که جای خود دارد، از مربیان فوتبال تا وزرای مملکت و حتی بالاتر از آنها همه از دستهای پنهان شاکیاند. اما نمیتوانیم چشممان را به روی آنچه میبینیم ببندیم حتی اگر وادی فرهنگ و هنر باشد.
یک فیلم سینمایی بسیار مهم درحوزه تاریخ معاصر و تاریخ انقلاب که اتفاقا بسیار خوشساخت هم هست در جشنوارههای مهم ایران نادیده گرفته میشود. در جشنواره فجر و حالا هم مقاومت. حضرت عباسی اگر شما باشید شک نمیکنید؟ به اینکه به یک فرایند هماهنگ شده در خفه کردن بخشی از حقایق تاریخ کشور روی پرده سینما وجود دارد شک نمیکنید؟
فیلم سینمایی سیانور مستقیما به ریشههای شکلگیری سازمان مجاهدین خلق میپردازد. به آغاز انحراف ایدئولوژیک سازمان و حذف بچه مسلمانها. به ماجرای نامهای آشنایی مثل تقی شهرام و مجید شریفواقفی. به سهگانه ساواک، مارکسیست، مسلمان و درگیری در کف خیابان. به رشته آغازین جنایت علیه بیگناهها. به اسلحه کشیدن روی آدمهایی که تنها گناهشان مسلمانی بود و ادامه آن بعدها موجب شد مجاهدین خلق، منافقین شوند و از رده بالاترین چهرهای انقلاب تا عادیترین مردم کوچه و خیابان را به گلوله ببندند. آن هم به نام خلق مسلمان!
سیانور پیش از اولین نمایش در جشنواره فیلم فجر یک علامت سوال بزرگ بود. اینکه آیا بهروز شعیبی جوان کارنامه موفقش را تداوم داده یا نه؟ اینکه محمود رضوی برای چه اینطور پای این پروژه ایستاده؟ و اینکه این ماجرا چطور روایت شده است؟ از کدام زاویه و... اما در اولین قدم فیلم از گردونه آرای مردمی حذف شد. بعد اکرانش در بعضی سینماها به تعویق افتاد و در برنامه برج میلاد یعنی کاخ اصلی جشنواره هم به آخرین سانسهای روز آخر موکول شد. یعنی وقتی که نه تنها کاندیدهای دریافت سیمرغ اعلام شدهاند که حتی تکلیف جوایز هم روشن شده است. زمانی که امکان هیچ اعتراضی برای احقاق حق وجود ندارد. زمانی برای فرار هیئت داوران!
اما فیلم در همان اولین اکران خودش را ثابت کرد. بدون منکوب کردن مخاطب، بدون شلوغبازی و تلاش برای خودنمایی، بدون ژانگولربازی جلوههای ویژه و از همه مهمتر بدون دروغگویی. سیانور روایت صریحی داشت و در عین حال پرکشش. بازیها به قاعده بودند. با یک مقاله تصویری یا روایت مذبذب طرف نبودیم. یک قصه واقعی را به روانترین شکل میدیدیم در تهران چند دهه قبل و راضی از سالن بیرون آمدیم. اما حالا اگر رسانهها میخواستند درباره ظلم به فیلم بگویند همه چیز در شلوغی اختتامیه و تعطیلی ۲۲ بهمن گم میشد. که گفتند و شد. و اینطور سر سیانور را که درباره دشمنان خطرناک انقلاب بود در فجر انقلاب با پنبه بریدند! خیلی محترمانه و زیرپوستی.
آنها که فیلم را دیدند به سازندگانش خداقوت گفتند. گفتند انشاالله در اکران و در جشنوارههای گفتمانی خودمان. بلاخره اینجا فجر است و دفعه اول نیست از این کارها میکنند. واقعا امیدوار بودند به یک تحویل گرفتن اساسی در جایی دیگر اما همین چند وقت پیش بود که صدای سیدمحمود رضوی تهیهکننده سیانور بلند شد. او حتی برای اکران این فیلم هم به بنبست خورده بود. به کارشکنی و انواع بازیهایی که میتوانند و در میآورند!
بخشی از حرفهای خودش این بود: «ظاهراً هنوز سمپاتها در سیستم بیقدرت نیستند و تأثیر گذارند. ظاهراً نسبتهای فامیلی بعد از گذشت سالها هنوز در رأی و نظر افراد تعیینکنندهاند. هنوز جدیدالاسلامها کارهایی میتوانند بکنند، انشاالله که دروغ و توهم است ولی اگر ادعاهای حقیر درست هم باشد ما از آن جنس بیدها نیستیم که با این بادها میدان را خالی کنیم. حالا حالاها هستیم و کارمان فقط با حذف فیزیکی ساخته میشود.»
به هر شکل روند اکران عمومی طی و قرارداد برای اکران در گروه سینمایی استقلال بسته شد و زمان هم مشخص. حالا نوبت تحویل گرفتن فیلم در یک رویداد هنری بود. اما جشنواره مقاومت دیگر چرا؟ فیلم در این جشنواره هم حضور یافت و اکران شد. اما روز قبل اختتامیه مشخص شد فیلم در هیچ رشتهای در میان نامزدها نیست. همین دو شب پیش در همان همه علامتهای تعجب همه سهم سیانور از جوایز جشنواره فیلم مقاومت حمایت ۲۰ میلیون تومانی در اکران عمومی از سوی جشنواره تشحیص داده شد. همین و خلاص.
حالا دیگر حوصلهای برای اعتراض باقی نمانده است. فیلم چند وقت دیگر اکران میشود و مردم آن را خواهند دید. خودشان قضاوت خواهند کرد که ماجرا چیست و در این مملکت چه خبر است. حافظه تاریخی آنهایی که از منافقین خاطره و تصویری در ذهن دارند نمیگذارد خیلی از واقعیتها فراموش شود. قطعا سیانور و تلاش سازندگانش هم فراموش نخواهد شد. میگویند محمود رضوی اسبش را برای ساخت آثار دیگری در همین موضوع زین کرده است. از الان منتظر آثار بعدی هستیم. (فردا)