بحث انتخابات پاکستان این روزها یکی از محورهای اصلی محافل رسانهای و سیاسی جهان است. با توجه به شناختی که از پاکستان دارید، روند انتخابات را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا جریانی میتواند اکثریت پارلمان را به خود اختصاص دهد؟ روند سیاسی پاکستان با شرایط کنونی به کدام سمت و سو پیش میرود؟
ببینید. در مقطع کنونی سه جریان اصلی وجود دارد که در روند سیاسی فعال هستند. یک جریان حزب مسلم لیگ شاخه نواز است که در طول ۵ سال اخیر به رهبری نواز شریف در رأس قدرت بوده است که البته با رای دادگاه و برکناری وی از قدرت و رفتنش به زندان، اکنون رهبری این حزب با برادرش شهبار شریف است. جریان دوم سیاسی، حزب مردم است که رهبری آن را بلاول بوتو زرداری پسر خانم بوتو بر عهده دارد که یکی از احزب قدرتمند در پاکستان است و حداقل این انتظار را دارد که بتواند جناح خود را به قدرت بازگرداند.
جناح سوم جناح تحریک انصاف به رهبری عمرانخان است. این حزب برای اولین بار است که در سطح سراسری ادعای کسب پیروزی در انتخابات را دارد. گفته میشود که در پشت پرده، این جریان تحت حمایت ژنرالهای ارتش قرار دارد. یعنی ارتش ترجیح میدهد که به جای حزب مسلم لیگ شاخه نواز و حزب مردم که از خودشان استقلال عمل نشان میدهند و مشکل برای نظامیان ایجاد میکنند اینبار یک نوع مهندسی در انتخابات صورت بگیرد که این حزب انصاف بتواند به قدرت برسد و آن دو حزب را کنار بزند، اما اینکه واقعا بتوانند چنین پروژهای را به پیش ببرند و با توجه به شرایطی که در پاکستان وجود دارد و با توجه به اینکه مردم پاکستان حسی نسبت به حزب مردم و حزب مسلم لیگ نواز دارند، خیلی سخت است که بشود گفت که حزب انصاف بتواند به رغم پیروزی در انتخابات دولت تشکیل دهد و آن احزاب را کنار بزند؛ اگر انتخابات آزاد و منصفانه برگزار میشد به نظر میرسد که حزب نواز یا حزب مردم پیروز انتخابات بود و حزب انصاف آقای عمرانخان شانس زیادی برای پیروزی نداشت.
این مسئله مطرح است که ارتش انتخابات را مهندسی کامل کرده تا اجازه ندهد آن دو حزب قدرتمند بازگردند و در این صورت شاید قابل پیش بینی باشد که با محوریت حزب انصاف عمرانخان و با ائتلاف با احزاب کوچک که با حمایت ارتش بیاید کنار عمرانخان قرار گیرند، دولت ائتلافی ضعیفی که حرف شنوی از ارتش را داشته باشد را بتوانند تشکیل دهند. نکته اینجاست که از همین حالا زمزمههایی هم حزب مردم و هم حزب مسلم لیگ دارند که نتایج انتخابات مهندسی شده را نپذیرند و اگر این اتفاق ادامه یابد، ممکن است پاکستان با دور جدیدی از ناآرامی ها رو به رو شود و نتواند دولت مشروعی را روی کار آورد.
در این صورت سرنوشت پاکستان به کدام سو میرود؟
اگر اوضاع از کنترل خارج شود، ارتش اینبار دیگر دست به کودتا زده و مستقیما قدرت را در دست میگیرد. بنابراین بین یک دولت ضعیف طرفدار ارتش و جریانهای سیاسی اگر تنشی روی دهد، میتوان انتظار کودتا از سوی ارتش را داشت.
پس میشود گفت بازداشت آقای نواز شریف و آمدن آقای پرویز مشرف به عرصه انتخابات و سیاست برگرفته از رفتارهایی است که ارتش میخواهد انجام دهد؟
بله، دقیقاً درست است.
خب با این شرایط مردم و جریان سیاسی پاکستان میپذیرند چنین اتفاقی روی دهد؟
به نظرم حزب مردم و حزب نواز شریف این آمادگی را دارند که نبپذیرند و اینکه چقدر بتوانند مردم را به خیابانها پای کار بیاورند این جای بحث دارد. ممکن است که یک دوره ناآرامی باشد و در نهایت ارتش این توانایی را دارد که بر اوضاع مسلط شده بنابراین خیلی معادله سیاسی را نباید به سود جریاناتی دید که حزبی هستند و بیشتر به نظر میرسد که ارتش در پوشش حزب انصاف و یا به صورت عریان در شکل کودتا قدرت را اینبار در انحصار خودش در میآورد و اجازه نمیدهد حزب مردم و نواز شریف به قدرت برسند مگر اینکه اتفاقی رخ دهد که نشود کاری کرد. به هر حال شرایط یک شرایط کاملاً آمادهای برای استقرار دموکراسی هدایت شده در پاکستان است.
با توجه به شرایطی که گفتید میشود گفت که احتمال ائتلاف دو حزب مردم و نواز شریف برای مقابله با ارتش وجود دارد؟
تا زمانی که نتایج نهایی انتخابات اعلان نشده اینها هر کدام مدعی پیروزی بودهاند، هم حزب مردم و هم حزب نواز شریف. حزب نواز شریف با توجه به اینکه نواز شریف را از قدرت بیرون کردند و به نوعی مظلومیتی هم برایش ایجاد شده است. حزب مردم هم با توجه به اینکه جو روانی هم در پاکستان هست و معمولا وقتی یکی از احزاب حاکم است گرایشهای مردمی میرود به سمت حزب رقیب که حامی مردم باشد این حالت هم برای حزب مردم وجود دارد و آنها مدعی هستند که میتوانستند پیروز باشند، بنابراین تا زمانی که نتایج انتخابات مشخص نشده بود این دو حزب معتقد بودند که پیروز انتخابات هستند و دست به ائتلاف نزده چون رقیب هستند و مدعی.
اما وقتی که نتایج انتخابات مشخص شد و حزب انصاف و ائتلافهای کوچکتر پیروز انتخابات عنوان شدن آن موقع شرایط برای مذاکره بین حزب مردم و نواز مساعد شده تا اینها هماهنگی بکنند مانند زمانی که برای پرویز مشرف ایجاد شد. در لندن نواز شریف و خانم بینظیر بوتو با هم به توافق رسیدند که یک حرکت دموکراسیخواهی را در پاکستان هماهنگ ایجاد کنند و تعهد کردند که هر حزبی در انتخابات پیروز شد آن حزب مقابل، این پیروزی را به رسمیت بشناسد و حزب دیگر به شکل حزب مخالف در پارلمان در بیاید و اگر این اتفاق روی دهد و به نظرم همان توافق لندن قابل تکرار است و میتواند حزب مردم و حزب نواز را در یک جبهه قرار دهد آن هم در مقابل نظامیان و حزبی که به اصطلاح مورد حمایت نظامیان باشد.
نقش طالبان را در این انتخابات و روند تحولات پاکستان چگونه ارزیابی میکنید؟
ببینید طالبانی که شما اشاره میکنید تحریک طالبان پاکستان است که در نقاط قبایلی مستقر هستند. تحریک طالبان پاکستان در موقعیتی نیست که به عنوان یک واقعیت که از طریق انتخابات و رای مردم بتواند بیاید به کرسیهای قدرت برسد آنها دنبال عملیات نظامی و جهاد و اینگونه مسائل هستند.
اما یک جریان ملایم تری هم وجود دارد مثل جریان اسلامی و جمعیت علمای اسلام شاخه فضل الرحمان اینها معمولاً تمایل دارند که ائتلاف کنند با احزاب دیگر که فکر میکنم حزب مردم این کار را انجام دهد البته اگر ارتش آنها را متقاعد نکرده باشد.
در صورت اقدام ارتش، ممکن است در کنار حزب انصاف هم قرار بگیرد. بنابراین جریان اسلامگرا در دو قالب میانهرو که جماعت اسلامی و جمعیت علمای اسلامی هستند که اینها جریان رسمی و احزاب ثبت شده هستند و یک جناح رادیکالی است که بخشی از آن تحریک طالبان است که در مناطق قبایلی هستند همه و بخشی هم لشکر طیبه و جنگو که آنها عمدتا دیدگاه جهادی دارند و از طریق خشونت میخواهند قدرت را به دست بگیرند هر چند که در انتخابات شرکت میکنند اما شانسی برای پیروزی ندارند. به عناوین مختلف در انتخابات حضور دارند اما جریان اسلامگرا در موقعیتی نیست که به قدرت از طریق سیاسی بتوانند امید داشته باشد.
در تحولات پاکستان همواره نقش آمریکاییها و انگلیسیها را همیشه داشتیم. در انتخابات اخیر این کشورها چه نقشی دارند و نگاهشان به دولت آینده این کشور چیست؟
ببینید واقعیت این است که در پاکستان در شرایط کنونی آمریکا و انگلیس خیلی در انتخابات نقش تعیینکننده ندارند و تجربه نشان داده هم حزب مردم و هم حزب مسلم لیگ نواز وقتی به پیروزی برسند میروند دنبال منافع گروهی و حزبی و در نهایت منافع پاکستان و خیلی از منابع بیرونی پیروی ندارند، چون احساس قدرت میکنند. با توجه به اینکه در پاکستان وضعیت حاد و شکنندهای حاکم است به لحاظ سیاسی شاید بشود گفت که تمایل انگلیس و آمریکا این است که آرامش در پاکستان برقرار شود و این آرامش را معمولاً نظامی ها میتوانند به وجود بیاورند نه احزاب سیاسی و تجربه نشان داده هر وقت احزاب سیاسی در قدرت بودند چه حزب نواز و چه مردم آرامش به هم خورده ولی هر وقت نظامیان بر سر قدرت بودند توانستند اوضاع را کنترل کنند و مشکل خاصی به وجود نیامده است. در شرایط کنونی هم برداشت من این است که چنین برخوردی وجود دارد هر چند که به لحاظ ظاهری انگلیس، آمریکا و قدرتهای غربی همچنان روی اصل دموکراسی و حقوق بشر و آزادی انتخابات تأکید دارند و شاید در پشت پرده بدشان نیاید که قدرتی سر کار بیاید که آرامش را ایجاد کند.
ما در ماههای اخیر شاهد هستیم که بین آمریکا و پاکستان اختلافاتی ایجاد شده همانطور که آمریکاییها اعلام کردند که اشتباه کردیم پاکستان را متحد استراتژیک معرفی کردیم. محور اختلافات بازی سیاسی است یا برخی اهداف اجرا نشده آمریکا در افغانستان و پاکستان زمینهساز این وضعیت است؟
به احتمال قوی نظر دوم درست است اگر نگاه کنید به آن استراتژی که آقای ترامپ بعد از روی کار آمدنش در آمریکا اعلام کرد در جنوب آسیا دو محور را میبینید. یکی اینکه تقریبا دیگر انتخاب قطعی آمریکاییها برای همکاری در شبهقاره، هندوستان است نه پاکستان و این کشور دیگر آن جایگاهی را که در جنگ سرد داشت برای آمریکاییها ندارد و مسأله دوم مسأله افغانستان است که آمریکاییها به این نتیجه رسیدند که پاکستان با حمایتی که از طالبان میکند به جنگ و ادامه بحران در افغانستان کمک کرده است. اگر صحبت ترامپ را نگاه کنید میبینید که او به صراحت اعلام کرد که پاکستان ما را فریب داده است و ۳۳ میلیارد دلار از ما در ۱۰ سال گذشته پول گرفته ، اما این پولها را خرج کسانی کرده که سربازان ما را در افغانستان میکشند.
مهمترین محور اختلاف دو کشور بر سر چه موضوعی است؟
بنابراین اختلافی که آمریکا با پاکستان دارد مسأله افغانستان است و موضعگیریهایی که آمریکاییها در قبال افغانستان و هندوستان در مقابل پاکستان پیدا کردند. این رویکرد از قبل در زمان اوباما هم بود اما در زمان ترامپ روشنتر شده است و پاکستانیها این را میدانند و به همین دلیل بود که اسلامآباد تلاش کرد که قطع کمکهای آمریکا را از طریق چین و روسیه و ایران و عربستان سعودی بتواند تأمین کند و هیأتهایی را که هم در سطح نخست وزیر پاکستان و هم در سطح فرماندهان ارتش و «آیاسآی» را راهی ایران و منطقه کردند و به ترکیه و عربستان و روسیه و چین سفر کردند. همه اینها نشان میدهد که پاکستان میخواهد یک کمکی را جایگزین کمکهای آمریکا کند اما میشود گفت که به جمعبندی کافی در این زمینه نرسیدند و هنوز منبعی که بتوانند اتکا کنند به جای آمریکا به دست نیاورند.
شکلگیری و ترکیب دولت جدید پاکستان چه تأثیری در روند رویکرد این کشور به سمت غرب و یا شرق دارد؟
به نظر من بیتأثیر نیست هر چند که یکی از عوامل است و نه کل عوامل. اما حقیقت آن است که پاکستان دیر یا زود باید تصمیم بگیرد جهتگیریاش در قبال منابع قدرت به کدام طرف خواهد بود، چون این وضعیت کنونی وضعیت شکنندهای است و این کشور نمیتواند دوام بیاورد. به نظر میرسد این انتخابات از این