اهمیت و جایگاه فرهنگ در شکلگیری و تکوین انقلاب اسلامی بر کسی پوشیده نیست؛ آنچنانکه اصلیترین مؤلفه پیروزی شکوهمند ملت ایران، قبل از آنکه ماهیت سیاسی داشته باشد، از اهمیت ویژهای در فرهنگ جامعه برخوردار است. «دین مبین اسلام» به عنوان محرک محوری در قیام تاریخی امام خمینی(ره) یکی از عناصر اصلی در فرهنگ به شمار میرود؛ بلکه باید آن را اصلی فرهنگساز در نظر گرفت و شالوده شکلگیری بسیاری از فرهنگها را به دین منتسب کرد.
از دیگر سو انقلاب اسلامی برای ادامه حرکت خود و در راستای تثبیت و توسعه ارکان حکومتی اسلام، نیازی اساسی به فرهنگ دارد؛ چرا که فرهنگ به عنوان یکی از ابعاد اصلی جامعه، نقش بسزایی در موجودیت آن دارد. بیشک بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد فرهنگ آن جامعه است. اساسا فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل میدهد و با انحراف فرهنگ هر چند جامعه در بعدهای اقتصادی، سیاسی، صنعتی و نظامی قدرتمند و قوی باشد ولی پوچ و پوک و میان تهی است.
اگر فرهنگ جامعهای وابسته و مرتزق از فرهنگ مخالف باشد، ناچار دیگر ابعاد آن جامعه به جانب مخالف گرایش پیدا میکند و بالاخره در آن مستهلک میشود و موجودیت خود را در تمام ابعاد از دست میدهد. استقلال و موجودیت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشات میگیرد و سادهاندیشی است که گمان شود با وابستگی فرهنگی، استقلال در ابعاد دیگر یا یکی از آنها امکانپذیر است.
برنامهريزي و اجراي سياستهاي مناسب براي حوزههاي گوناگون سياسي و اجتماعي در چارچوب نظام جمهوري اسلامي ايران تنها با لحاظ كردن اهداف و آرمانهاي واقعي نهفته در ارزشهاي والاي انقلاب اسلامي ممكن خواهد بود. ارزشهاي بيبديلي كه از يكسو در كلام و عمل رهبر كبير انقلاب و از طرف ديگر در انديشههاي مقام معظم رهبري به صورت كلي منسجم و يك پارچه وجود دارند. در واقع سياستگذاري در چارچوب قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران تنها با در نظر گرفتن اصول اساسي حاكم بر اين دو منبع عظيم و گرانقدر است كه ميتواند مفيد واقع شود و مردم و نظام مقدس اسلامي را هر روز در مسيرهاي جديد ترقي و منازل استوار توسعه پايدار به پيش راند.
پر واضح است كه انديشه مقام معظم رهبري بعنوان يك كل منسجم و واحد در افقهاي بلند مدت خود نقاط روشني را دنبال ميكند. خطابهها و تذكراتي كه ايشان هر بار متناسب با شرايط و مقتضيات سياسي - اجتماعي براي هدايت دولت مردان نظام در راستاي اجراي وظايف قانونيشان در دورههاي متفاوت زماني ايراد كردهاند هر كدام بخشهاي متنوع اين كل منسجم را نشان ميدهند. توجه مقام معظم رهبري به فرهنگ در ارتباط مستقيم با ارزشها و آرمانهاي اصلي پديد آورنده انقلاب اسلامي است. ارزشهاي برآمده از فرهنگ ايراني - اسلامي جامعه ايراني كه در نهايت به دنبال آفرينش زندگي سربلند ملي متناسب با خواستهاي ديني مردم مسلمان ايران است.
حضرت آیتالله خامنهای رهبرمعظم انقلاب اسلامی در دیدار رئیس و اعضای شورایعالی انقلاب فرهنگی در آذر ماه ۱۳۹۲، با تبیین اهمیت حیاتی مقوله فرهنگ و جایگاه شورایعالی انقلاب فرهنگی؛ با تأکید براینکه فرهنگ و ارزشهای فرهنگی، هویت و روح یک ملت است، خاطرنشان کردند: «فرهنگ، حاشیه و ذیل اقتصاد و سیاست نیست بلکه اقتصاد و سیاست حاشیه و ذیل فرهنگ هستند...» به زبان سادهتر یعنی شرایط اقتصادی یا سیاسی نباید موجب جهتدهی فرهنگی شوند یا جریانها و کنشها و منازعات سیاسی نباید برایمان اولویت فرهنگی تعریف کنند بلکه اگر فرهنگ اصل قرار گیرد سیاست و اقتصاد میتوانند خود را با آن هماهنگ کنند و در زیر چتر آن قرار گیرند و بسیاری از مسایل و مشکلاتی که کشور دچار آن میشود با ارتقا و رشد فرهنگی و ثابت قدمی در اصول و ارزشهای فرهنگی به راحتی قابل حل و فصل است. درحقیقت در یک کلام میتوان گفت همه در زیر چتر فرهنگ درست بهتر زندگی میکنند و در آن جای میگیرند.
از منظر مقام معظم رهبري؛ اين كشور نيازمند يك تصحيح فرهنگي است و علاج مشكلات آن نيز تنها با اصلاح فرهنگي امكانپذيراست. بنابراين بايد مسائل فرهنگي با يك ديد وسيع و عميق مورد توجه قرار گيرد و از تعهد اسلامي، روحية انقلابي وآمادگي ملت ايران به عنوان يك فرصت ارزنده در جهت انجام اصلاحات فرهنگي و اخلاقي استفاده شود. تمامي تصميمات فرهنگي در هدايت و اداره امور فرهنگي بايد روحيه اسلامي و انقلابي مورد توجه قرار بگيرد. گرايش انقلابي و حركت اسلامي را نيز ميتوان با يك مديريت و هدايت صحيح، دقيق و حساب شده تضمين كرد.
معظم له با تأكيد بر اهميت اصلاح فرهنگي در جامعه بر اين باورند كه؛ مساله فرهنگ را بايد مساله اول اين كشور به حساب آورد و بدون ترديد با پشتيباني و تقويت بنيههاي فرهنگي، پيشرفت اين كشور در تمامي زمينهها تضمين خواهد شد. اگر فرهنگ كشوراصلاح و پايههاي آن مستحكم نشود، به احتمال زياد برنامهريزي در همه كارها ابتر خواهد بود و به نتايج قطعي آن نميتوان اميدوار بود. مقام معظم رهبري فرهنگ را بستر اصلى زندگى انسان مىدانند؛ نه فقط بستر اصلى درس خواندن و علم آموختن. فرهنگ هر کشور، بستر اصلى حرکت عمومى آن کشور است. حرکت سیاسى و علمىاش هم در بستر فرهنگى است. فرهنگ، یعنى خلقیات و ذاتیات یک جامعه و بومىِ یک ملت؛ تفکراتش، ایمانش، آرمانهایش؛ اینها تشکیلدهنده مبانى فرهنگ یک کشور است؛ آنهاست که یک ملت را یا شجاع، غیور، جسور و مستقل مىکند، یا سرافکنده ، ذلیل، فرو دست، خاکنشین و فقیر مىکند. فرهنگ، عنصرخیلى مهمى است. رهبر فرزانه انقلاب مبتنی بر این نگرش بعدی به فرهنگ، شارر «هندسی فرهنگی» را در راستای تحقق «انقلاب فرهنگی»، سرلوحه کار متولیان فرهنگ کشور قرار دادهاند؛ چنانکه وقتی فرهنگ اساس موجودیت یک جامعه باشد و بستر زندگی فردی و اجتماعی را ساماندهی نماید، مدیریت هماهنگ آن جامعه و دستیابی به «هندسه عام و خاص» آن درجهت سرپرستی ارکان حکومت، تنها از شاهراه فرهنگ ممکن خواهد بود. با این بیان میتوان مهندسی فرهنگی کشور را به معنای سیاستگذاری، هدایت و مدیریت همهجانبه و هماهنگ ساختارهای حکومتی اعم از سیاست، فرهنگ و اقتصاد مبتنی برنگرش فرهنگی و از زاویه نگاه فرهنگ دانست؛ مدیریتی فرهنگی که نه فقط فرهنگ جامعه بلکه همه ارکان و ابعاد درونی حکومت را پوشش میدهد. در حقیقت تا زمانیکه فرهنگ انقلاب اسلامی مبتنی بر نگاه متعالی و در جهت هدف، سازماندهی و مدیریت نشود و «هندسی فرهنگ» کشور براساس ارزشهای دینی و ملی تحقق نیابد، سخن گفتن از مهندسی همهجانبه فرهنگی چندان صواب به نظر نمیرسد. نویسنده معتقد است، چارچوب فکری و نظام اندیشه فرهنگی مقام معظم رهبری، شباهتها و تطابقهای غیرقابلانکاری با نظام فکری، فرهنگی حضرت امام(ره) دارد و حتی دربرخی ازموارد، رهبری فرزانه، به عنوان ادامهدهنده راه امام راحل، متاثر از مقتضیات زمان و مکان و مسائل مستحدثه و با حفظ چارچوبهای کلی، به توسعه و تکامل این اندیشهها پرداختهاند. به نظر میرسد، مایه محتوایی این دو منشور، با همه نقصها و کاستیهای موجود، دلیل عینی بر اثبات ادعای فوق خواهد بود؛ غیر از اینکه، مخاطب محترم میتواند با مطالعه هر دو اثر، به شمایی کلی از موقعیت، ماهیت و آرمانهاي فرهنگی انقلاب اسلامی دست یابد.