پخش مجدد برنامه هفت با قالب سینمایی بهروز افخمی موجب امیدواریهای فراوانی شد. برنامهای که سابق بر این مثل یک ساندویچی اداره ميشد و اصلا لعاب بصری و سینمایی نداشت. دکور لخت و ثابت یک ساندویچی که عدهاي دور یک میز مينشستند و هر کدام برای سینما نسخهای مينوشتند. در جلسات ساندویچی هفت عدهاي در هفتههاي متوالی احکام متنوعی صادر میشد. یک روز حکم ميکردند سینمای ایران باید همبرگری آمریکایی مبتنی بر بازار آزاد آمریکن باشد، روز دیگر، دیگری میآمد و حکم میکردند که سینمای نوین ایران باید پیتزایی فرانسوی با حمایتهاي همهجانبه دولتی در مسیر رانت ادامه حیات دهد و دیگر روز حکم میکردند سینمای ایران باید سوسیسی سوئیسی در فضای غیرمنتقدانه و خنثی، کالباسی ایتالیایی جشنوارهاي باشد.
دریغ از یک نفر که بگوید سینمای ایران باید طعم ایرانی خودش را داشته باشد. متاسفانه، افقهای اروپایی مایل به فرانسوی مدعوین و کارشناسان رنگ و بوی ایرانی نداشت. آنچه در دو سال اخیر بر هفت گذشت، کلیشهای و مردم گریز بود. در صورتیکه مانیفست افخمی در تکبرنامه اخیر هفت کاملا با سیاق گذشته این برنامه، متفاوت بود. افخمی معتقد است: برنامه سینمایی، باید مثل خود سینما سرگرمکننده باشد، عجب خبر خوبی بود! برنامههاي پیشین، خبرپردازی میکرد، با یک گزارش نه چندان در خور و مابقی برنامه به گفتوگوی بیقفه سینماگران میپرداخت. برنامه هفت در گذشته یک اجرای ناموزون خبری – گزارشی بود نه یک باله تصویری و سینمایی.
اما از همان برنامه نخست جمعهشب مشخص است که دوره جدید هفت به مثابه یک عروسی بصری میماند از کارگردان عروس. عروسی سینمایی سینما که لحن و ریتم دارد و پر واضح است از دیکتاتوری مجریمحور خبری نیست. دموکراسی افخمی حاکم ميشود و از زهر کشنده بیریتم یکنواختگویی، همچون زهر شوکران خبری نخواهد بود. افخمی حتی این پرهیز از دیکتاتوری را در کنداکتور برنامه هم لحاظ کردهاست و از سایرین میخواهد آنچه به ذهنشان میرسد برای تصویریتر شدن هفت و کمکش به سینما بگویند.
گفتوگوهای افخمی شجاعانه است، این گزینه دارایی او خواهد بود نه اینکه خط و خطوط مدیر پیشینش مشی و روش اداره برنامه باشد. شجاعت مصداق این است که افخمی در برنامهاش هم به سینما انتقاد ميکند و هم به سیما، هم به ایوبی و هم خانه سینما... نقدش هم دلسوزانه است و نه از سر دشمنی.
حتی به میرکریمی هم اجازه نميدهد جواب گنگ و مبهمی به او بدهد و سعی در گرفتن جواب قطعی دارد. صادقانه و با اصرار ميپرسد "برادر! پروانه نمایش خوب است یا پیله محافظهکاری" مشی و روش گذشته منسوخ شده و دیگر خبری از اجراکنندهاي نیست که یکی به نعل برنامه زند و در نهایت میخ را در اعصاب مخاطب فرو کند. در گفتوگو آنقدر صمیمی است که افخمی حین غذاخوردن با معاونت جسور سیما گفتوگو میکند. اصلا پورمحمدی در آن میزانسن و در مقابل دن کیشوت سینما جذابتر به نظر ميرسید و افخمی خودش را پنهان نکرد که گاهی بهمن فسقلی دود میکند. در دوره جدید هفت اسامی پشت تیغ سانسور پنهان نمیشوند. جیرانی روزنامه سینما را اداره ميکند و افخمی از طرح آن در برنامه هفت هیچ ابایی ندارد. دلمان خنک ميشود که ممیزی و سانسور واپسگرای گذشته دیگر در هفت نمود نخواهد داشت. حالا هفت هم بعد از خندوانه و جیوگی نوید یک اثر درخشان دیگر در کارنامه سرافراز را میدهد.
هنوز از پخش برنامه نخست ۲۴ ساعت نگذشته است که دن کیشوت با خِرق عادت در ساخت یک برنامه تلویزیونی هزاران دشمن پاپاراتزی در مقابلش قد علم کردهاند. همان پاپاراتزیهاي کوچک و صاحبان رادیو محلی جاهلانه بتمن زده که در مقابل قلم ایرانی افخمی دیگر نمیتوانند قد راست کنند. حالا عده دیگری که از مشاوران مجری قبلی بودند در مقابل افخمی ایستاده اند و از باب بد بودن هفت قلمفرسایی ميکنند، اما نگارنده ایمان دارد که دن کیشوت سینما از پس همه آنان بر خواهد آمد. بهروز افخمی را طی این مدتی که من شناختهام دیگر فیلمساز تنبل گذشته نیست. خیلی سرحال و شنگول شده و بازیگوشیهاي خاص خودش را دارد. بهروز غیر از نگاه متفکر همیشگی، دیدگاههاي ژورنالیستی بهروزی هم دارد.
کروکودیلهاي عصر کرتاسه سینما همچنان تصور ميکنند که باید بهسان گذشته هفت، دور یک میز نقلی بنشینند و به زمین و زمان، ناسزا بگویند. در بخش نخست هفت آنچه در گفتوگو با اصغر پورمحمدی مطرح شد در واقع مانیفست رسمی رسانه ملی را در بر میگرفت اما اگر دیدگاههاي جیرانی را بررسی کنیم در خواهیم یافت دن کیشوت هفت با لباس شوالیهها قرار است رنسانی تازه را در روند سینمای ایران با اتکا به یک برنامه قدرتمند پدید آورد.
در دوره جدید هفت سینمای مردمی و سینمای روشنفکری برخورد و جدال جدی تر با یکدیگر خواهند داشت. دبیر بخش نقد دوره جدید برنامه هفت مسعود فراستی است که به سادگی ميتواند با هما پارامترهای کلاسیک هیچکاکی حریف جدی و قابل اعتنایی برای سینمای ایران باشد. جاعلان و جاهلان پاپاراتزی زده باید بدانند، پارامترهای نقد فراستی خیلی مدرن و بهروز نیست اما مگر در صد رشد سینمای متفکرنمای مبتنی بر اقتصاد جعلی مرکزی، در ایران چقدر بوده که انتظار داشته باشیم که صراحت در نقد آمیختگی و پیوستگی با رویکردهای مدرن داشته باشد. پس در حوزه نقد فراستی تا ۳۰ سال دیگر ميتواند با پارامترهای هیچکاکی و برگمانی تکتازی کند، چون فیلمساز متفکر و فیلمی متفکرانه که بتواند با عبور از مدرنیسم، به اثر ملی منجر شود، محال ممکن است.
نکته مهم در مورد فراستی این است که کمتر سینماگری است که در مقابل بنشیند با او مباحثه و جدل کند و پیروز برنامه هفت شود. خداراشکر در دوران تازه هفت، خبری از پاپاراتزیهاي دوران ماقبل گذشته نیست که برای مردم نسخه بپیچد و جای عموم تصمیم بگیرد و حکم صادر کند. حالا امید پاپاراتزیهای منتقد نما به ناامیدی بدل شده است. آنها امیدی ندارند که در عصر افخمی به جهل سرخوشانه شهرتطلبانه خویش ادامه دهند.
اما حضور حمید گودرزی در برنامه جمعه شب گذشته هفت نشان ميدهد که بخشی از برنامه هفت اتکایش بر مبنای سلبریتی سینمایی عامهپسندانه است که گودرزی چراغ آنرا روشن خواهد کرد. حُسن گودرزی در این است که خودش از بازیگران مردمی و دوست داشتنی است که بواسطه قشرینگری و دستهبندیهاي سینمایی از جریان اصلی سینما کنار گذاشته است، خسران عظیمی وی با تمرکز بر جریان سلبریتی عامهپسندانه ترمیم خواهد شد. آقای دنکیشوت امیدواری ما بیشتر شد. (مشرق)