یکی از ویژگیهای مشترک دو توافق خسارت بار «سعدآباد» و «برجام»، ربط دادن نادرست معیشت مردم به توانایی هستهای بود. دوگانهای که متاسفانه پازل دشمن را در «تبدیل نقطه قوت ملی به مسئله چالشبرانگیز» تکمیل کرد.
در مهرماه ۸۲ توافق سعدآباد بین ایران و تروئیکای اروپایی (انگلیس، فرانسه و آلمان) منعقد شد. در تیرماه ۹۴ نیز توافق برجام میان ایران و ۱+۵ امضا شد. نکته قابل تأمل اینجاست که نفرات اصلی ایران در هر دو توافق، مشترک بودند. نکته دیگر اینکه این دو توافق - به اذعان اعضای تیم مذاکرهکننده ایرانی - به یک نتیجه مشترک ختم شد و آن «دستاورد تقریبا هیچ» برای ایران بود. در حقیقت تاریخ دوباره تکرار شد.
«پیشرفتهای ایران در صنعت هستهای» در سالیان اخیر یکی از نقاط قوت و افتخار فناوری و دانش کشور بود. به همین خاطر، دشمن با عملیات روانی درپی آن بود تا این نقطه قوت ملی را به مسئلهای چالشبرانگیز تبدیل و ملت را نسبت به آن بدبین کند. در این میان جریانی در کشور، به افکار عمومی آدرس غلط داده و دوگانه غیرواقعی و غیرحقیقی معیشت و انرژی هستهای را مطرح کردند.
بر همین اساس یکی از ویژگیهای مشترک دو توافق خسارت بار «سعدآباد» و «برجام»، ربط دادن نادرست معیشت مردم به توانایی هستهای بود. دوگانهای که متاسفانه پازل دشمن را در «تبدیل نقطه قوت ملی به مسئله چالشبرانگیز» تکمیل کرد.
آقای حسن روحانی در کتاب امنیت ملی و دیپلماسی هستهای (خاطرات هستهای مربوط به توافق سعدآباد) نوشته است: «در آن مقطع (سال ۸۲) روابط اقتصادی ما با جهان به ویژه با غرب دچار مشکل شده بود... شایع شده بود که آمریکا به زودی به ایران حمله خواهد کرد. این تزلزل حتی در بازار بورس هم کاملا مشهود بود. بنابراین کشور به لحاظ وضع سیاسی، اقتصادی و حقوقی دچار چالشهای شدیدی شده بود. با توجه به وضعیت اقتصادی کشور، تهدیدات بوش علیه ایران و وقایعی که مردم در عراق شاهد آن بودند، به نظر میرسید موضوع هستهای با اینگونه تهدیدات گره خورده و لذا تصمیمگیری برای مهار و عبور از این بحران پیچیده شده بود. کسانی که مسئولیت داشتند، از سویی احساس میکردند که تهدیدی چند بعدی پیشرو است و از سوی دیگر، با مردمی مواجه بودند که انتظار داشتند نگرانی ها و دغدغههایشان پایان پذیرد و موضوع هستهای به مشکلات آنها نیفزاید.
دوگانه غیرواقعی معیشت مردم و صنعت هستهای در توافق برجام نیز تکرار شد. اینکه گفته شد «سانتریفیوژ باید بچرخد، چرخ زندگی مردم هم باید بچرخد»! یکی از معروفترین مصادیق این دوگانه غلط است.
دولتمردان در طول مذاکرات هستهای و پس از امضای توافق، تمامی امور حتی آب خوردن مردم را نیز به برجام گره زده و وعده دادند که تمامی مشکلات اقتصادی مردم با امضای برجام رفع خواهد شد. به این اظهارات توجه کنید:
حسن روحانی: در روز اجرای برجام همه تحریمهای هستهای، بانکی، موشکی، اقتصادی، تسلیحاتی و... بالمره لغو خواهد شد و نه تعلیق. (تیرماه ۹۴)
ولیالله سیف رئیس بانک مرکزی: امسال (سال ۹۴) اقتصاد ایران بعد از توافق هستهای شکوفا خواهد شد.
حسن روحانی: تحریمهای ظالمانه باید از بین برود تا سرمایه بیاید و مشکل محیطزیست، اشتغال، صنعت و آب خوردن مردم حل شود، منابع آبی زیاد شده و بانکها احیا شوند. (خرداد ۹۴)
برجام امضا و اجرا شد. با اجرای توافق، صنعت هستهای کشورمان تقریباً تعطیل شد؛ اما مشکل رکود، تورم، بیکاری، صنعت، ازدواج، پروژههای عمرانی و... در جای خود باقی ماند. چرخ سانتریفیوژها از کار افتاد و متاسفانه به دلیل چیدن تمامی تخم مرغها در سبد برجام از سوی دولت و کمتوجهی به ظرفیتهای عظیم داخلی و در نهایت به دلیل کارنامه ضعیف اقتصادی دولت، چرخ بسیاری از کارخانههای بزرگ و مجموعههای تولیدی نیز از کار افتاد. اوباما با خوشحالی اعلام کرد که بدون شلیک حتی یک گلوله، صنعت هستهای ایران را از کار انداختیم. پس از آن مقامات ارشد دولت اوباما اعلام کردند که ما صنعت هستهای ایران را از کار انداختیم و حالا نوبت دولت بعدی آمریکاست تا همین رویکرد را در قبال صنعت موشکی ایران پیاده کند.
نتیجه برجام و اینکه «هستهای رفت ولی تحریم ها پابرجاماند» برای چندمینبار ثابت کرد که مشکلات اقتصادی مردم با دست کشیدن از نقاط قوت ملی، سامان نمی یابد. همانطور که در توافق سعدآباد نیز با تعلیق و تعطیلی صنعت هستهای، مشکلات اقتصادی مردم رفع نشد.
انتظار از دولت این بود که صادقانه به مردم بگوید که دوگانه معیشت و انرژی هستهای اساسا غیر واقعی و غیر حقیقی است. اما متاسفانه دولتمردان و حامیان دولت از انجام این امر امتناع کرده و به انکار وعدهها روی آوردند.
همانطور که پیش از این نیز ذکر شد، در دو توافق خسارت بار سعدآباد و برجام، هیچ دستاوردی از جمله دستاورد اقتصادی عاید مردم کشورمان نشد. یکی از علتهای اصلی این مسئله این بود که مشکلات معیشتی مردم اساسا ارتباطی با توانایی هستهای کشورمان نداشت.
در حال حاضر علیرغم تجربههای مهم سعدآباد و برجام، متاسفانه یک جریان سیاسی از طریق رسانههای خود همصدا با دشمن بر طبل مذاکرات موشکی و منطقهای کوبیده و ادعاهای مضحک دشمن را تکرار میکند. این جریان مدعی است که برای رسیدن به گشایش اقتصادی، باید بهانه موشکی را از دست دشمن گرفت. این در حالی است که در سالهای ۸۲ و ۹۲ دقیقاً همین ادعای مضحک درباره توان هستهای مطرح شد و فرجام عبرتآموز این دو توافق، اکنون در مقابل دیدگان ماست. تسنیم