بیش از یک دهه است که اروپا در کشورهای مختلف، دولتهای گوناگونی را به خود دیده است. در این میان طیفهای فکری تندرو با ایجاد احزاب جدید و چندماهه یا چندساله در اروپا به راحتی در عرصههای قدرت نفوذ کرده و رای و نظر مردم را جلب میکنند. برخی از تحلیلگران بر این اعتقاد هستند که با توجه به بحران شکل گرفته در غرب، هیچیک از دولتها و احزاب و چهرههای شناخته شده و سنتی، نمیتوانند خواستههای مردم را برآورده کنند. به همین دلیل دولتها مکرر تغییر کرده و به سمت چهرهای نو و ناشناخته گرایش پیدا میکنند که البته باز هم پاسخ خود را دریافت نمیکنند. زیرا بحران شکل گرفته، ساختاری و بنیادیتر از آن است که با ورود چهره یا جریانی جدید ترمیم شود. در همین راستا دیده میشود که دولتمردان مداوم با کاهش محبوبیت یا شکست در انتخابات بعدی مواجه میشوند.
این چالش تنها گریبانگیر مرکل و آلمان نیست زیرا ترزا میدر انگلیس نیز با مشکلات و چالشهای پیچیدهای مواجه است که هم از محبوبیت آن کاسته و هم اینکه قدرتش را برای ادامه کار تحت تاثیر قرار داده است. به ویژه در انتخابات زودهنگام سال گذشته، تعدادی از کرسیهای پارلمان را از دست داد در حالی که امیدوار بود با افزایش کرسیها و به دست آوردن قدرت مطلق، میتواند به راحتی تصمیمات خود را اعمال کند. این مسئله در بحران برگزیت بیشتر خود را نشان میدهد. در حالی که دولت باید در سال ۲۰۱۹ خروج از اتحادیه اروپا را به شکل عملی کلید بزند اما هنوز نتوانسته با مقامات اتحادیه اروپا به توافقات اولیه برسد.
فرانسه یکی دیگر از کشورهای مطرح و تاثیرگذار اروپا است که در مواردی بیش از آلمان وانگلیس در زمینه اقتصادی آسیب دیده است. بنابراین مردم در انتخابات ۲۰۱۷ به سمت کسی سوق پیدا کردند که برای ریاست جمهوری جوان، تازهکار و جدید بود. مردم برای اینکه از احزاب سنتی پیشین پاسخ مثبتی دریافت نکرده و هر چهار سال یک دولت را تغییر داده بودند، این بار به حزبی رای دادند که تنها چند ماه بر زبانها افتاده بود. با پیروزی امانوئل ماکرون موجی از شادی در فرانسه شکل گرفت که حتی دیگر دولتمردان اروپایی را در بر میگرفت، اما این شادمانی چندی نپایید. زیرا او نیز نتوانست موفق عمل کرده و محبوبیت خود را حفظ کند. تا اینکه برخی از نظرسنجیها در اول مهر سال جاری اعلام کردند که محبوبیت وی به زیر ۳۰ درصد رسیده است. در حالی که در انتخابات ریاست جمهوری بیش از ۶۶ درصد رای آورده بود.
این تلاطم تنها در این سه کشور وجود ندارد، بلکه عمده کشورهای اروپایی طی ده سال گذشته با چالشهایی مواجه هستند که نمیتوانند به راحتی سالهای گذشته، راهی برای آن بیابند. بنابراین دولتها مداوم تغییر کرده و محبوبیتها کاهش پیدا میکند. این موضوع حتی فضای سیاسی - اجتماعی را به سمت رادیکالیسم و روی کار آمدن ناسیونالیستهای متعصب با گرایشات ضد اروپایی و قومگرایانه سوق داده است. جریانی که در ایتالیا، اسپانیا، هلند، دانمارک، نروژ و بسیاری از کشورهای دیگر اروپا خودنمایی میکند. تهدیدی که متفکران اروپایی را نگران و با این پرسش مواجه کرده که آیا ارزشهای اروپایی در حال افول است؟
نویسنده: علی تتماج