جشن نيمه شعبان جشن آمادگي است، آمادگي براي شركت در نهضتي بزرگ و انساني، نهضتي كه سازنده و حيات بخش است. آغاز آن با ظهور امام مهدي(عج) و فرجام آن شكست سيهروزيها، جهلها، شركها، فسادها و جنايتهاست. آمادگي براي حركتي مستمر و توام با زمينهسازيها، با مقاومت زيادتر و تلاش بيشتر، براي وصول به ايده حكومت اسلامي و وحدت و برابري است.
بشر به خاطر تشنگي فراوان روحي جهت دستيابي به پايگاهي استوار و جاويد، هر روز به سويي سر ميكشد، وليكن چون به سرچشمههاي حيات دست نمييابد، مردابها و گندابها نه تنها تشنگي او را رفع نميكنند، بلكه بر بيماريهاي روحي و جسمي او ميافزايند. افسردگي و اضطراب و خستگي از اوضاع حاكم بر جهان، متفكران بشر را به جست و جو درباره «نظريهها» و يا «انديشههاي نوين» براي دگرگونسازي نظامات اجتماعي كشانيده است؛ اما به هر «ايده» يا «انديشه»اي كه چنگ ميزنند - گرچه برخي مشكلات حل ميشود- اما دشواريهاي ديگري پديد ميآيد. خردمندان اين نكته را دريافتهاند كه جهان به طور جدي در منجلاب فساد و تباهي به سر ميبرد و تمام مكاتب اجتماعي كنوني در حل اين تباهيها به بنبست رسيدهاند.
افسردگيها و دردهاي فكري و روحي و امراض درمان ناپذير جسمي موجب شده كه اين وجدان خسته انسان حق جو، آماده پذيرش عقيده مهدويت شود. عقلاي بشر در اين عصر براين باورند كه ظهور شخصيتي اصلاحگركه تمامي گيتي را زير سايه حكومت عادلانه واحد ببرد، بسان ضرورتي در هستي لازم و بايسته است.
در كنار فساد اخلاقي و بيعفتي عمومي نسلهاي امروزي و رسميت يافتن روابط خلاف انسانيت در كشورهاي به ظاهر مترقي و آشفتگيهاي سياسي در جهان، فرصتي گرانبها به دست آمده و گروهي كه خود را از غرق شدن در منجلاب فساد حاكم در دنيا حفظ كردهاند، براي شنيدن سخن حق آماده شدند. دراين جو نوين، در سايه كمرنگ شدن تعصب و تحجر مذهبي و برخورد ايدهها و انديشهها، بايد عقيده مهدويت را تنها به عنوان يك انديشه مذهبي و ديني، بلكه به عنوان يك مسئله فكري و ضرورت اجتماعي مطرح كرد؛ زيرا اصل مهدويت در ضمير ناخودآگاه و عقل نهفته همه مردم جهان وجود دارد، به طوري كه هرگز كسي را نميتوان يافت كه برخورداراز قدرت فكر و انديشه سالم باشد و در ضمير و عقل و خرد خود پذيراي اين مسئله نباشد. زيرا اين وضع آكنده از فساد و سرشار از دشواريها، بحرانها، جنايات، جنگها و تباهيها، مصلح و نجات دهندهاي را ميطلبد كه توازن به هم خورده جهان را بازگرداند و بشريت را از اين همه فلاكت و بدبختي برهاند.
مسئله انتظار همانند اعتقاد به آفريدگار است كه در دلها ريشه دارد. دل، خدا را ميخواند و چشم در انتظار مهدي(ع) است. اين موضوع را فطري ميدانيم از آن بابت كه مسئله مشترك بين همه انسانها، مذاهب، مكاتب و انديشههاي متنوع است. با استدلال بيان شده جاي هيچ گونه شك و شبهه باقي نميماند كه موضوع انتظار امري عمومي و همگاني است.
خواستهاي بشر در انتظار اين است که اقتدار معنوي بر بشريت حاكم گردد؛ سيستم كنترلي جهاني پديد آيد ؛ امنيت و آسايش تأمين گردد؛ سياست تباهيهاي مخوف كه جهت نابودي مستضعفان است ريشه كن شود؛ تبعيضات و تعصبات جاهلانه و جاه طلبيها محو و نابود شوند؛ هواهاي نفساني و طغيانها و عصيانها و قانون شكنيها تحت كنترل درآيند و محكوم گردند؛ خيانتها و نابسامانيها و بيدادگريها از جامعه رخت بربندند ؛ توسعه طلبيها ، استعمار ، استثمار، استبداد ، انحراف ، كژيها و سيه روزيها ريشه كن گردد و...
ذهن بشر امروزعاجزتر از آن است كه بتواند تصوير واقعي جهان در عصر بعد از ظهور را حتي در انديشه خويش به دقت ترسيم كند،زيرا آنچه در دوران پس از ظهور آشكار ميشود در بسياري از موارد در تمامي تاريخ بشر بيسابقه بوده است و اگر هم در برههاي از تاريخ، توسط انبياي بزرگوار و يا اوصياي آنها نمونههايي از آن ايجاد شده باشد، هم گذرا بوده است و هم محدود زيرا در بسياري از موارد حتي سفراي الهي نتوانستهاند آن طرحهاي نيكوي خود را در عالم خارج تحقق بخشند و تلاشهاي آنان با اهريمن صفتي برخي هواخواهان ناتمام مانده است و خود نيز در آن راه جان باختهاند.
تصوير واقعي جهان در عصر بعد از ظهور توأم با شكوفاييهايي خواهد بود . حقيقت علوم آشكار و كاملتر خواهد شد. سطح دانشهاي باطني بالا ميرود. ارتباطات در دوران حكومت مهدي(ع) به شكوفايي فاحش خود ميرسد. شاخص سلامت و بهداشت همگاني به بالاترين حد تكامل خود خواهد رسيد. نگرانيها و دغدغههاي بشر در بحث امنيت فردي،اجتماعي و جهاني نه تنها مرتفع بلكه بيش از حد باورش تأمين و به ثبات و آرامش ميرسد . در سايه حكومت حضرت مهدي(ع) گشايشهاي اقتصادي حاصل، نظام فقرمداري نابود و رفاه اقتصادي تحقق مييابد. در عصر طلايي حضرت مهدي(ع) عدالت اجتماعي وآباداني محقق و به اوج خود ميرسد و يكتاپرستي نيز گسترش مييابد.