?>?> مظلومیت یار مهربان | سیاست روز
دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴ - ۱۳:۲۳
کد مطلب : 94361
برای فرهنگ کتاب و کتابخوانی که دلمان برای از دست دادنش نمی‌سوزد

مظلومیت یار مهربان

مظلومیت یار مهربان

دیـــروز روز «کتــاب و کتابخوانی» بود. عنوانی که بیش از ۲۲ سال است در تقویم‌های ما جا خوش کرده است، اما چند نفر از ما بدون اینکه به تقویم رومیزی یا دیواری‌مان نگاه کنیم، چنین روزی یادمان بود؟ اصلا آیا این بخش مهم فرهنگی ما باید به یکی دو روز یا نهایتا یک هفته در سال خلاصه شود؟
روز کتاب و کتابخوانی، نمایشگاه بین‌المللی کتاب یا هفته کتاب همه سهم این یار مهربان از زندگی مدرن! ما شده است؟ اساسا این روزها برای کتاب کم است یا زیاد؟ شاید به زعم برخی‌ها کفایت کند و برخی‌ها هم با فیگورهای خاص از این بگویند که نه، خیلی کم است!
اما واقعا ما برای کتاب چه کرده‌ایم؟ به چه اقدام فرهنگی متولیان فرهنگ و نشر کتاب باید دل‌خوش کنیم؟ به کدام فرهنگی ببالیم که این روزها ارزش کتابش از ساندویچ‌های فست‌فودی و ناسالمش کمتر شده است؟ به تیراژهای یک‌هزار و دوهزارتایی پرفروش‌ترین کتاب‌ها نگاه کنیم که فاجعه‌بار است؟ به سیاهه تعداد عنوان کتاب‌هایی که در طول سال منتشر می‌شوند نگاه کنیم که خجالت‌آور است؟ به تعطیلی کتابفروشی‌ها و کتابخانه‌هایی که زمانی پاتوق اهالی فرهنگ بود و بوی کاغذ کتاب‌ها فضا را پر می‌کرد؟ به سرانه مطالعه کتاب در کشور؟
طی این سال‌ها بلایی سر کتاب و خودمان آورده‌ایم که حالا وقتی یک کتاب با تیراژ دوهزارتایی و با حمایت فلان ارگان به تیراژ چندم می‌رسد ذوق می‌کنیم. حالا آنقدر اجر و قرب کتاب کم شده که به فروشش در کنار سیگار و روزنامه و پفک هم راضی می‌شویم.
واقعا چه بلایی بر سر فرهنگ کتابخوانی ما آمده است؟ چه شد که به اینجا رسیدیم؛ ما که مدام خودمان را صاحب فرهنگ می‌دانیم و به گذشته پرافتخار ادب و فرهنگمان می‌بالیم، چرا به جایی رسیده‌ایم که کتاب را از سبد ذهنمان حذف کرده‌ایم؟
بیایید برای یکبار هم که شده این دروغ بزرگ را از ذهنمان پاک کنیم که «کتاب گران است». کتاب گران نیست، این ماییم که فرصت خواندن آن را ارزان از دست می‌دهیم. این ماییم که برای هر موضوع بی‌اهمیتی ارزش قائل می‌شویم و پولمان را برای هر امر غیرضروری خرج می‌کنیم، اما دلِ کتاب خریدن نداریم. تازه این بخش اول ماجراست. ما حتی کتاب «مفت و مجانی» را هم نمی‌خوانیم و همه هنرمان این است که یک هدیه خوب مثل کتاب را به ویترین اتاق یا جاکتابی‌مان اضافه کنیم.
به آمارهای جهانی دقت کنید. ما بیشترین لوازم آرایش را مصرف می‌کنیم، در جدول استفاده از گوشی‌های جدید یا چرخیدن در فضای مجازی جز صدرنشینان هستیم، مصرف دخانیات اعم از سیگار و قلیان را به نام خود می‌توانیم ثبت کنیم، به خاطر خوردن بی‌قاعده فست‌فودها جز جمعیت‌های چاق قرار می‌گیریم، اما در سرانه کتابخوانی یک رکورد افتضاح را برای خود ثبت می‌کنیم.
تازه این رکورد فاجعه‌بار با جمع زدن روزنامه و کتب درسی و کلی ارفاق رقم خورده است و اگر اینها هم حذف شود که اوضاع خراب‌تر از آنچه تصور می‌کنیم، پیش چشممان به تصویر کشیده می‌شود.
نمی‌دانم باید چه کرد؟ آیا کتاب هم مثل صنعت خودروی ما نیاز به بسته حمایتی دارد؟ آیا باید برای خرید کتاب هم وام در نظر گرفت و کارت خرید اعتباری صادر کرد؟ نگاه به آینده کتاب در کشور ما با توجه به آنچه پیش از این گذشته حسی فراتر از نگرانی را ایجاد می‌کند. آیندگان این جامعه با کتاب چگونه رفتار می‌کنند؟ ما چه کاشته‌ایم که آنها درو کنند؟ ما چقدر کتاب به دستمان گرفته‌ایم و برایشان کتاب خوانده‌ایم که آنها از ما مشق کنند؟ نتیجه دوری از یار مهربان و مهجوری و مظلومیت کتاب چه خواهد بود؟ اگر کسی سرش را محکم به دیوار بکوبد، دیوار می‌شکند یا سر؟ پاسخ روشن است، باید مواظب سرهایمان باشیم و اینقدر در مواجهه با کتاب و فرهنگ کتابخوانی سر به هوا نباشیم.
به همان اندازه که فقدان این فرهنگ به آینده این کشور و نسل‌های بعدی آسیب می‌رساند، جبران این نقیصه و عقب ماندگی و آشتی دوباره با کتاب می‌تواند برای همه ما گره گشا باشد. اگر جدی بگیریم و مجدانه تلاش کنیم. 

حامد فربد

https://siasatrooz.ir/vdccs1qo.2bq0e8laa2.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی