هيچ منطقي قبول نميكند كه بتواني تيمي را كه سه بر هيچ از آن شكست خوردهاي، تيمي را كه در رنكينگهاي fivb فدراسيون جهاني واليبال چندين پله بالاتر از تو قرار گرفته است، تيمي را كه بارها و بارها برد را تجربه داشته ببري!
اين كار آنقدر غيرممكن است كه حتي مربي حرفهاي تيم قبل از مسابقه ميگويد: كساني كه فكر ميكنند ميتوانيم امريكا را شكست دهيم بيمنطق هستند!!
نه او دروغ ميگفت و نه ما تاكنون ظرفيتهاي واليبال كشور را شناخته بوديم و اشتباه ميكرديم!!
كواچ راست ميگفت اگر قرار بود همه چيز را با مدرك و منطق ساخت هيچ عقل سليمي باور نميكرد ايران بتواند امريكا را ببرد آن هم سه - هيچ!!!
اما راز اين پيروزي چيست؟!
اين همان رازي است كه كشف آن ميتواند به پيروزيهاي غيرممكن بعدي بينجامد، پيروزيهايي غيرمنطقي اما دست يافتني.
يكبار ديگر ماجرا را مرور ميكنيم، ايران قرار است در بعدازظهر يك روز رمضان مقابل امريكايي كه قبلا سه بر هيچ از آن شكست خورده صفآرايي كرده و مسابقه دهد، امريكا در رنكينگهاي فدراسيون جهاني با سه قهرماني در المپيك رده بالايي دارد واليباليستهاي ايران هم قوي هستند اما اگر بخواهيم منطقي نگاه كنيم با توجه به رتبهشان كمتر كسي ميتواند تصور پيروزي سه بر صفر را داشته باشد اما اين اتفاق رخ ميدهد، چه شده؟!
با وجود اينكه روز مسابقه مردم روزهاند اما همه از چند ساعت قبل از شروع بازي آماده حضور در سالن ميشوند همه براي تشويق تيم ايران همصدا و هملباس هستند، مردم عادي، هنرمندان، ورزشكاران ديگر رشتهها، مسئولان... خلاصه همه ميآيند و جمعيت آنقدر زياد ميشود كه حتي عدهاي پشت دربهاي بسته ميمانند چون ظرفيت سالن تكميل شده است... همه با هم مقابل سرويسهاي امريكا سر و صدا ميكنند، همه با هم وقتي قرار است يكي از بازيكنان تيم سرويس بزند سكوت ميكنند، همه با هم تعداد ضربههاي تيم را ميشمرند و هر يك..دو..سه..
گفتنشان روح تازهاي در كالبد تيم ميدمد و اكثر آنها امتيازها يك درپي دارند.
همه آمدهاند تا تيم را تشويق كنند؛ تيم چارهاي جز بردن امريكا ندارد، تيم واليبال ايران انگار انرژي تازهاي گرفته است و نيروي ماورايي حمايتش ميكند، بازيكنان بيش از توان خود تلاش ميكنند و سالن يكصدا نام ايران را فرياد ميكشد، در اين بين بازيكنان زيادي وارد ميدان ميشوند و براي دقايقي در تيم ايران بازي ميكنند و بعد تعويض ميشوند، هيچ بازيكني اعتراض نمي كند و هيچ تماشاچياي هم معترض نميشود، همه با هم يك هدف دارند، برد تيم. همه ميدانند حتي اگر به اندازه فاصله يك سرويس هم در زمين بتوانند موفق بوده و حضور داشته باشند در پيروزي تيم سهيم هستند. اينطور ميشود كه تيم ميبرد... بيمنطق!
غيرممكنهايي كه ممكن شد
ما قبلا هم از اين بردهاي بيمنطق تجربه كردهايم، در هر عرصهاي و در هر موردي كم نبوده اتفاقهاي عجيب و غريب ايراني كه حتي باعث شده عدهاي ملت ايران را غيرقابل پيشبيني وصف كنند، يادمان نرفته در انتخابات ۹۲، يادمان نميرود حماسههاي حضور ۲۲ بهمنها و روز قدسها را و البته يادمان نميرود همصدايي ايرانيها حتي وقتي تيم ما در دوردستها مقابل رقيب صفآرايي ميكرد مانند حماسه ملبورن... اما گاهي يادمان ميرود چطور شد كه غيرممكن ممكن شد!! اما قبول كنيم كه گاهي اسير بازيهاي روزگار و رنگها و سياسيبازيها ميشويم و فراموش ميكنيم رمز پيروزيمان چه بود!!
رمز پيروزي و جاودانگيمان فقط در يك كلمه خلاصه ميشود همدلي
اين همدلي ميتواند مانند پيروزي عمليات كربلاي ۴ بعد از حدود سي سال به دست آيد و يا مانند اتفاقهاي روزمرهاي مانند مسابقات ورزشي خيلي سريع اتفاق افتد و جاودانه شود. حالا كه رمز پيروزي ما كشف شده است، حالا كه ميدانيم چه چيز پاشنه ْآشيل همه رقيبهاي جدي و شوخي ما هستند چرا از آن بيشتر استفاده نميكنيم؟! چرا برخي مواقع موانع فردي را بر تيم ترجيح ميدهيم؟
درسي كه از واليبال بايد بگيريم
يكبار درباره درسي كه شهداي غواص به ما دادند نوشتيم، درباره همدلي تا پاي فدا شدن جان.. اما اينبار درسي كه از مسابقه واليبال ميگيريم بايد مرور شود. در اين مسابقه اتفاقهاي خارقالعاده زيادي افتاد كه اگر تيزهوش باشيم ميتوانيم آن را در وسعت يك مملكت بست دهيم. بياييد با هم بشمريم:
۱- حضور حداكثري از هر قشر و صنفي: اولين نكته مثبت اين ماجرا همدل شدن همه رشتههاي ورزشي با مردم و هنرمندان و... بود. آنها وقتي ميآمدند به اين فكر نميكردند كه ممكن است اين برد در دوره فلان رئيس باشد و براي رئيس قدرت عجيبي بياورد.. همه آمدند.
۲- اميد و مبارزه تا آخرين لحظات: اگر نگاه كنيم ميبينيم كه برخي از ستها نتايج آنقدر نزديك به هم پيش ميرفت كه يك اشتباه كوچك ميتوانست نتيجه را جا به جا كند، اما در همه لحظات حساس همه پا به پاي تيم آمديم و لحظهاي از انرژي دادن به تيم غافل نشدند حتي در آنجايي كه تيم ممكن بود در امتيازات عقب بيفتد هم باز اميد وجود داشت كه باعث مقاومت بازيكنان ميشد.
۳- كلينگري به جاي جزئينگري و رفيقبازي: شايد هر كسي كه در سالن بود سليقه شخصي خاصي درباره آرايش تيم و تعويضها داشت، اما به بازيكنان كاري نداشت و تنها تيم را تشويق ميكرد.
۴- اعتماد به مربي: كسي به انتخابهاي مربي در طول مسابقه و در لحظات حساس اعتراضي نكرد حتي اگر گاهي كاپيتان را جابهجا ميكرد، همه ميدانستند بعد از مسابقه جاي نقد و بررسي هست و اينجا فقط بايد اطمينان كنند.
۵- همدلي اعضاي تيم و مربي و مسئولان: اين تضارب سليقهها در تيم و كادر فني و مسئولان هم نكتهاي است طبيعي كه به دليل بروز نيافتن در طول مسابقه در نوع خود كمكي بزرگ براي كسب اين پيروزي بود.
نتيجه اين شد كه تيم برد و همه خوشحال شديم، حتي آنهايي كه منطقي فكر ميكردند هم خوشحال شدند انرژي تازهاي گرفتند.حالا ما ماندهايم و اين همه درسي كه برد واليبال باز هم برايمان تكرارش كرد، ما ماندهايم با كارهاي غيرممكني كه با رمز عجيبمان ميتوانيم ممكنش كنيم. ضمن آرزوي پيروزي مجدد در مسابقه امروز براي واليباليستها بايد ديد چند برد با اين رمز ميتواند به وجود آيد.
مائده شيرپور