بهزاد سعيديراد:
يكي از محلههاي قديمي نيويورك حدود 42 سال است كه بچهمحلهاي پشمالويي را دور هم جمع كرده تا به كودكان پيشدبستاني و دبستاني رفتار و عاداتي را كه قرار است با درس و كتاب و توي محيط خشك مدرسه ياد بگيرند با زبان خودشان و با چاشني سرگرمي و فيلم و انيميشن به آنها بياموزد. اين برنامه از نظر قدمت و جوايزي كه دريافت كرده يكي از ركوردداران تلويزيون محسوب ميشود و به همين دليل از نفوذ بالايي بين مخاطبان ردههاي سني مختلف از كودك ونوجوان گرفته تا ميانسالان حتي پيرمردها و پيرزنهايي كه الفتي دوچندان با تلويزيون دارند برخوردار است. «خيابان سسمي» تا به حال هشت جايزه گرمي و 118 جايزه امي را از آن خود كرده. اين سريال با يك سبك بصري فوقالعاده و با استفاده خوب و بهجا از تكنيكهاي مختلف تلويزيوني در هر برنامه به يكي از مفاهيمي كه در قاموس فرهنگ كودكان ميتواند ارتباطي با يك برنامه داشته باشد اشاره ميكند. پس از پخش اين مجموعه از تلويزيون و استقبال گسترده مخاطبان آن دستاندركاران اين مجموعه شيرين و دوستداشتني به فكر ساخت فصل به فصل اين مجموعه افتادند.
«جيم هانسن» سازنده اين مجموعه از ابتدا همراه ساكنان اين خيابان بوده و حالا كه مويي در تلويزيون سفيد كرده يكي از جريانسازان برنامههاي تلويزيوني در جامعه آمريكا و به دليل موفقيتهايي كه بدست آورده توانسته اين مجموعه را صادر كند و نمونههاي مالزيايي و چيني و هندي آن هم درآمده. مجموعه »كلاه قرمزي» خودمان هم به لحاظ ساختار كلي و جذب مخاطب شباهتهايي به اين مجموعه داردكه اين به معني كپيكردن و گرتهبرداري از اين برنامه نيست بلكه منظور موفقيت يك برنامه تلويزيوني فارق از حواشي و نوع و جنس مخاطب است كه ميتواند نقش راهبردي در اهداف رسانهاي خود داشته باشد.
در تاريخ طولاني توليد سسمي بسياري از نويسندگان مطر در عرصه تلويزيون به اين مجموعه اضافه شدند تا محتواي آن به سمت و سوي سطحي بودن و تخت شدن پيش نرود. اين اتفاق يكي از بيماريهاي شايع برنامههاي تلويزيوني است كه پس از مدتي برنامه را فلج ميكند و مخاطبان خود را از دست ميدهد. ديد خوب سازندگان اين مجموعه باعث راهيابي تعداد زيادي از معلمان نمونه براي كمك به مجموعهسازان خيابان سسمي شد.
اين برنامه به لحاظ ساختار و فرمت تلويزيوني يك برنامه تركيبي به شمار ميرود كه ملغمهاي از عروسكگرداني طنز ، فيلم كوتاه و انيميشن است و همين تنوع فرم در قالب يك برنامهباعث جذابيت و از ريتم نيفتادن آن شده. رنگهاي انتخاب شده و همچنين بافت و جنس عروسكهاي پشمالو هم در اين راستا قرار ميگيرد. استفاده از موسيقي شاد و قابل فهم كودكان فضاي اين مجموعه را در حد يك برنامه با استانداردهاي مثالزدني تا جايي بالا برده كه هم مخاطبان سراسري خود را پيدا كرده و هم به عنوان مجموعهاي پولساز براي مديران آن مطرح شده است. عروسكها براي ايجاد ارتباط بهتر با ذهن كودكانه به شدت از نظر فرم ساده شدهاند و نه بچهها را ميترساند و نه به آنها استرسي وارد ميكند.
شخصيتهاي اين مجموعه ديگر به سمبولي براي كودكان تبديل شدهاند و در همه جاي دنيا شناخته شدهاند.
توليدكنندگان سريال سسمي با بهرهگيري از كارشناسان رسانه و روانشناسان كودك اين مجموعه را به سطحي رساندهاند كه حالا ديگر نزديك به نيم قرن است كه به خانه ميليونها كودك در جهان راه پيدا كرده است و خيليها به راهيابي به اين محله علاقمند شدهاند. همين دوسال پيش بود كه ميشل اوباماي عاشق گل و گياه با وسايل باغباني خود به اين خيابان آمد و در فصل جديد اين مجموعه با عنوان «دنياي من سبز است و ميرويد» به بچهها ياد داد كه: «اين تخمها به تنها چيزي كه احتياج دارند كمي آب و خاك و آفتاب است و پس از آن شروع ميكنند به رشد كردن. شما هم ميتوانيد با خوردن اين غذاهاي سالم و طبيعي هر روز بيشتر رشد كنيد و مثل من قوي و بزرگ شويد». با نگاهي به ليست ميهمانان اين برنامه كه تقريبا شامل تمام چهرهها و ستارههاي سياست و سينما و ورزش است ميتوان پي به اهميت و جايگاه آن در ميان مخاطبان برد. كوفي عنان، هيلاري كلينتون رابرت دنيرو، ديويد بكهام، كوب برايانت، جيم كري و خيليهاي از چهرههاي ديگر كه مهر تائيدي بر كار خوب اين مجموعه و به تبع آن قدرت اين رسانه بود.
در شروع هر فصل از اين مجموعه و انتخاب موضوعي كلي براي اهداف آموزشي و پرورشي اين سريال، ميهماني مرتبط با آن موضوع به برنامه دعوت ميشود و باب پرداخت به آن موضوع در قسمتهاي بعدي سرياال را باز ميكند. ميهمانان هم با كمك مشاوران اين برنامه سعي در ايجاد ارتباط با مخاطبان اصلي آن يعني كودكان دارند و به شكلي غيرمستقيم به موضوعات ميپردازند. آنها هركدام با زباني متفاوت و مربوط به شخصيت معروفشان با بازيگران و شخصيتهاي خيابان سسمي ارتباط برقرار ميكنند و به تدريج مفاهيم تعريف شده توسط اتاق فكر برنامه را به مخاطبانشان منتقل ميكنند. علت انتخاب چهرههاي معروف هم سرعت بيشتر ايجاد ارتباط با كودكان است.
همان اتفاقي كه در كلاه قرمزي هم به خوبي افتاده و ميهمانان خوبي براي خود پيدا كرد. مثلا در كلاه قرمزي سال 88 كه ابراهيم حاتميكيا با حضور در اين برنامه و سرشاخ شدن با كلاه قرمزي يكي از بيادماندنيتيرن برنامه اين گروه بود تا ثابت شود كه اين برنامه صرفا يك برنامه تلويزيوني با مخاطب كودك نيست و مخاطبان جديتري هم دارد. نگار جواهريان هم عيد امسال به خانه كلاه قرمزي و شخصيتهاي جديدش آمد و با بازي خوب و قابل باورش مثل عروسكهاي اين مجموعه نام خودرا در ليست ميهمانان كلاهقرمزي ثبت كرد. علاوه بر ميهماناني كه در اين برنامه شركت ميكنند حضور تدريجي شخصيتهاي ديگر نيز از امتيازات برنامه كلاه قرمزي بود.
راز ماندگاري اين شكل مجموعهها و برنامهها كه بيشتر هم در حوزه كودك نوجوان رخ ميدهد و به همين دليل هم از بسيار مهم هستند، بيشك در سادگي و رواني آن در قالب و ايجاد تيمهاي فكر و كارشناسي در محتوا و هرآنچه كه يك برنامه ميخواهد به مخاطبانش بگويد ميباشد. پرهيز از گندهگويي و پيچيدهكردن حرفهايي كه هدفش نه تنها پيدا كردن مخاطب بلكه پيدا كردن جايگاهي ثابت و واقعي ميان بينندگان اين شكل برنامههاست از اصول قطعي و تغيير ناپذير آن است. تنوع شخصيتها و نوع ساخت و پرداخت آن و گول نزدن مخاطب و روراست بودن با آن نيز از نشانههاي اين نوع برنامههاست.
اين اتفاق يكباردر رسانه ملي خودمان افتاده و نشان داده كه يك برنامه خوب و خشساخت تا چه حد ميتواند بار سنگين آموزش و پرورش را در كشور به دوش بكشد.