آنچه از لبنان در طول تمام این سالها شنیده و یا دیده ایم بیش از هر چیز به جنگ و خونریزی و درگیری های که دراین کشور وجود دراد باز میگردد؛به عنوان سوال اول اگر بنا باشد در توصیف لبنان و پتانسیل های اقتصادی آن از چه واژه ای استفاده می کنید؟
به نظر من لبنان را باید از حیث اقتصادی در ۲ حوزه دید، یکی لبنانی ها و یکی لبنان. جنگ های داخلی لبنان که از سال ۷۵.۷۶ شروع شد و تا ۱۰ سال ادامه داشت، مقداری همکاری و همزیستی مسالمت آمیز میان پیروان ادیان را در لبنان خدشه دار کرد اما حتی در زمان جنگ فقط سیاسیون بودند که این همزیستی را خدشه دار می کردند. خود مردم خیلی درگیر این مسائل نبودند بنابراین باید بدانیم که همکاری در سطوح اقتصادی میان مسیحیان، مسلمانان و ایرانیان خوب است.
من «روایت یک لبنان» را می گویم. اگر به لبنانی ها نگاه کنیم دو برابر جمعیت ساکن داخل لبنان در خارج از لبنان مثل آمریکای لاتین در آمریکا، اروپا، استرالیا، کشورهای حاشیه ی جنوبی خلیج فارس و در آفریقای غربی و شمالی زندگی می کنند.البته آمار درستی در لبنان گرفته نمیشود چون اگر گرفته شود نسبت طوائف به یکدیگر افشا می شود در نتیجه همیشه یک اراده ی اعلام نشده ای وجود داشته که آمارگیری و سرشماری نشود تا جمعیت سنی، مسیحی، کرد،ارمنی و شیعه معلوم نشود، اما چیزی که الان قابل پیش بینی است از ۵میلیون و خورده ای جمعیت ساکن در لبنان چیزی حدود ۱۲میلیون وخورده ای در خارج از لبنان زندگی میکنند و عموم کسانی که در بیرون از لبنان زندگی میکنند در حوزه های اقتصادی وسیاسی قدرتمند هستند. مثلا به خاطر دارم که در یکی از انتخابات ریاست جمهوری در کلمبیا یا یک کشورکه در همسایگی کلمبیا است، حدود ۱۲سال پیش، هر دو رقیب ریاست جمهوری لبنانی الاصل بودند. در آمریکای جنوبی قسمت عظیمی از لبنانی هایی که زندگی میکنند از مسیحیان لبنانی هستند در آفریقای غربی به سمت جنوب، شیعیان لبنان زندگی میکنند، در حاشیه ی خلیج فارس بیشتراهل تسنن لبنان و مصر زندگی می کنند. این ها آنجا شاغل هستند و کارهای بزرگی نیز انجام میدهند بنابراین ما هیچگاه در بررسی ظرفیت لبنان نباید لبنانی ها را فراموش کنیم.
با این تفاسیر لبنان و لبنانی ها در عرصه های مختلف اقتصادی و تجاری دستی بر آتش دارند ؟
لبنانی ها صاحبان صنایع در دنیا هستند.لبنانی هایی که ما در آمریکای لاتین میبینیم غیر ازکسانی که در حوزه های سیاسی شاغل هستند در اقتصاد، کشاورزی، صنایع، صنایع الکترونیک، دیجیتال و اخیرا در آی تی نیز فعال هستند. در صنایع الکترونیک در برندسازی برندهایی مثل سونی ؛اریکسون و بسیاری از دیگر برندها ؛بازار سازهای آنها لبنانی هستند.
به ظرفیت و حضور اکثریتی لبنانی ها درآفریقا اشاره کردید ؛چه پتانسیلی در این کشورها وجود دارد که بهره گیری از آن می تواند زمینه رشد و توسعه اقتصادی کشور را رقم زند؟
آفریقا قاره ای است که میانگین سودآوری سرمایه گذاری در آن یک به ۱۰است یعنی اگر شما یک دلار در سال در کشورهای حوزه آفریقای غربی تا حوزه ی آفریقای میانه، مرکزی و جنوب سرمایه گذاری کنید در بعضی از کشورها هشت دلار سود ودر بعضی دیگر از کشورها ۱۲دلار در سال سود می کنید مثل ساحل عاج ،سیرالئون ،غنا ،کنیا و لیبریا.
الان سرمایه گذاران افراد چینی در آفریقا افزایش یافته اند در غیاب شرکای استراتژیک لبنانی ها که ایران هستند. این یکی از نکاتی است که مسئولین ما بعدها باید هم به آفریقایی ها وهم به مردم خودمان و هم به خدا جواب بدهند که چرا به آفریقا نرفتند. ما هر قدر در اروپا سرمایه گذاری کنیم؛یک دلارمان می شود ۱.۲ دلار. ایران میتوانست در طول این ۱۲-۱۰ سال اخیر در تمام کشورهای آفریقایی سرمایه گذاری کند و هردلار این ملت بشود ۱۰دلار، ۱۲دلار و...من دلیل دارم که این حرف هارا میزنم، من MOU را اول دولت آقای روحانی با ۲رییس جمهور آفریقایی امضا کردم که وزارت خانه های آقای روحانی از جمله امور خارجه،نفت و نیرو نیز امضا کردند،اما هیچکدام را عملی نکردند.
در کدام حوزه های کشورهای آفریقایی ورود کردیم و چرا به نتیجه نرسید؟
ما ۶حوزه ی استراتژیک این کشور را قرارداد بستیم، موبایل، طلا، مسکن انبوه، برق، بندر و نفت که هیچکدام این ها انجام نشد.وزاری ما معاونینشان را فرستادند آنجا