یکی از اصلیترین مباحث مطرح در صحنه جهانی مباحث مربوط به جمهوری اسلامی ایران و آمریکا است. هر چند که آمریکاییها همواره بر آن بودهاند تا ایران را کشوری نه چندان مطرح معرفی نمایند و نقش آن را در صحنه جهانی کم رنگ نشان دهند اما رفتارهای عملی آنها نشانگر واهی بودن این ادعا و اذعان عملی آنها به نقش گسترده و تاثیرگذار جمهوری اسلامی در معادلات جهانی است. این امر زمانی آشکارتر میشود که هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه دور اول ریاست جمهوری اوباما در پایان دوران کاری خود رسما میگوید سختترین پرونده او، ایران بوده است. جان کری نیز وقتی در این سمت قرار گرفت تاکید میکند مهمترین اولویت سیاست خارجی وی را مقابله با ایران تشکیل میدهد. البته آمریکاییها که عادت به اعتراف به قدرت دیگر کشورها نداشته و همواره تصور هژمون برتر جهانی را دارند، با ادعای مقابله با تهدیدات هستهای و امنیتی، جایگاه جهانی جمهوری اسلامی را انکار و سعی در نمایش چهرهای ضعیف و تحقیر شده از ایران دارند.
نکته قابل توجه آنکه آمریکا که از طریق قدرت سخت و نظامی توان مقابله با ایران را ندارد راهبرد قدرت نرم با محوریت بزک چهره آمریکایی را در پیش گرفتهاند در حالی که همزمان سیاست فشار و تهدید را نیز چاشنی آن دارند.
در ادبیات گفتاری مقامات آمریکایی کلید واژههایی خاص مشاهده میشود و آن تقلای شدید آنان برای نشان دادن چهرهای به اصطلاح متمایل به ملت ایران است. بررسی گفتارهای مقامات آمریکایی نشان میدهد که آنان در میان صدها جمله خود کلماتی با محوریت رویکرد مسالمت آمیز به ایران را میگنجانند در حالی که مجموعهای از اقدامات عملی را علیه جمهوری اسلامی و ملت ایران صورت میدهند. به عنوان نمونه جان کری وزیر خارجه آمریکا پس از دیدار با دکتر ظریف همتای ایرانی خود، از عدم ترس بانکها از تعامل با ایران میگوید در حالی که در جملات بعدی رسما بر ادامه تحریمها و لزوم هماهنگی کشورها و بانکها با آمریکا برای روابط اقتصادی با ایران تاکید میکند که خود نوعی ایران هراسی در لوای جملات به اصطلاح دوستانه است.
این رفتار آمریکاییها در حالی سندی بر لزوم بی اعتمادی به آمریکاست که دو رخداد قابل تامل در رفتار جهانی آمریکا روی داده است. بخشی از این مسئله اسناد مطرح شده در باب ۱۱سپتامبر است.
همزمان با سفر اوباما به منطقه در اوایل اردیبهشت در حالی که مردم آمریکا خواستار انتشار اسناد ۲۸ صفحهای نقش عربستان در حادثه ۱۱ سپتامبر بودند، مقامات آمریکایی برای منافع شخصی خود در میان لابی عربی و بویژه استفاده از سرمایههای آنان در انتخابات آتی آمریکا از اجرای خواست مردم خودداری کرده و با باز کردن پرونده دروغین نقش ایران در حادثه سه دهه پیش بیروت که بیش از ۲۰۰ سرباز آمریکایی در آن کشته شده بودند و برداشت ۲ میلیارد دلار از داراییهای ایران به عنوان غرامت، به دنبال سرپوش نهادن بر عدم تعهد خود به اجرای خواستههای مردم در بازگشایی پرونده جنایت سعودی برآمدند. به رغم درخواستهای مردمی و محافل رسانهای و تحقیقاتی، مقامات ارشد آمریکایی از جمله رئیس سازمان سیا، سخنگوهای وزارت خارجه و کاخ سفید، عدم انتشار این اسناد را مطرح کردهاند.
نکته دیگر دیدار اوباما با مقامات شورای همکاری خلیج فارس است. اوباما در این سفر در کنار تلاش برای نشان دادن حمایتهای گسترده از متحدان عرب خود، بارها تاکید کرد که آمریکا بر اساس منافع خود تصمیم میگیرد و اقدامی را انجام میدهد که در چارچوب منافعش باشد. جالب توجه آنکه محافل رسانهای آمریکا از جمله نزدیکان به ساختار قدرت موجی از انتقادها علیه سعودی را به راه انداخته و حتی مباحثی همچون، سعودی تهدید امنیت جهان است را مطرح کردند.
بسیاری از محافل رسانهای و سیاسی جهان این نوع رفتارهای اوباما در قبال ۱۱ سپتامبر و نیز چگونگی چینش مناسباتش با کشورهای عربی و به نوعی متحد آمریکا، را برگرفته از نگاه کاسبکارانه و منفعت طلبانه سران کاخ سفید دانستهاند که بر اساس آن هیچ متحدی برای آمریکا جایگاه مطلق را ندارد و در صورت لزوم متحدان خود را نیز قربانی میکند.
مجموع این دو رفتار مقامات آمریکایی از جمله اوباما نشان میدهد که آنان صرفا در قالب منافع خود گام بر میدارند و نه خواست مردم آمریکا و نه متحدانشان که برایشان هیچ اهمیتی ندارد. یعنی معیار رفتاری آنان را منافع شخصی خودشان تشکیل میدهد. مجموع این رفتارها یک سوال مهم را در ذهن تداعی میسازد و آن اینکه به ساختاری که از یک سو به مردم کشورش و خواستههای آنها اهمیت نمیدهد و از سوی دیگر منافع خود را بر اساس نگاه فردی میچیند و حتی متحدانش نیز برایش اهمیت ندارد، چگونه میتوان اعتماد کرد؟ آیا واقعا چنین ساختاری این ظرفیت را دارد که به او اعتماد کرده و حتی در باب مسائل مهم منطقهای با آن به مذاکره پرداخت.
آنچه در رفتار سران آمریکا مشاهده میشود آن است که تمام اهداف و سیاستهای آنان بر اساس منافعشان تعریف میگردد لذا اگر در باب منطقه ادعای مذاکره سر میدهند و یا اگر کری از آمادگی آمریکا برای مذاکره در باب موشکهای ایران میگوید، نه به دلیل تغییر رویکرد آمریکا به ایران، بلکه برگرفته از منافع آمریکایی است که در لوای واژه دیپلماسی به دنبال آنان است. منافعی که آمریکا برای آن هیچ محدودیتی قائل نیست و همه جهان را حوزه قلمرو خود میداند چنانکه اخیرا کنگره آمریکا به دنبال تحریم ایران به جرم همجواری با خلیج فارس است. نماینده ویرجینیا پیشنویس قطعنامه جدیدی به کنگره ارائه کرد که در آن ادعا شده ایران به قوانین بینالمللی دریانوردی بر اساس قطعنامههای سازمان ملل در خلیج فارس بی توجه است و مانورهای نظامی ایران در خلیج فارس تنش زا است. این ادعا در حالی مطرح شده که خلیج فارس و دریای عمان حریم آبی جمهوری اسلامی است و حق هرگونه فعالیت دفاعی در آن را دارد و هیچ محدودیتی در این عرصه وجود ندارد. آمریکا عضوی از منطقه نمیباشد و حق ندارد در باب خلیج فارس که هیچ مرزی در آن ندارد سخن بگوید. جالب توجه آنکه جهانیان اذعان دارند که توان دریایی ایران در خدمت امنیت منطقه و جهان بوده که مبارزه با دزدان دریایی و نیز تهدیدات امنیتی در آبراههای بینالمللی نمودی از آن است. نکته مهم آنکه وقتی آمریکا و کشورهای غربی با ناوهای خود در خلیج فارس رسما ایران را تهدید به امنیت میکنند، جمهوری اسلامی حق دفاع از خود بر اساس قوانین جهانی را دارد. مسئله ملوانان به عنوان تجاوز به حریم سرزمینی ایران عنوان و واکنش ایران یک واکنش طبیعی بر اساس قوانین جهانی بوده است که تحصین جهانیان از اقتدار ایران را به همراه داشت
با توجه به آنچه ذکر شد در قبال آمریکا باید به این امر کلیدی و مهم توجه داشت، ساختاری که به مردم و متحدان دیرینه خود توجه نداشته باشد مسلما نمیتواند قابل اعتماد باشد و جز با دیده بدبینی نمیتوان به آن نگریست. به عبارتی میتوان گفت مقامات آمریکایی یک جمله را سرلوحه رفتارهای خود دارند و آن اینکه ما صرفا خود را و منافع خود را میشناسیم و در این راه حاضر به قربانی ساختن حتی مطالبات مردم آمریکا هستیم. تفکری که نمود آن را در رفتار آنان در قبال ۱۱ سپتامبر میتوان مشاهده کرد.
قدر مسلم اعتماد به چنین ساختاری نمیتواند دستاوردی به همراه داشته است و تنها راه برای رسیدن به اقتدار درونی و بیرونی تکیه برداشتههای درونی با محوریت اصل ما میتوانیم است چنانکه نمود عینی آن را در توسعه علمی کشور در حوزه نانو و هستهای و صنایع دفاعی کشور میتوان مشاهده کرد. جوانان این سرزمین که میتوانند دقیقترین تجهیزات پزشکی و فنی و در عین حال دقیقترین موشکها را طراحی کنند مسلما توان رفع نیازهای صنعتی و زیرساختی برای رسیدن به اقتصادی پویا و پایدار را دارند و با اعتماد به عرصه درون میتوان بر تمام مشکلات فائق آمد.