صدای «تغییر» بار دیگر در سپهر سیاسی کشور مطرح شده و شاید بلندتر از گذشته به گوش میرسد. پیش از این نیز و در دوران پساانتخابات دو دهه اخیر این صدا - که برآمده از اراده و خواست عمومی است - بلند شده بود اما شوربختانه اینکه هریک از جریانهای برتر انتخاباتی این خواست عمومی برای تغییر را براساس منافع جناحی و گروهی خود «تعبیر» کردهاند و طبعا در این حالت نیازها و توقعات افکارعمومی نادیده گرفته شده و مطالبات صاحبان آرا بر زمین مانده و میماند!
صدای مردم وفادار و متعهد ایران اسلامی در تغییر را میتوان در قطع نگاه بیگانهپرستی و امید به بیگانه در عبور از تنگناها و گذرگاهها، حفظ و تقویت نگاه امیدوارانه و کارآمد به داشتهها و توانمندیهای داخلی در عرصههای مختلف، توجه بیش از پیش به سرمایههای بیبدیل نیروی جوان، متخصص و دانشمند ایرانی، حمایت از صنایع داخلی و حفظ و تقویت خط تولید، حفظ و تقویت فرهنگ اصیل ایرانی - اسلامی، پایهگذاری و تقویت سیاستهای داخلی و خارجی بر پایه عزت، حکمت و اقتدار خلاصه کرد.
این صدای مردم یکی از پیامهای انقلاب سترگ اسلامی نیز بوده و است اما متاسفانه از دوران سازندگی تاکنون به انحای مختلف زیر صدای منفعتگرایانه جناحی و حزبی قرار گرفته و کمتر به آن توجه شده و میشود!
دوران پساانتخابات ۹۶ فرصت دوبارهای را فراهم کرده تا صدای مردم همراه و همدل ایران اسلامی واضحتر و رساتر شنیده شود.رئیسجمهوری منتخب مردم نیز بر شنیدن این صدا تاکید کرده و به تازگی نیز یکی از رقبای انتخاباتی آقای رئیسجمهور در نامهای سرگشاده با اشاره به صدای مردم و به ویژه جوانان از ضرورت «تغییر» نوشته است.
فرصت پدید آمده را باید مغتنم شمرد و با گذر از نگاههای جناحی و حزبی به حلاجی صدای مردم و تامین بخشی از نیازها، توقعات و مطالبات آنان همت گمارد.
تجربههای گذشته نشان داده که علیرغم اذعان دولتهای وقت، نمایندگان وقت مجلس و دیگر متولیان امور کشور به شنیدن صدای مردم، با گذشت زمان و به تدریج نگاه و خواست جناحی و حزبی بر این صدا سایه افکنده و طبعا در این حالت صدای مردم به محاق رفته و مطالبات و نیازهای جامعه نیز انباشته شده است. مصادیق فراوانی در این باره از دوران موسوم به سازندگی، اصلاحات، عدالت و مهرورزی و امید و تدبیر در اذهان عمومی، نخبگان، صاحبنظران و نظریهپردازان نقش بسته است.
اکنون، با نیمنگاهی به عملکردها در دو دهه اخیر، هریک از مخاطبان صدای مردم باید با چارهاندیشی سازوکار تامین نیازها و مطالبات مردمی را فراهم کنند. نگاه مردم به دولت مستقر و جریانهای ریشهدار و فعال و مشروع سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است.
بیتردید دولت آینده در تحقق صدا و خواست عمومی جامعه یعنی تغییر وضع موجود به وضع مطلوب کار سنگینی در پیشرو دارد. رئیسجمهوری منتخب مردم و رئیس دولت آینده نیز به خوبی بر این نکته اشراف و اذعان داشته و دارد و آنگونه که خود نیز تاکید موکد داشته با تیم اجرایی فعلی نمیتوان شتابان و پرقدرت در مسیر پیشروی حرکت کرد از این رو تغییر و جابهجایی در کابینه یک ضرورت قطعی است!
از دیگر سوی، قرائن و آمارههای متعدد و مختلفی از فشار عوامل و عناصر افراطی وابسته به جریان اصلاحطلبی بر آقای رئیسجمهور برای کسب سهمیه کابینه و دیگر ارکان اجرایی دولت خبر میدهند که نگرانکننده و قابل تامل است.
بیتردید نگاه انحصارگرایانه و سهمجویانه - این گروهک افراطی پنهان شده ذیل تابلوی اصلاحطلبی - به کابینه، آفت و سم مهلکی است که هر دولتی را از پا میاندازد. ناکارآمدی و انحراف در دولت اصلاحات و دوره دوم شورای شهر تهران گواه این واقعیت است.
حجتالاسلام والمسلمین روحانی به عنوان امانتدار آرای عمومی برای تحقق خواست و اراده مردم و عمل به صدای آنان باید بدون فوت وقت و بدون رودربایستیهای سیاسی در اینباره با مردم سخن بگوید و آنگونه که در کسوت نمایندگی مردم در صحن علنی مردم از ضرورت برخورد قاطعانه با مانعآفرینان سخن گفت و آنگونه که در کسوت دبیر شورای عالی امنیت ملی در ۲۳ تیرماه ۷۸ چهره افراطیون و سؤاستفادهکنندگان از فضای باز دوران اصلاحات را برملا کرد، باردیگر چهره ریا، تزویر و قدرتطلبی آنان را افشا کند!
بدون تردید مردم در مبارزه با رانتجوییها و رانتخواریها، مفاسد اقتصادی، سیاسی و فرهنگی واجتماعی و تحقق اندیشهها و آرمانهای امام روحالله(ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامی با آقای رئیسجمهور همراه و همگام خواهند بود اگر او طلب کند!
جریان اصولگرایی یکی از جریانهای ریشهدار نظام و انقلاب اسلامی است که ضرورت تغییر در نه اندیشه و آرمان این جریان بلکه نگاه، رفتار و گفتار عناصر سرشناس این جریان یک خواست عمومی و صدای مردمی است! اگرچه گروهکهای افراطی معاند و مخالف در خارج و داخل کشور برای تضعیف جریان اصولگرایی همقسم شده و با تولید محتوایی فریبنده درصدد ایجاد انشقاق در صفوف متحد جریان اصولگرایی است اما این ترفندها و تقلاها طرفی نبسته و نخواهد بست.
همچنان که پیش از این نیز در یادداشت دیگری اشاره شد، سعید حجاریان در یادداشتی با اشاره به «تغییر در سبد رای» با ارائه آمار مستند و مستدل با اذعان به افزایش آرای اصولگرایان در طول ۲۰ سال اخیر نوشت: «... مطابق آمار رسمي منتشرشده از دوم خرداد ۱۳۷۶ به اينسو آراي جناح اصولگرا بيش از هشت ميليون افزايش داشته و در مقابل به آراي اصلاحطلبان تنها چهار ميليون افزوده شده است و اين در حالي است که در اين فاصله به تعداد کساني که حق رأي داشتند ٢٠ ميليون اضافه شده است که نوعا قشر جوان هستند و طبعا به سمت تحولخواهي گرايش دارند...»
تحلیل حجاریان و تحلیلهایی از این دست، نمایی از واقعیت جریان اصولگرایی است. اما جریان اصولگرایی مصون از تغییر نیست و بلکه نیاز به «تغییر» دارد. در یادداشتی بر این نکته تاکید کردهام که «بدنه جریان اصولگرایی نیازمند عناصری است که جامعه امروز ایران را آنگونه که هست ببینند نه آنگونه که خود میخواهند و دوست دارند! ذائقه جامعه امروز نسبت به جامعه دهه ۶۰ و ۷۰ تغییر کرده است. این تغییرات را میتوان در رفتار، گفتار و حتی پوشش افراد جامعه به ویژه نسل جوان و آرمانگرای آن به عینه دید. حال برای نزدیکی بیشتر با این ذائقه باید رفتار و گفتاری متناسب با آنها طراحی و عملیاتی کرد.»
جریان اصولگرایی نیز از خطا و اشتباه در شنیدن و درک صدای مردم در دوران پساانتخابات ۹۶ مصون نیست. برخلاف آنچه مطرح شده معتقدم جریان اصولگرایی را صرفا نباید با واژه جدید «نواصولگرایی» بزک کرد. تجربه نشان داده که صرف ایجاد تشکل و گروه با اسامی متنوع راهگشا نیست بلکه در پسآمد شکلگیری هر گروه و تشکل باید برنامه و راهبرد کارآمد نیز داشت تا با گذشت اندکی زمان به قهقرا نرود! بلکه باید با سازوکاری مناسب و هدفمند با تاسی از آرمانها و اندیشههای انقلاب و نظام اسلامی با طیفهای مختلف جامعه و از جمله طیف جوانان و همچنین صاحبان آرای خاموش و خاکستری با سعهصدر به گفتوگو نشست و میدان تعامل و همکاری را گستردهتر کرد.
نویسنده: محمد کریمی