روی سخن با شماست آقای رئیس جمهور منتخب که این روزها دغدغههای فراوان دارید و اگر این مورد شنیده نشده، منتظر باشیم تا یکی از با ارزش ترین و حیاتی ترین مشاغل نظام آخرین نفس های خود را بکشد و به سرنوشت از یاد رفتگانی چون صیدهای جامانده در دام ۲۰۳۰ یونسکو دچار شوند وبا خود زمزمه کنند« ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد/ دردام مانده باشد صیاد رفته باشد».
دهه سی شمسی وقتی وزارت معارف یا همان فرهنگ وقت به این نتیجه رسید که باید تدوین کتابهای درسی دانش آموزان را یک نواخت نماید تا هرکدام در گوشه و کنار کشور سازی کوک نکنند، دفتری دراین وزارت خانه تاسیس شد که اعضای اولیه آن را امثال عباس یمینی شریفها تشکیل میدادند تا با سرعت متون لازم را برای کتاب دبستانیها تدوین نمایند که در آغاز کار با فارسی اول دبستان شروع می شد. آن سالها مسئولیت تامین کتب درسی با مطبعه ها وحروف سربی وچاپ دستی و سپس ملخی بود اما این تغییر توانست ضمن یکنواخت کردن دروس، جلوه ظاهری آنها را نیز متحول کند و پس از آن دفتر کتابهای درسی در وزرات فرهنگ سازمان کتابهای درسی در وزارت آموزش و پرورش تغییر نام داده شد و این وظیفه سنگین را به خود اختصاص داد تا به زودی شغل متعلق به جامعه نشر را بطور کلی تصاحب نماید.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی اگرچه قانون اساسی متقن بود و به استناد اصل ۴۴ وزارت آموزش وپرورش می توانست ضمن حفظ نظارت همه وظایف از جمله تدوین، چاپ، نشر و فروش را در اختیار بخش خصوصی بگذارد تا نیازمند سازمان گستردهای بنام کتابهای درسی نباشد که مشابه همسویی با همین مقدار هزینه برای دولت تحت عنوان پرورش فکری کودکان و نوجوانان دارد و آنها نیز تدوین و نشر و چاپ و عرضه مستقیم را برای این قشر از جامعه به عهده دارند.
تا این جای داستان تراژدی نیست که با نجابت آحاد جامعه فرهنگ کشور در بخش خصوصی تحمل میشود اما دوسال پیش زمزمه نان بریدن از فروشندگان کتابهای درسی که همان لوازم التحریر و کتابفروشان بودند شروع شد تا وزارت خانه علاوه بر تدوین وچاپ نشر، بخش عرضه و فروش آن را هم بصورت اینترنتی تصاحب کند که هزاران فروشنده لوازم التحریر و کتابهای درسی در اقصی نقاط کشور آخرین امید خود را برای ادامه این شغل مقدس و منزه از دست بدهند و تنها معدودی مقاومت کنند که البته نتیجهای جز فروش میراث بدست آمده از گذشتگان و تأمین مخارج زندگی و سر پا نگهداشتن مغازه لوازم التحریرفروشی نبود تا پس از سپری شدن چند وقتی کرکرهها را پایین بکشند و راه دکههای روزنامه فروشی را که طی هشت سال گذشته بخاک سیاه نشستهاند و در نهایت بساط را جمع آوری وبجایش کیک وکلوچه و نوشیدنی و سیگار را جایگزین آن کردهاند در پیش گیرند! حالا همین اتفاق ناخوشایند برای باقی مانده عرضه کنندگان فرهنگ در حال رخداد است که این مغازههای لوازم التحریر و کتاب درسی فروش به شغلهایی از جمله قهوه و بساط قلیان فروشی تغییرجهت دهند که هیچ سنخیتی با ارائه فرهنگ نداشته باشند!
آقای رئیس جمهور منتخب! می دانیم که میراث دارمشکلات عدیده با آماری غیر قابل باورهستید که دور وبرتان را احاطه کرده و شاید نمی دانید از کجا باید شروع کنید اما از یاد نبرید فلسفه «الاهم فی الاهم» را، که در رأس آنها فرهنگ جامعه است و زیرساخت حفظ یک تمدن همین است. انقلاب تغییرات را از درون کابینه شروع و به وزارت آموزش وپرورش وهمچنین فرهنگ وارشاد اسلامی که متولیان کتاب ومطالعه هستند ابلاغ وتاکید فرمایید کمیتهای مشترک بمنظور برون رفت فوری هزاران واحد صنفی لوازم التحریر و کتابفروش وهمچنین دکههای توزیع رسانههای مکتوب تشکیل و ضمن جمع آوری اداراتی که در وزارت خانهها جنبه تضاد منافع دارند و بصورتی اصل ۴۴ را به حاشیه فرستادهاند نسبت به ملی کردن این امور با حفظ نظارت اقدام نمایید تا اگراصحاب اصناف مذکور که این روزها دوران حسرت و کهولت را به سختی سپری میکنند خودشان قادر به اداره واحدهای صنفی نیمه تعطیل و تعطیل نیستند. فرزندان تحصیل کرده وبیکارشان بتوانند راه فرهنگی پدر را ادامه دهند که بار دیگر لوازم التحریر، کتاب فروش و دکه نشریات پذیرای اوج علاقمندان بخصوص نسلهای نوجوان وجوان سرگردان باشند. این مقاله آخرین نفس از مکنونات قلبی اصنافی است که حق زیادی به گردن آحاد جامعه دارند.
نویسنده: حسن روانشید
دهه سی شمسی وقتی وزارت معارف یا همان فرهنگ وقت به این نتیجه رسید که باید تدوین کتابهای درسی دانش آموزان را یک نواخت نماید تا هرکدام در گوشه و کنار کشور سازی کوک نکنند، دفتری دراین وزارت خانه تاسیس شد که اعضای اولیه آن را امثال عباس یمینی شریفها تشکیل میدادند تا با سرعت متون لازم را برای کتاب دبستانیها تدوین نمایند که در آغاز کار با فارسی اول دبستان شروع می شد. آن سالها مسئولیت تامین کتب درسی با مطبعه ها وحروف سربی وچاپ دستی و سپس ملخی بود اما این تغییر توانست ضمن یکنواخت کردن دروس، جلوه ظاهری آنها را نیز متحول کند و پس از آن دفتر کتابهای درسی در وزرات فرهنگ سازمان کتابهای درسی در وزارت آموزش و پرورش تغییر نام داده شد و این وظیفه سنگین را به خود اختصاص داد تا به زودی شغل متعلق به جامعه نشر را بطور کلی تصاحب نماید.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی اگرچه قانون اساسی متقن بود و به استناد اصل ۴۴ وزارت آموزش وپرورش می توانست ضمن حفظ نظارت همه وظایف از جمله تدوین، چاپ، نشر و فروش را در اختیار بخش خصوصی بگذارد تا نیازمند سازمان گستردهای بنام کتابهای درسی نباشد که مشابه همسویی با همین مقدار هزینه برای دولت تحت عنوان پرورش فکری کودکان و نوجوانان دارد و آنها نیز تدوین و نشر و چاپ و عرضه مستقیم را برای این قشر از جامعه به عهده دارند.
تا این جای داستان تراژدی نیست که با نجابت آحاد جامعه فرهنگ کشور در بخش خصوصی تحمل میشود اما دوسال پیش زمزمه نان بریدن از فروشندگان کتابهای درسی که همان لوازم التحریر و کتابفروشان بودند شروع شد تا وزارت خانه علاوه بر تدوین وچاپ نشر، بخش عرضه و فروش آن را هم بصورت اینترنتی تصاحب کند که هزاران فروشنده لوازم التحریر و کتابهای درسی در اقصی نقاط کشور آخرین امید خود را برای ادامه این شغل مقدس و منزه از دست بدهند و تنها معدودی مقاومت کنند که البته نتیجهای جز فروش میراث بدست آمده از گذشتگان و تأمین مخارج زندگی و سر پا نگهداشتن مغازه لوازم التحریرفروشی نبود تا پس از سپری شدن چند وقتی کرکرهها را پایین بکشند و راه دکههای روزنامه فروشی را که طی هشت سال گذشته بخاک سیاه نشستهاند و در نهایت بساط را جمع آوری وبجایش کیک وکلوچه و نوشیدنی و سیگار را جایگزین آن کردهاند در پیش گیرند! حالا همین اتفاق ناخوشایند برای باقی مانده عرضه کنندگان فرهنگ در حال رخداد است که این مغازههای لوازم التحریر و کتاب درسی فروش به شغلهایی از جمله قهوه و بساط قلیان فروشی تغییرجهت دهند که هیچ سنخیتی با ارائه فرهنگ نداشته باشند!
آقای رئیس جمهور منتخب! می دانیم که میراث دارمشکلات عدیده با آماری غیر قابل باورهستید که دور وبرتان را احاطه کرده و شاید نمی دانید از کجا باید شروع کنید اما از یاد نبرید فلسفه «الاهم فی الاهم» را، که در رأس آنها فرهنگ جامعه است و زیرساخت حفظ یک تمدن همین است. انقلاب تغییرات را از درون کابینه شروع و به وزارت آموزش وپرورش وهمچنین فرهنگ وارشاد اسلامی که متولیان کتاب ومطالعه هستند ابلاغ وتاکید فرمایید کمیتهای مشترک بمنظور برون رفت فوری هزاران واحد صنفی لوازم التحریر و کتابفروش وهمچنین دکههای توزیع رسانههای مکتوب تشکیل و ضمن جمع آوری اداراتی که در وزارت خانهها جنبه تضاد منافع دارند و بصورتی اصل ۴۴ را به حاشیه فرستادهاند نسبت به ملی کردن این امور با حفظ نظارت اقدام نمایید تا اگراصحاب اصناف مذکور که این روزها دوران حسرت و کهولت را به سختی سپری میکنند خودشان قادر به اداره واحدهای صنفی نیمه تعطیل و تعطیل نیستند. فرزندان تحصیل کرده وبیکارشان بتوانند راه فرهنگی پدر را ادامه دهند که بار دیگر لوازم التحریر، کتاب فروش و دکه نشریات پذیرای اوج علاقمندان بخصوص نسلهای نوجوان وجوان سرگردان باشند. این مقاله آخرین نفس از مکنونات قلبی اصنافی است که حق زیادی به گردن آحاد جامعه دارند.
نویسنده: حسن روانشید