يکشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۶ - ۲۳:۲۳
کد مطلب : 99718

چرایی و چگونگی تشکیل سازمان منافقین (6)

مکتب رجویسم یا مسعودیسم
راستگو می‌نویسد: پس از کشته شدن موسی خیابانی در بهمن ۱۳۶۰... رهبری مسعود رجوی، دیگر بر سازمان بلامنازع شد. از این تاریخ به بعد مسعود رجوی به سرعت دست به کار شد و طی سه سال و اندی سازمان را از یک تشکیلات سیاسی - مذهبی به یک فرقه شبه‌مذهبی مافیایی تقلیل داد.
مهدی خوشحال می‌گوید: مسعود رجوی در جایگاه خدا نشست و همه اعضای سازمان موظف شدند نسبت به این خدای جدید وفاداری و کرنششان را رسماً‌ و علناً اعلام کنند.
مریم قجر، علناً بارها در سخنرانی‌های خود از مکتب رجویسم یا مسعودیسم نام برده است به تعبیر هدی خوشحال عضو سابق سازمان: (رجوی خود را تنها نماینده بر حق خدا در روی زمین می‌داند و سازمان خود را نوک پیکان تکامل معرفی می‌کند.
... در عرصه سیاسی خود را مساوی ایران می‌داند و ایران را بدون خود هیچ می‌داند).
در کتاب (کنترل نیرو) وضعیت خانواده در شرایط فرقه‌ای سازمان اینگونه توصیف شده است:
... سازمان توانست خانواده را جولانگاه تعصبات تشکیلاتی کرده و در معرض دید و تجسس و تفتیش عقاید قرار دهد. خانواده از ماهیت اصلی خود خارج گشت و به تشکیلات کوچکی تبدیل شد زندگی خانوادگی، جمعی شد افراد هم‌سطح را در خانه‌های مشترک گنجاندند.
... رقابت و یکنواختی و فضای تشکیلاتی را در خانه حاکم کردند.
... سازمان، فرهنگ نازل سیاسی ایدئولوژیک تعصبات و نظامی‌گری را در خانه نفوذ می‌داد.
... زنان، مردان را به چشم حقارت و سیاهی لشگر می‌نگریستند و مردان نیز به زنان رشک می‌بردند چون که آنها در طی مدت کوتاهی در پست‌های کلیدی قدرت گماشته شده بودند.
... به دلیل نفوذ تشکیلات در خانواده آنجا نیز تنهایی مطلق و امنیت مطلق وجود نداشت و هر زن یا مرد یا فرزند بزرگتر می‌توانستند جاسوس همدیگر باشند.
... سعی کردند جزئیات اخلاقی و ریز مسائل جنسی را از زوجین به ویژه از زن‌ها بگیرند و اطلاعات را به مانند اعتراف و لو دادن استفاده کنند.
خانه و خانواده مستمراً در سازمان سیر افول و مرگ را می‌پیمود.
بالاخره در زمستان سال ۱۳۶۹ بچه‌های خانواده‌ها به تبعید فرستاده شدند و در بهار سال ۱۳۷۰ نیز حکم مرگ خانواده به تصویب رهبری رسید.
محمدحسین سبحانی عضو سابق شورای مرکزی سازمان که سارا دختر شش ساله وی نیز یکی از کودکان اعزام شده به اروپا بود در این‌باره نوشته است: وقتی آقای (زندان‌ساز) (رجوی) مرحله سوم انقلاب ایدئولوژیک را در سال ۱۳۶۸ با خواندن اطلاعیه‌ای آغاز کرد همه اعضا و مسئولین سازمان موظف شدند که همسران خود را طلاق دهند ... مسعود رجوی کودکان را مانعی برای پیشبرد (طلاق‌های اجباری) می‌دانست ... کودکانی که محروم‌ترین گروه اجتماعی در ایدئولوژی و تشکیلات مجاهدین محسوب می‌شوند و به راحتی عاطفه‌های آنها در زیر پای منافع تشکیلاتی رهبری سازمان نابود می‌شدند و از ابتدایی‌ترین حقوق خود که عشق و عاطفه نسبت به پدر و مادر می‌باشد نیز محروم می‌شوند و حتی برای سال‌ها نیز صدای آنها را از پشت تلفن نمی‌توانند بشنوند و یا نامه‌ها و عکس‌های آنها را ببینند و بخوانند.
... سرانجام وی (رجوی) برای حذف مزاحمین به اصطلاح انقلاب ایدئولوژیکی‌اش، حدود ۸۰۰ نفر از کودکان از جمله سارا را برخلاف میل پدرها و مادرهایشان به خارج از عراق فرستاد البته آقای مسعود رجوی ابتدا به تمامی اعضاء و مسئولین سازمان مثل من و افسانه طاهریان گفته بود که سازمان بچه‌ها را به پدر و مادربزرگ‌هایشان یا به یکی از اعضای خانواده آنها در ترکیه یا اروپا تحویل خواهد داد. ولی متاسفانه این کار را هم انجام نداد ... قرار بود پدر افسانه و پدر من به ترکیه بیایند و سارا را تحویل بگیرند ولی متاسفانه برخلاف قول و قراری که (زندان‌ساز) گذاشته بود از این کار خودداری کرد... 

سلسله مراتب خشک
و یا شمس حائری در این زمینه می‌نویسد: (با توطئه‌هایی که رجوی از قبل تدارک دیده بود همه کتاب‌های سازمان جمع‌آوری و از دسترس مراجعه و مطالعه دیگران خارج گردید تا اعضاء آنها را فراموش کنند و رجوی بتواند فرقه جدید شبه‌مذهبی خود را جا بیندازد و خود را به مقام فرعونی برساند. آموزش‌ها و درس‌های نهج‌البلاغه تعطیل و کلمات قصار رجوی و تفسیرها و برداشت‌های ایدئولوژیک او جای آنها را گرفت... در دین رجوی آموزش می‌دادند که خود را به رهبری بسپارید و به او نگاه کنید و با پای او راه بروید یا هیچ یک از بدی‌ها و خوبی‌ها و گناه و ثواب مال شما نیست شما مال رهبری هستید گناهانتان را به او واگذار کنید او شما را می‌بخشد کارهای خوب هم مال شما نیست آنها را در جیب خود نریزید و برای خود سرمایه نکنید، آن هم مال رهبری است. اگر کسی گناه یا خطایی مرتکب شود باید مجازات شود اما اگر رجوی گناهی مرتکب شد باید پاداش بگیرد و همچنین فدای کلیه اعضای سازمان در (پرداخت) است و فدای رجوی در (دریافت) به عنوان مثال ابریشم‌چی با هدیه همسرش به رجوی (فدا کرد) و رجوی در قبول این هدیه... ، خلوص عقیدتی زمانی ایجاد می‌شود که همه ذهن را رهبری پر کند و کارها به نیت نزدیکی به او باشد...
دین جدید(رجوی) بر عکس دین محمد(ص) و سایر ادیان آسمانی که سخت به خانواده توجه داشت و احکام زیادی درباره حق و حقوق خانواده و حرمت و تقدس آن وضع کرده بود، ضدخانواده بود. طلاق که مذموم‌ترین حلال‌ها در نزد پیغمبر بود، در دین جدید (رجوی) محبوب‌ترین و پسندیده‌ترین اعمال شد... دینی است که به جای توسعه اخلاقیات و تحکیم عواطف و پیوندها، مبنایش تفرقه و جدایی است و رهبر ان کلیه زنان را به شوهرانشان حرام و به خود حلال کرده است. پراکندن تخم کینه، نفرت و جاسوس‌پروری که در همه ادیان از گناهان بزرگ محسوب می‌شد و آن هم مذمت شده بود در دین رجوی تشویق و تمجید شده بود... .
در گزارش وزارت امور خارجه امریکا درباره سازمان که در آبان ۱۳۷۳(اکتبر ۱۹۹۴) منتشر شد به نکاتی درباره وضعیت فرقه‌ای آن نیز اذعان شده است.
در این گزارش آمده است که مجاهدین در درون خویش، تشکیلات را مستبدانه اداره کرده، ناراضیان را سرکوب نموده و تحمل نظرات مخالف را ندارند. رجوی که بازوهای سیاسی و نظامی مجاهدین را رهبری می‌کند، پیرامون خود یک کیش شخصیت ایجاد نموده است... در پاریس اعضای غیرمجاهدین شورای ملی مقاومت با شیوه خودکامانه رجوی به مقابله برخاستند... شیوه خودکامانه تصمیم‌گیری رهبری و رفتار پرستش‌گونه اعضای آن با یکدیگر ترکیب شده‌اند... سلطه‌طلبی رجوی ریشه در تاریخچه سازمانی مجاهدین در ایران دارد.
... مسعود رجوی رهبری سلطه‌جویانه خود را با ایجاد کیش شخصیتی که مقدمتاً پیرامون او و در مرحله بعد پیرامون همسرش مریم دور می‌زند، تکمیل می‌کند.
در سال ۱۹۸۸ پروفسور یرواند آبراهامیان عوامل زیربنایی این وضعیت را چنین تجزیه و تحلیل نمود: (در اواسط ۱۹۸۷ سازمان مجاهدین همه صفات یک فرقه را دارا بود. آن رهبری عالی مقام خاص خود را داشت که به طور رسمی به او عنوان (رهبر) اطلاق می‌شود و به طور غیررسمی به او (امام حاضر) عنوان می‌دهند. مجاهدین سلسله مراتب خشکی به وجود آورده‌اند که بر اساس آن دستورات از بالا صادر می‌گردد و اولین وظیفه هر نیروی عادی و معمولی اطاعت بی‌چون و چرا و بدون هرگونه سوالی می‌باشد.

برخورد قاطع انقلاب و امت حزب‌الله عملکرد سازمان مجاهدین خلق در خارج از سازمان:
پس از سقوط ابوالحسن بنی‌صدر رئیس‌جمهوری وقت و شکست عملیات ۳۰ خرداد ۱۳۶۰(شروع فاز نظامی مجاهدین خلق) کلیه سران و اعضای آن زندگی مخفی خود را شروع و بنی‌صدر هم به خانه‌های تیمی منافقین ملحق گردید. فاجعه ۷ تیر و شهادت تعداد زیادی از مسئولان نظام جمهوری اسلامی و عقیم ماندن اهداف سازمان در سرنگونی ج.ا.ا و برخورد قاطع انقلاب و امت حزب‌الله با مجاهدین خلق باعث شد که آنها موقعیت خود را در خطر دیده و برای ادامه فعالیت‌هایشان تصمیم به انتقال قسمتی از کادر مرکزی خود به خارج از کشور بگیرند این تصمیم موجب بروز اختلاف نظراتی بین مسعود رجوی و موسی خیابانی گردید موسی خیابانی فعالیت در داخل کشور و هدایت مبارزه مسلحانه را به انفعال ترجیح می‌داد.
نهایت اینکه گروهی با مسئولیت موسی خیابانی و اشرف ربیعی (همسر رجوی) در داخل کشور می‌مانند تا هدایت و اجرای عملیات نظامی را به عهده بگیرند و گروهی دیگر با مسئولیت رجوی به همراه بنی‌صدر در ۵ مرداد ۱۳۶۰ با یک هواپیمای ۷۰۷ به خلبانی فردی به نام سرهنگ بهزاد معزی در پوشش یک پرواز آموزشی به فرانسه گریختند. (سرهنگ معزی همان خلبانی است که قبلاً شاه را به شکلی دیگر از ایران فراری داده بود). فراریان بلافاصله پس از استقرار در خارج از کشور، تشکیل دولت در تبعید را اعلام و بنی‌صدر به عنوان رئیس‌جمهور و رجوی به عنوان نخست‌وزیر این دولت تعیین می‌شوند پس از این پیوند سیاسی و استحکام آن با ازدواج دختر بنی‌صدر با رجوی، موج ترور و انفجار توسط عوامل داخلی مجاهدین خلق شدت می‌گیرد فعالیت مجاهدین خلق از این به بعد در دو مقوله قابل بررسی است:
فعالیت در فرانسه:
کلیه کادر مرکزی و عوامل سازمان تا قبل از ترک فرانسه در محله اورسوراوارپاس مستقر بودند و حدود ۸۰ ژاندارم دولتی فرانسه حفاظت از آنها را به عهده داشتند مجاهدین خلق فعالیت‌های خود را در پاریس حول محورهای زیر متمرکز نمودند:
الف) تشکیل دولت موقت در تبعید.
ب) تشکیل جبهه متحد ضدانقلاب، تحت عنوان شورای ملی مقاومت (اعضا شورای ملی مقاومت عبارت از گروه‌های زیر بودند: سازمان مجاهدین خلق، حزب منحله دموکرات، گروهک طوفان، گروهک اتحادیه کمونیست‌ها، شورای متحد چپ، اتحاد روشنفکری سوسیالیست، چریک‌های فدایی خلق (گروه مهدی سامع)، بنی‌صدر و دارودسته‌اش، جبهه دموکراتیک ملی، جمعیت اقامت، کانون توحیدی اصناف، گروه‌های فوق پس از مدتی همکاری به واسطه خودمحوری و قدرت‌طلبی مجاهدین خلق به تدریج از شورا کنار رفتند و در نتیجه ترکیب شورا محدود به مجاهدین خلق جمعیت اقامت یا همان گروه (داد) (دفاع از دموکراسی) و چریک‌های فدایی خلق است.
پ) اتحاد با امپریالیسم آمریکا: جاسوسی فعال و همبستگی با رژیم عراق.
ث) فعالیت‌های دیپلماسی در خارج از کشور.
ج) جنگ روانی علیه انقلاب و نظام.

گامی در جهت نزدیک‌تر شدن به ایران 
استقرار در عراق:
در بیان علت انتقال مجاهدین خلق از فرانسه به عراق تحلیل‌ها و نظرات مختلفی وجود دارد که در ذیل به چند نمونه از نظرات اشاره می‌گردد به هنگام حضور سازمان مجاهدین خلق در فرانسه و استقبال فرانسه از آنها این گروه تعداد نسبتاً زیادی هوادار متشکل و سازمان یافته داشت که به علت مسخ‌شدگی، مطیع مرکزیت بودند از طرفی غربی‌ها نیز نسبت به ثبات و دوام انقلاب اسلامی دچار تردید بوده و امیدوار بودند که با طرح‌های فراوانی که در این زمینه تدارک دیده‌اند و سرمایه‌گذاری‌های کلانی که به همین منظور کرده‌اند به زودی شاهد سقوط و فروپاشی آن باشند در این زمینه سرنوشت جنگ تحمیلی به عنوان یک عامل تعیین‌کننده مطرح بود ضمن اینکه انقلاب اسلامی در مرحله نوجوانی و رشد خود قرار داشت و به مرحله فراگیری نرسیده بود تا بتواند در بسیاری از مناطق مسلمان‌نشین ایجاد موج و حرکت نماید به هنگام خروج رجوی از فرانسه مقامات فرانسوی اعلام می‌نمایند (رجوی از فرانسه اخراج نشده، بلکه داوطلبانه این کشور را ترک می‌کند) از طرفی دولت فرانسه برای اثبات حسن‌نیت خود تعدادی از هواداران سازمان را تحت عنوان اتحادیه دانش‌آموزان خارج از کشور نگهداری و حمایت می‌نمایند.
البته این سیاست در راستای سیاست کلی غرب که جریانات وابسته به خود را در کشورهای جهان سوم حفظ نمایند، قابل توجیه است. یعنی مادامی که جریانات وابسته و رژیم‌های وابسته به غرب در راستای منافع استکبار عمل می‌نمایند، مورد حمایت هستند. حال اگر یکی از آنها دچار بحران گردید به منظور حفظ اعتماد دیگران، آن جریان مورد حمایت قرار می‌گیرد. حمایت غرب از آن جریان در حدی خواهد بود که تعادل حفظ گردد. یعنی اگر بتواند از رژیم جایگزین همان منافع قبل را تامین نماید، نوع حمایتش از جریان وابسته رقیق‌تر می‌گردد همانطوری که فرانسویان منافع خود را در حفظ رابطه با نظام اسلامی دیدند بنابراین فشار بر سازمان را بمنظور خروج از فرانسه افزایش دادند. سازمان مجاهدین خلق انتقال از فرانسه به عراق را (گامی در جهت نزدیک‌تر شدن به ایران) نامید.
بدین معنا که به منظور حفظ اعتماد هواداران ادعا نمودند که به صورت داوطلبانه و برای نزدیک شدن به مرزهای ایران به عراق وارد شده‌اند و حرکت بعدی آنها در داخل ایران خواهد بود. بعد از خروج رجوی از فرانسه همکاری سازمان مجاهدین خلق با رژیم بعث عراق که تا آن زمان غیرعلنی و مخفیانه بود حالت آشکارتری به خود گرفت. عزیمت سرکرده مجاهدین خلق از پاریس به بغداد و ملاقات او با صدام حسین در حالی انجام پذیرفت که هیچگونه تردیدی در مزدوری مجاهدین خلق برای صدام باقی نمانده بود و به همین دلیل سردمداران این گروه دیگر ضرورتی برای (پرده‌پوشی) و کتمان این واقعیت که سازمان بطور کامل در اختیار رژیم بعث قرار گرفته است، نمی‌دیدند. 

ضعف جمع‌آوری اطلاعات
مهمترین دلیل دیگری که می‌توان آن را درباره حضور تشکیلات منافقین در عراق مورد بررسی قرار داد مستقیماً به شرایط ناشی از جنگ بین ایران و عراق بر می‌گردد. در واقع پس از شکست حصر آبادان جنگ بطور کامل یک طرفه در اختیار ایران قرار داشت و پیروزی‌های پی‌درپی ایران بیم سقوط دولت صدام و ماشین جنگی او را نزد حامیان غرب بیشتر و بیشتر کرد و آنچه که از تحرکات و اهداف سرویس‌های غرب تحصیل گردیده این است که آنان علت اصلی شکست عراق را در ضعف جمع‌آوری اطلاعات از پشت مرزهای ایران در مناطق جنگی ارزیابی کرده به همین جهت، تصمیم به استفاده از منافقین در مناطق مرزی را می‌گیرند که این اقدام پس از ملاقات‌های طارق عزیز (وزیر امور خارجه وقت عراق) با رجوی در فرانسه عملی می‌شود.
الحیات در مصاحبه مفصلی که با سرلشگر رفیق‌السامرایی یکی از فرماندهان اطلاعات نظامی رژیم صدام به عمل آورد برای نخستین‌بار به افشای رابطه جدی و مستند سازمان و سرویس‌های عراق پرداخت. ژنرال السامرایی که خاندان سرشناسی نیز در عراق دارد و پس از شکست صدام در کویت به خارج از عراق گریخته بود بسیاری از ناگفته‌های مربوط به جنگ ایران و عراق را در این مصاحبه فاش می‌کند.
السامرایی در این مصاحبه نقش صدام را در آغاز حمله به ایران در جنگ معروف هشت ساله یادآور شده و می‌گوید: «جنگ را ما شروع کردیم بعد از سقوط شاه ... دیگر آن ارتشی که ما از آن وحشت داشتیم به آن شکل سابق وجود نداشت و کمتر از ۲۵ درصد از قدرت رزمی و تدافعی خود را دارا بود. برعکس ما در وضعیت فوق‌العاده‌ای قرار داشتیم. ذخیره ارزی ما بیش از ۳۰ میلیارد دلار و از نظر تجهیزات نظامی نیز هیچ مشکلی نداشتیم در واقع همه چیز به نفع ما بود. ... صدام با آگاهی از وضع آشفته ایران و وضعیت نامناسب رژیم ... در جهان، تصمیم گرفت که با حمله به ایران رژیم را سرنگون کرده بخشی از خاک ایران را ضمیمه نماید. خوزستان را نیز با تعیین دولتی دست نشانده در آن از ایران جدا سازد ... .»
پس از توضیحات مفصل درباره آغاز جنگ به ضعف اطلاعاتی نظام نوپای ایران و نقاط قوت رژیم صدام از این جهت می‌پردازد و می‌گوید: «صدام در دادن اعتبار برای فعالیت‌های اطلاعاتی به هیچ مرزی اعتقاد نداشت به همین دلیل نیز پس از آمدن رجوی و سازمانش به عراق ماهانه ده میلیون دلار نقد به او پرداخت می‌کردیم. پیش از حمله به کویت رجوی ماهانه ۲۰ میلیون دینار عراقی از ما می‌گرفت. میلیون‌ها دلار دیگر نیز به او برای اداره سازمانش در خارج پرداخت می‌شد. اگر کسی فکر کند صدام پس از توافق و صلح کامل با ایران، از رجوی دست خواهد کشید و او را تسلیم ایران خواهد کرد، دچار اوهام است صدام مخالفان دیگر کشورها را نگاه می‌دارد و از آنها به موقع استفاده می‌کند.»

تصمیم به تغییر استراتژی
در هر صورت عمده‌ترین محور فعالیت مجاهدین خلق در عراق عبارت بود از:
- بازجویی و شکنجه اسرای ایرانی در اردوگاه‌های عراق
- کسب اطلاعات و اخبار از جبهه‌های نبرد و یا هر نوع اطلاعات دیگر برای رژیم بعث
- شنود مکالمات رزمندگان و ترجمه آن برای فرماندهان ارتش عراق
- خدمت در اداره استخبارات (سازمان امنیت) عراق
- شناسایی محل تجمع مردم در شهرها و دادن اطلاعات مربوط به عراق برای بمباران مناطق مسکونی (ارتش عراق برای انجام این ماموریت، تجهیزات ارتباطی بسیار مدرن و قوی در اختیار منافقین قرار داده بود)
- جمع‌آوری نیروهای نظامی خود از مناطق مختلف و تجمع آنان در نزدیکی مرزهای ایران و عراق و تقسیم آنها به گروه‌های مختلف حمله و کمین علیه نیروهای رزمنده ایرانی
- نفوذ به داخل مناطق نظامی در پوشش‌های مختلف و ربایش نیروها
- تلاش در جهت ربودن وسائل پرنده
سازمان مجاهدین خلق پس از ورود به عراق در خرداد سال ۱۳۶۵ مبادرت به سازماندهی نیروهای خود در جدار مرز نموده و از مهرماه همین سال با اجرای اقدامات ایذایی علیه رزمندگان اسلام به صورت علنی در کنار ارتش بعث عراق به مقابله با رزمندگان اسلام در مناطق عملیاتی می‌پردازد. این سازمان پس از کسب موفقیت‌هایی که عمدتاً دلایل اصلی آن را می‌توان ناشی از تبلیغات شدید روانی علیه نیروهای خودی و خلاء ایجاد شده بین محدوده کنترلی یگان‌های مستقر در مرز نامید، مدعی تاسیس ارتش به اصطلاح آزادی‌بخش ایران گردید.
لازم به ذکر است رجوی درپی امضای معاهده‌ای با طارق عزیز (معاون نخست‌وزیر وقت عراق) در فرانسه و ظاهراً پس از تحت فشار قرار گرفتن از سوی دولت فرانسه در ۱۷ خرداد سال ۱۳۶۵ از پاریس وارد بغداد شد به این ترتیب استراتژی جنگ چریکی شهری به استراتژی جنگ آزادی‌بخش تبدیل شد. به دنبال تصمیم به تغییر استراتژی، در تاریخ ۲۹/۳/۱۳۶۶ مسعود رجوی خبر تاسیس ارتش آزادی‌بخش را طی اطلاعیه‌ای اعلام کرد.
سازمان در اواخر سال ۱۳۶۶ به این نتیجه رسید که می‌خواهد استراتژی حداکثر تهاجم را به استراتژی حداکثر تمرکز تغییر دهد. متعاقب این تصمیم کلیه قرارگاه‌های سازمان در (قرارگاه اشرف) ادغام و عملیات متمرکز ارتش سازمان، شکل گرفت که منجر به انجام سه عملیات فکه در تاریخ ۸/۱/۱۳۶۷، مهران در تاریخ ۲۹/۳/۱۳۶۷ مهران در کنار و با پشتیبانی ارتش عراق شد که مهران به تصرف عراق درآمد و سه روز در اختیار سازمان قرار داشت و اسلام‌آباد غرب در تاریخ ۳/۵/۱۳۶۷ علیه نیروهای مسلح ج.ا.ا زد. این عملیات‌ها ظاهراً سازمان را به این نتیجه رساند که با حمایت و امکانات ارتش عراق دسترسی به تهران چندان مشکل نخواهد بود. از این روی دست به طراحی و اجرای عملیات فروغ جاویدان می‌زند. 

هر سه ساعت به سه ساعت دستور می‌دهم 
عملیات فروغ جاویدان یا مرصاد
پذیرش قطعنامه۵۹۸، از سوی ایران، عراق را در بن‌بست سیاسی و نظامی قرار داد، و بر گروه‌ها و عناصر «اپوزیسیون» نیز شوک شدیدی وارد ساخت. در این میان، منافقین تنها گروهی که همه حیثیت و هستی خود را در گرو جنگ نهاده بودند، برای خروج از این بن‌بست، توطئه‌ای که ماموریت اجرای آن را به عهده داشتند را به مرحله اجرا در آوردند.
آنان در تحلیل‌های درون‌سازمانی خویش، امکان قبول آتش‌بس از سوی ایران را ناممکن دانسته و باور داشتند که جمهوری اسلامی زمانی قطعنامه را می‌پذیرد که از جنبه‌های سیاسی، نظامی و اقتصادی به بن‌بست کامل رسیده باشد و تحت چنین شرایطی سقوط حتمی، و قدرت به سازمان منتقل خواهد شد. بنابراین فرصت پیش آمده را زمان مناسبی دانسته و علی‌رغم آن که طرح حمله به ایران برای سالگرد جنگ تدارک دیده شده بود، زمان آن دو ماه به جلو انداخته شد.
در نتیجه شش روز پس از قبول قطعنامه توسط ایران و در شرایطی که نیروهای عراقی با زیر پا گذاشتن توافقات ۵۹۸ مجددا به خرمشهر حمله کرده و تا آستانه تصرف آن پیش رفته بودند، سازمان منافقین نیز عملیاتی با نام فروغ جاویدان را آغاز کرد.
مسعود رجوی در شب آغاز عملیات گفت: «براساس تقسیمات انجام شده، ۴۸ ساعته به تهران خواهیم رسید... کاری که ما می‌خواهیم انجام دهیم در حد توان و اِشِل یک ابرقدرت است؛ چون فقط یک ابرقدرت می‌تواند کشوری را ظرف این مدت تسخیر کند... از پایگاه نوژه هم ترسی نداشته باشید، هر سه ساعت به سه ساعت دستور می‌دهم هواپیماهای عراقی بیایند و آنجا را بمباران کنند. پایگاه هوایی تبریز را هم با هواپیما هر سه ساعت به سه ساعت مورد هدف قرار خواهیم داد... علاوه بر آن، ضد هوایی و موشک سام ۷ هم که داریم... هوانیروز عراق تا سرپل ذهاب به همراه ستون‌ها خواهد بود. از نظر هوایی ناراحت نباشید چون هواپیماهای عراقی پشتیبان ما هستند و تمام ماشین‌ها به صورت ستون حرکت می‌کنند.»
در نهایت با آغاز عملیات فروغ جاویدان عراق به حمایت و پشتیبانی تسلیحاتی و هوایی از منافقین، نیروهای خود را از انجام دخالت مستقیم در ورود به عمق خاک ایران برحذر داشت و برای این منظور نیز اقدام به تک وسیعی در خرمشهر نمود و سپس با هجوم و آتش سنگین در منطقه سرپل و صالح‌آباد، این مناطق را تصرف کرده و راه ورود منافقین به داخل را هموار ساخت، عراق همچنین، پس از ورود منافقین به داخل، جهت پشتیبانی در چندین نوبت، اقدام به بمباران هوایی خطوط و نیروهای ایرانی کرد و هلیکوپترهای لجستیکی عراق نیز، مرتباً به پشتیبانی منافقین مشغول بودند.
هدف منافقین از حمله در عمق خاک ایران، با چندین تانک برزیلی دجله یا اسکورپین (دارای چرخ‌های لاستیکی و سرعتی معادل ۱۲۰ کیلومتر در ساعت)، به اضافه ادواتی چون ۱۲۰ تانک سبک کاسکا و پل برزیلی، ۴۰ نفربر PMP، ۳۰ توپ ۱۲۲ میلی‌متری، حدود ۲۴۰ خمپاره‌، ۱۰۰۰ آرپی‌جی هفت، ۷۰۰ تیربار، ۲۰ توپ ۱۰۶ میلی‌متری، ۶۰ مسلسل دوشکا و حدود ۱۰۰۰ خودرو. تسخیر چندین شهر و در آخر رسیدن به تهران و به دست گرفتن قدرت بود، بر طبق زمانبندی، نیروها بایستی ساعت ۶ بعد از ظهر روز دوشنبه ۳ مرداد به کرند و ساعت ۸ شب به اسلام‌آباد و ۱۰ شب به کرمانشاه رسیده و در این شهر، دولت خویش را اعلام نمایند. اگر چه در ساعت‌های مقرر به کرند و اسلام‌آباد رسیدند، اما در مسیر اسلام‌آباد - کرمانشاه و گردنه حسن‌آباد، از پیشروی آن‌ها جلوگیری شد. 

آشفته نمودن اوضاع
در این عملیات (فروغ جاویدان) منافقین با ۲۵ تیپ (هر تیپ ۲۰۰ نفر) شرکت داشتند و بدین ترتیب مجموعاً بین ۴ تا ۵ هزار نیروی عملیاتی وارد ایران شدند. مقارن ساعت ۱۴:۳۰ در تاریخ ۳/۵/۱۳۶۷ منافقین و ارتش عراق عملیات مشترک خود را با هجوم زمینی از طریق سرپل ذهاب و هلی‌برد از جنوب گردنه پاطاق (نزدیکی سرپل ذهاب) آغاز و به طرف شهر کرند غرب پیشروی کردند و حدود ساعت ۱۸:۳۰ اولین تانک‌های عراقی با آرم منافقین وارد شهر شدند و پس از تصرف شهر به طرف اسلام‌آباد غرب پیشروی کرده، به محض رسیدن به مدخل شهر، اقدام به قطع برق و ارتباط مخابراتی و همچنین تیراندازی و آشفته نمودن اوضاع کردند.
تعدادی از نیروهای سپاه و مردم با آنان درگیر شدند که به علت عدم انسجام نیروها و آمیختگی منافقین با مردم، اوضاع از کنترل نیروهای نظامی خارج، و شهر به تصرف آن‌ها درآمد. سپس با استفاده از تعداد زیادی تانک اسکورپین و خودرو نیروهای پیاده به طرف کرمانشاه عزیمت کردند که در منطقه حسن‌آباد (۲۰ کیلومتری اسلام‌آباد) به دلیل سازماندهی جدید رزمندگان ایرانی و جمع‌آوری نیرو، منافقین زمین‌گیر شدند.
در این قسمت لازم است یادی کنیم از رشادت‌های امیر سرافراز ارتش ج.ا.ا که فرماندهی عملیات مرصاد را برعهده داشت چراکه فرماندهی عملیات رزم در هنگامه‌ای که قطعنامه صادر شده و قرار بر صلح و عقب‌نشینی تا مرزهای قانونی است امری بسیار مهم و خطیر به حساب می‌آمد، چراکه دشمن در صورت بروز یک اشتباه در محاسبات نیروهای ایرانی حتی می‌توانست از معادلات بین‌المللی استفاده کرده و صدماتی جبران‌ناپذیر به کشور و نظام جمهوری اسلامی وارد کند، از آن‌رو "سپهبد شهید علی صیاد شیرازی" که در سال‌های پایانی جنگ به دلیل تغییر مسئولیت، از خط مقدم دور بود به واسطه لطف خداوند متعال با عنوان نماینده امام(ره) در شورای عالی دفاع، از نزدیک فرماندهی یگان‌های هوانیروز و نیروی هوایی و رزمندگان حاضر در منطقه را به عهده گرفت و به همراه خلبانان شجاع هوانیروز و نیروی هوایی، لشکر منافقین و مزدوران صدام را در تنگه (مرصاد) منهدم و تار و مار کرد و تا انهدام کامل به تعقیب آن‌ها پرداخت. اراده خداوند متعال بر این بود که نقش (شهید صیاد شیرازی) در کنترل غائله کردستان در سال اول انقلاب و بعد در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و دفاع از استقلال و تمامیت ارضی کشور و همچنین در عملیات مرصاد علیه منافقین، یگانه و منحصر به فرد شده و یاد و خاطره آن شهید عزیز و والامقام در تاریخ و اذهان ملت بزرگ ایران، جاودانه شود.
نیروهای خودی در فاصله ۲۰۰ متری آنان در ارتفاعات چهارزبر ضمن تشکیل خط پدافندی با آنان درگیر شده، و بعدازظهر ۴ مرداد با محاصره شهر اسلام‌آباد، به منظور انسداد عقبه و راه فرار، سه راه اسلام‌آباد - کرند را قطع، و آن‌ها را محاصره کردند. نیروهای اسلام در روز ۵ مرداد عملیات مرصاد را با رمز یا علی‌بن ابی‌طالب(ع) آغاز نمودند و طی چندین ساعت، صدها تن از منافقین را به هلاکت رسانده، و مابقی را به فرار وا داشتند.
در این عملیات، رزمندگان اسلام از قسمت سه راهی اهواز (پشت پمپ بنزین اسلام‌آباد) دشمن را دور زدند و تلفات زیادی به منافقین وارد کردند. در پایان این عملیات منافقین بیش از دو‌سوم نیروهای خود یعنی ۲۵۰۰ تن از منافقین را از دست می‌دهند و بیش از چهارصد دستگاه خودرو، نفربر و تانک آنان منهدم شد.

پژوهش و تالیف: تورج گیوری
ادامه دارد...

https://siasatrooz.ir/vdcdj50n.yt0nf6a22y.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی