یکم: نمیدانم چرا مفهوم برنامهریزی در کشور به معنای تهیه فهرست اقدامات قابل انجام با هزینه مشخص در سطح ملی و استانی است؟ نمیدانم چرا گزارههای مقدس و انقلابی جای اهداف را میگیرند و همواره غیرقابل دستیابی باقی میمانند؟
دوم: نمیدانم چرا امر خطیر برنامهریزی، برنامه و برنامهریزان در کشور، اهمیت، حساسیت اجتماعی و تخصصگرایی خود را از دست داده است؟ نمیدانم چرا همه مدعی برنامهریزی و برنامهنویسی برای اداره کشورند؟
سوم: نمیدانم چرا برنامه در کشور ما همواره زینتبخش قفسهها و کشوی میز مدیران و فقط برای اثبات خواستهها و مطالبات از مردم و به تعویق انداختن حل مشکلات زندگی آنان مورد استفاده قرار میگیرد؟
چهارم: نمیدانم چرا هیچیک از شاخصههای برنامههای توسعه پنجساله کشور محقق نمیشود و برنامهریزان کشور نسبت به آن پاسخگو نیستند؟ نمیدانم چرا باور نداریم که شاخصهها یا برنامه و برنامهریزی نادرست است؟
پنجم: نمیدانم چرا شیوه سنتی و ناکارآمد برنامهریزی طی ۷۰ سال گذشته تغییر چندانی نکرده است و همچنان برای رسیدن به مقصد از طریق نشانی نادرست اصرار وجود دارد؟
ششم: نمیدانم چرا دولتها بدون داشتن برنامه مشخصی برای اداره کشور، میآیند و میروند و بار مشکلات زندگی مردم را هر روز بیشتر از دیروز میکنند و هنوز از مردم و کشور طلبکارند؟
هفتم: نمیدانم چرا جناحهای سیاسی بجای انجام کار تشکیلاتی و علمی در ارائه برنامه مشخص برای اداره کشور، با دوقطبیسازیهای هیجانی همهپرسیها به دنبال جابجایی قدرت بصورت سنتی هستند؟
هشتم: نمیدانم چرا پس از گذشت هفت دهه هنوز بیبرنامگی، سکه رایج عرصههای گوناگون اداره کشور است؟ نمیدانم چرا با زبان بیزبانی همه باور دارند که این دست برنامهریزیها دیگر جواب نمیدهد؟
نهم: نمیدانم چرا قدرت تشخیص زبانبازیهای برنامهای و برنامههای کاذب در نهادهای نظارتی کلان کشور در تایید صلاحیتهای مدیران ارشد نظام وجود ندارد؟
دهم: نمیدانم چرا باید امید داشته باشیم با نشانی غلط این بار به مقصد میرسیم و میتوانیم به پرسش غلط توسعه و پیشرفت در کشور، این بار پاسخی صحیح بیابیم؟
یازدهم: نمیدانم چرا چشم و گوشها، زبان و مغز خود را بر نتایج و خروجیهای هفت دهه نابرنامهریزیها بستهایم و امیدواریم مشکلات متعدد در زندگی مردم با برنامهریزیهای ناکارآمد، بالابردن آستانه تحمل آنها و با چاشنی دعا و ثنا حل گردد؟
دوازدهم: نمیدانم چراهای زیادی در بروز مشکلات زندگی در مردم وجود دارد! اما میدانم که این چراها را باید پاسخی قاطع گفت و مشکلات زندگی مردم را حل نمود که در این راهنامه با همراهی شما به دنبال آنیم.
به امید یافتن یا ساختن راه چاره
نویسنده: دکتر محمدرضا ناری ابیانه - رییس مرکز مطالعات راه بردی سیاست روز