از لابهلای پروندههای متروک و شاید مترود به پرونده هستهای لیبی میرسیم، آنجایی که همه خواستههای امریکا و انگلیس از این کشور بوسیله قذافی اجرایی میشود و در نهایت باز لیبی رفع تحریم نمیشود، آنجا که از بهانه حقوق بشری و ساقط شدن هواپیما در حادثه معروف به لاکربی بهانه حقوق بشری تحریم لیبی را ایجاد میکند تا قذافی بدون توجه به پشتوانه مردمی برای بقای کشورش پا در مسیری بگذارد که در نهایت هم مرگ خود را و هم نابودی ملت لیبی را درپی داشت.
قذافی هر کاری کرد اما دیر فهمید که اعتماد به غرب و بستن قرارداد تسهیلات نظامی با انگلیس بزرگترین اشتباه زندگیش بوده است.
او اعتراف هم کرد و از کرهشمالی و ایران خواست فریب حرفهای خوب امریکا را نخورند و سرنوشت لیبی را به عنوان الگو بپذیرند اما خیلی زود دیر شد، زمانی برای جبران باقی نمانده بود.
آن زمان که قذافی با دست خود اجازه بمباران تاسیسات هستهای و موشکهای دور برد خود را میداد باور نمیکرد که پیمان امنیتی که با انگلیس برای دفاع در مقابل متجاوز دارد به پشیزی نمیارزد و ناتو به کشورش حمله میکند و به دست همین نیروها توسط اسلحه خودش کشته میشود.