با توجه به شکست پروژه جنگهای نیابتی در عملکرد کشورهای غربی معادلات جدیدی مشاهده میشود که در غالبهای روابط جدید با بازیگران اصلی منطقه و رویکرد به تعاملات اقتصادی و فرهنگی صورت میگیرد. این رویکرد در چند غالب طراحی و اجرا میشود بخشی از این مساله به مهرههای منطقهای واگذار شده است که تغییرات رفتاری در عملکرد عربستان و تلاش آن برای کاهش تنشها با عراق، ایران وسوریه و رسیدن به راهکاری برای خروج آبرومندانه از یمن نمودی از آن است.
بخش دیگر معادلات مستقیما از سوی کشورهای غربی در حال اجرا است که تغییر مواضع آنها مبنی بر عدم محور بودن تغییر نظام سوریه در معادلات این کشور و نیز حمایت این کشورها از دولت مرکزی عراق در مقابله با تجزیه طلبی اقلیم کردستان و همچنین تاکید این کشورها بر تعامل با ایران در مسایل منطقهای در این چارچوب قابل ارزیابی میتواند قرار بگیرد.
هر چند که کشورهای غربی تلاش دارند تا اینگونه تغییرات رفتارهای به وجود آمده را با نام رویکرد مثبت خود به منطقه غرب آسیا معرفی کرده و حتی خود را حامی صلح و ثبات و آبادانی این منطقه معرفی کنند اما از این امر نمیتوان غافل بود که هدف اصلی غربیها از تغییرات استراتژیکی که در سیاستهای خارجی خود داشتهاند ورای گفتارهای ادعای آنان در راستای منافعی است که آنهابه واسطه این تغییر برای خود تعریف کردهاند.
بخشی از این تغییرات بر گرفته از تقلای این کشورها برای پنهانسازی نقش خودشان در ایجاد تروریست و بحرانهایی است که به واسطه این اقدام در منطقه غرب آسیا رخ داده است، آنها میدانند که عمر گروههای تروریستی به روزهای پایانی خود نزدیک میشود و افکار عمومی جهان خواستار محاکمه عاملان اصلی و پدید آورندگان بحرانهایی است که در غرب آسیا به وجود آمده است که قطعا نام بزرگان اروپا را در کنار امریکا در ردیف اصلی این لیست قرار خواهد گرفت. بر همین اساس است که آنها با رویکرد مثبت به ناحیهای که در آن ایجاد اختلال و آشوب داشتند سعی در پنهانسازی پرونده سیاه خود و فرار از بازخواست جهانی را داشته و سیاستهایی که اکنون برنامهریزی شده در جهت تامین این اهداف حرکت میکند.
بعد دیگر سیاست این کشورها ورود به عرصه اقتصادی با محوریت بازسازی ویرانههای برجای مانده از سالها فعالیت گروههای تروریستی را تشکیل میدهد. این رویکرد در کنار منافع اقتصادی که برای غرب درپی خواهد داشت میتواند زمینهسازی نفوذ فرهنگی و اجتماعی در کشورهای غرب آسیا را فرآهم کرده و در عین حال اروپا و غرب را هم از بحران اقتصادی نجات دهد. غرب بر این تصور است که با چنین رویکردی میتواند شکستهای خود در حوزه نظامی و امنیتی را جبران و نفوذ منطقهای خود را محقق سازد. این فرآیند در حالی از سوی کشورهای غربی پیگیری میشود که نگاه منفی ملتهای منطقه به سیاستهای مداخله جویانه و بحران ساز غرب و نیز وجود مولفهای کارآمد به نام جبهه مقاومت و البته رقابت شدید جهانی با حضور چین و روسیه برای نقش آفرینی اقتصادی در منطقه ابهامات بسیاری را در تحقق اهداف غرب ایجاد کرده است.
نویسنده: علی تتماج