مناظره اول نشان داد در وجود برخی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری قدرتطلبی بیشتر از خدمت کردن به مردم و انقلاب دیده میشود.
عرصه انتخابات ریاست جمهوری در ایران باید میدانی برای ورود افرادی باشد که توانایی اداره کشور را دارند، افرادی که با روحیه انقلابی و مدیریت جهادی خود از گذشته تاکنون سبب اقدامات درخور توجهی برای کشور شدهاند.
هرگاه در میدان رقابتهای انتخاباتی شاهد رقابت ناسالم برای کسب قدرت بودهایم، اتفاق خوشایندی برای نتیجه ان به دست نیامده است، چراکه باعث شده دو نفر از دو طیف سیاسی موجود در کشور رقابتهای ناسالم شکل بگیرد و باعث بروز تنشهایی در کشور گردد.
این که از سوی یک نامزد انتخاباتی گفته میشود جناح سیاسی اصلاحطلبان از گردونه قدرت حذف شده، آن هم از زبان فردی که هماکنون در ساختار نظام اسلامی با گرایش سیاسی اصلاحطلب حضور دارد، نشان از چیست؟
آیا غیر از این است که فرد وابسته به آن جناح تمامیتخواه قدرتطلب است، به جای آن که در اندیشه خدمت باشد؟!
اصلاحطلبانی که آقای جهانگیری از آنها نام میبرد، خود باعث شدند تا از عرصه رقابتهای سالم انتخاباتی در بیشتر حوزهها حذف شوند، و هر زمان که در چارچوب قانون و آرمانهای انقلاب اسلامی قدم برداشتهاند، از اقبال نسبی مردمی هم بهره بردهاند.
پر بیراه نخواهد بود این سخن که طیف سیاسی چپ که اکنون با نام اصلاحطلب شناخته میشود، سالها دولتها را در دست داشت.
اما به آسانی میتوان با بررسی اجمالی عملکرد آنها به این نتیجه رسید که اصلاحطلبان با رفتارهای خود قصد خدمت نداشتند، بلکه هدف آنها، قانونشکنی، قانونگریزی، قدرتطلبی و ساختارشکنی بوده و هست.
البته در میان این طیف سیاسی که هماکنون فعال است، بوده و هستند افرادی معقول، منطقی و قانونمدار که توانستهاند با همین روش به حیات سیاسی خود ادامه دهند و برکاتی هم برای کشور در کارنامه خود داشتهاند.
اما اگر به کارنامه این طیف سیاسی بنگریم میبینیم که در طول انقلاب از طیف مقابل خود بیشتر قدرت را در دست داشته است، اصلاحطلبان یک ولع سیریناپذیری نسبت به قدرت دارند، به همین خاطر است که برای به دست آوردن آن در مقاطعی به هر کاری دست زدند و اگر باز هم زمینه آن پیش بیاید دست خواهند زد.
از دولت میرحسین موسوی که گرایش چپ داشت، تا دولت مرحوم آقای هاشمیرفسنجانی و سپس دولت اصلاحات به ریاست آقای خاتمی، همه با گرایش چپ در مسند قدرت بودند، نمیتوان به صراحت و قاطعیت گفت که طیف مقابل اصلاحطلبان، حتی برای یک دوره ریاست جمهوری را در دست گرفته باشند، دلیل آن هم بسیار ساده است، چراکه اصولگرایان همواره در چارچوب قانون، آرمانهای انقلاب و تبعیت از رهبری و مردم گام برداشتهاند و برای رسیدن به قدرت دست به هر کاری نزدند.
اگر اصولگرایان همچون طیف مقابل خود شیفته و تشنه قدرت میبودند، تقابل میان این دو طیف سیاسی در کشور تبعات بسیار سنگینی را بر پیکر انقلاب وارد میساخت، اما همواره شاهد خویشتنداری از سوی اصولگرایان بودهایم.
اصلاحطلبان همواره درپی ایجاد اصلاحاتی بودهاند که با آرمانهای انقلاب اسلامی منافات داشته است، اصلاح ساختار سیاسی یکی از اهداف اصلی این طیف بوده است، در حالی که انقلاب اسلامی با خود تغییرات سیاسی گسترده و سازندهای را به همراه داشته است.
حرکت در مسیر اصلی انقلاب اسلامی همراه با رهنمودهای رهبر کبیر انقلاب و مقام معظم رهبری تنها روش و راهی است که میتواند کشور را از مشکلات برهاند، رهرو این راه افرادی هستند که انقلابی میاندیشند و با مدیریت جهادی و با تبعیت از آرمانهای انقلاب اسلامی و ولایت فقیه میتوانند راهگشای مشکلات کشور باشند.
چنین روش و منشی در وجود طیف اصولگرا دیده میشود، مردم میتوانند اینبار آینده قوه مجریه را به دست این طیف بسپارند تا طعم شیرین خدمت را در کام خود احساس کنند.
با وجود یک دولت اصولگرا دیگر شاهد درگیریهایی میان قوا، ایجاد اختلاف، تقابل با نهادهای انقلابی و ضعف نخواهیم بود. یکبار برای همیشه میتوان این تجربه را داشت و به آنها اعتماد کرد.
اکنون فضای انتخاباتی کشور به گونهای است که مردم خدمتگزار میخواهند، خواهان فردی هستند که وعدههای فریبنده ندهد، شعارهایی را مطرح نکند که توان اجرای آنها را ندارد، مردم خادم ملت میخواهند. فردی را میخواهند که از موضع قدرت به آنها نگاه نکند که متأسفانه در دولت کنونی چنین وضعی حاکم بود که نمونههای آن را مردم به خوبی به یاد دارند.