همین چند وقت پیش یک رسانهای تیتر زد «شلیک موشک انصارالله به ریاض، هدف بعدی دوبی». تیتری که برگرفته از سخنان رهبر انصارالله یمن بود. اما به یکباره عدهای «دلواپس» شدند که آی ایهاالناس چه نشستهاید که امنیت ملی ما به باد رفت که فلانیها با این تیترزدنشان سایه جنگ را بر سر کشور مسلط کردند و...
آنقدر سر و صدا شد که آنطرف آبیها هم بُل گرفتند و از روی سرمشق اهالی رسانهای به اصطلاح «اصلاحطلب» مشق کردند و نتیجه هم توقیف دوروزه شد. بعد از این اتفاقات یاد آن روزی افتادم که در اوج وقاحتهای سعودیها (البته قبل از کُریهای بچهسلمان و دار و دستهاش و حتی قبل از جنایت منا) یک روزنامهای تیتر زده بود «خبر مرگش» باز هم داستان همین بود. تشکیل پرونده و دادگاه و تذکر و...
اما ظاهرا برای دلواپسان امنیت ملی در دوره سراسر تدبیر، فقط این موارد مصداق بیرون زدن از دایره قانون و پا گذاشتن روی خط قرمز است، وگرنه در روزگاری که درِ باغ گلابی برجام تخته شده و وقتی یک روزنامهای تیتر میزند با خوابزدگی محض و بهانه «پیروزی بر داعش و بازگشت امنیت عراق و سوریه» و دست پر ایران میگوید که حالا وقت مذاکره موشکی است، یا در همان صفحه فلان استاد! روابط بینالملل مینویسد که «نجات موشکهای بالستیک روی میز مذاکره» و کمی بالاتر یک نویسنده که اسمش «شورای سردبیری» است تیتر میزند که «مذاکره درباره همه چیز» باید فاتحه امنیت ملیای را خواند که این قرائتها از درون آن بیرون میزند و کسی هم ککش نمیگزد.
برخلاف جوسازی رسانههای حامی جریان «سازش» درباره همه چیز، نگارنده متن آن گزارش و به علاوه توضیح جناب مدیرمسئول را خوانده است. آسمان و ریسمان بافتنها و بعد نتیجه اینکه پرونده موشکی را هم به «دیپلمات»ها بسپاریم تا همان گلی که در برجام به سر کشور زده شد، بر سر موشکها هم زده شود. «حال در صبح روز بعد از پیروزی ایران میتواند غنیمتهای جنگیاش را استفاده کند تا بتواند روی میز مذاکره امتیازات لازم را بهدست آورد؟ غرب به دنبال آن است تا سهم ایران را از موفقیتهایش ندهد. آنها میخواهند موشکهای بالستیک ایران را به یک بحران بزرگ تبدیل کنند؛ تهران میتواند با درایت دیپلماتهایش از این شرایط حساس رهایی یابد.»
واقعا؟! همانطوری که در زمینه هستهای هم از صنعت هستهای رهایی یافتیم و هم از تحریمها؟!
در برجام به کجا رسیدیم که حالا «لازم است مانند مذاکرات هستهای پرونده موشکها هم در اختیار دیپلماتهای وزارت خارجه قرار بگیرد تا ادبیات حقوقی و سیاسی جایگزین نگاه نظامی شود»؟ راستی اگر «شیخ دیپلمات بهخوبی سیاست خارجی را میشناسد» چرا اهداف و دستاوردهای موعود برجام از تامین آب و نان و حل ریزگرد و اشتغال و ازدواج به رفع سایه تخیلی «جنگ» افول کرد؟
آیا بعد از خوشقولی امریکا و اروپا در ماجرای برجام باز هم باید با «رئیس» مذاکره کرد؟
نکته جالبتر آنجاست که مدیر همین روزنامه، انتقادات را حاشیهسازی و رفتارهای سیاسی و حزبی میداند و میگوید: «موضع درج شده در گزارش روزنامه و سرمقاله آن، این است که اکنون با توجه به پیروزیهایی که در عراق و سوریه با همت نیروهای نظامی ایران به دست آمده است، فرصت مناسبی هست که با هر کس که درباره مواضع موشکی ایران مشکلی دارد از موضع قدرت و طرف پیروز مذاکره صورت گیرد»
راستی مگر ما در مذاکرات هستهای از موضع قدرت پیش نرفتیم؟ مگر وقتی غنیسازی ما به ۲۰ درصد رسید، وقتی کیک زرد و آب سنگین و اورانیوم با خلوص بالا را خودمان ایجاد کردیم، وقتی تعداد سانتریفیوژها را از چند عدد به چند ده هزار رساندیم، وقتی چرخ فردو، نطنز و... را خودمان چرخاندیم، دست قدرت نبود؟ ته داستان مذاکره با «کدخدا» در موضوع هستهای به کجا ختم شد؟ با اینجایی که الان ایستادهایم. جایی که تعهدات را نقدا تقدیم کردهایم و آنها نه به تعهدات عمل میکنند، نه بانکهای خارجی با ما کار میکنند، نه روند ماشین تحریمهای جدید و قدیمشان متوقف شده، نه پول نفتمان را میتوانیم پس بگیریم، نه اموال بلوکه شده و...
البته قبول داریم که در آن زمان هم برخیها نه از موضع قدرت که از سر ضعف سخن میگفتند. مثل همانهایی که به قول آقای نوبخت، با مطرح کردن خزانه خالی به دشمن «گرا» میدادند یا آن آقایی که با آب و تاب از قدرت نظامی امریکا میگفت. اما در کل ما دستمان در موضوع هستهای پر بود و حالا...
متاسفیم که میگوییم خط سیر «تسلیم در برابر کدخدا» و زیر بار برجامهای بعدی رفتن چند وقتی است در رسانههای حامی دولت به وضوح دیده میشود. موضوعی که باعث میشود خطر نفوذ و خیانت را بیش از پیش حس کنیم. تیتر یک فلان روزنامه اولین اقدامشان نیست. کافی است اظهارات و یادداشتها و گزارشهای دیگر را هم بخوانیم که آقایان به شدت «منورالفکر» پیشنهاد میدهند که «برد بیش از دوهزار کیلومتر در برنامههای ایران نیست. بهتر است که ما هم با آغاز مذاکره خطر جنگ و تحریم را از سر بگذرانیم. اگر مذاکره نکنیم ممکن است که اروپاییها مواضع تند و تیز آمریکاییها را در این مورد همراهی کنند.» یا «نباید اشتباه ادامه جنگ را تکرار کرد»! یا «تجربه مذاکرات برجام پیشرویمان است...آیا میتوان امیدوار بود که پرونده سیاستهای منطقهای ایران حالا و بر حسب ضرورتهای تازه از نیروی قدس سپاه پاسداران به وزارت خارجه منتقل شود تا محمدجواد ظریف و همکارانش کالای پیروزیهای میدانی ایران در منطقه را به کالای روابط حسنه ایران با "تمام" همسایگانش بدل کنند؟»
اوضاع خطرناکتر از همیشه هست و نمیدانیم «دلواپسان امنیت ملی» در زمان تیتر درباره جنگ یمن، چرا بیدار نمیشوند و نگران این نیستند که چطور رسانههای دولتی و یارانهبگیر از دولت، سرِ توان موشکی را هم میخواهند لبِ باغچه مذاکره بگذارند و بیخ تا بیخ ببُرند؟
راستی دوستانی که وادادگیها را نمیبینند، وقتی یک روزنامه به بهانه حمله به رئیسدولت قبلی، موضوع بالادستی عدم به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی و تاکید رهبری بر «افسانه هولوکاست» را به سخره میگیرد را هم نمیبینند؟
آن روزنامهای که اظهارات فرمانده سپاه مبنی بر «کمک مستشاری» به یمن را «حضور مستشاری» مینویسد و تیتر میزند «اعتراف سردار» را چه؟ اینها هیچکدام نه خلاف امنیت ملی است نه کسی را از شورای عالی امنیت ملی به تکاپو میاندازد که شکایت کند؟
به قول قدیمیها «قربون برم خدا رو، یک بوم و دو هوا رو»
نویسنده: مهدی رجبی