قطعاً و یقیناً دولت در شرایط کنونی از حمایتها و رهنمودهای رهبر معظم انقلاب اسلامی برخوردار است، که اگر چنین نبود چه بسا وضعیت نابسامانتر میشد. تضعیف دولت از سوی هر جریان یا اشخاصی که باشد خودزنی است. اما دولت نیز باید قدر این حمایت را بداند.
دولت ضعفهایی دارد، یکی از ضعفهای دولت توجه نکردن به توصیههایی است که از سوی برخی اشخاص و نهادها، کارشناسان، تحلیلگران و دلسوزان انقلاب ارائه میشود اما اکنون که وضعیت به گونهای پیش میرود که دشمنان نیز از آن بهره برده و سوءاستفاده میکنند جایز نیست که انتقادات تندتر شود و جنبه انتقام به خود بگیرد.
اکنون نیز دیر نشده است، دولت میتواند همان راهکارهایی که از سوی برخی اشخاص و نهادها، کارشناسان و تحلیلگران ارائه شده و میشود به کار گیرد تا بتواند چالشی که ایجاد شده، پشت سر بگذارد. از همه مهمتر رهنمودها، توصیهها و راهکارهایی است که رهبر معظم انقلاب اسلامی در قالب سیاستهای کلی به دولت و دیگر قوا ابلاغ کردهاند، که میتواند در صورت اجرا، راهگشا باشد.
سیاستهای اقتصاد مقاومتی که به خاطر برجام مغفول واقع شده بود اکنون باید با قوت در دستور کار دولت قرار گیرد، که اگر از همان زمان ابلاغ، با توجه ویژه رو به رو گشته بود، جمهوری اسلامی ایران چنین روزهایی را به خود نمیدید.
همچنین نامگذاری امسال به نام حمایت از کالای ایرانی که سه ماه از سال را پشت سر گذاشته، کمتوجهی یا بیتوجهی به آن، شرایط تولید محصولات ایرانی را در وضعیت نامناسبی قرار داده است.
یکی از راههایی که میتواند به حمایت از کالای ایرانی بینجامد، جلوگیری از ورود کالاهای خارجی است که مشابه آن در داخل تولید میشود که حتی میتوان گفت نمونه ایرانی بعضی از آن کالاها از نمونه خارجی با کیفیتتر است.
اما شرایطی اکنون ایجاد شده و برخی در داخل و خارج سعی دارند با دامن زدن به آن، وضعیت را بحرانی جلوه دهند یا اگر توانستند از این شرایط، برای کشور بحران ایجاد کنند پشت سر خواهم گذاشت.
در این میان برخی نیز سعی دارند مشکلات به وجود آمده را حاکمیتی جلوه دهند و برهمین مبنا رهبری نظام اسلامی را هدف قرار دادهاند.
برای این منظور مدام مطرح میکنند که چرا رهبری برای حل مشکلات کشور ورود نمیکنند، در حالی که رهبر معظم انقلاب اسلامی براساس وظایف قانونی و شرعی که در اختیار دارند اقدامات جدی و راهکارهای کارآمدی را ارائه دادهاند که اگر درصدی از آنها اجرا شده بود هیچگاه شرایط اقتصادی به اینگونه نمیشد.
باید توجه داشت که اگر در نظام اسلامی جایگاهی مانند جایگاه رهبری تعریف نشده بود و اصل ولایت فقیه در کشور جاری نبود، می توانست شرایط بسیار بدتر و وخیمتر از حال حاضر باشد.
رهبری نظام اسلامی خود بارها اشاره کردهاند که براساس وظایف و اختیارات خود به موضوعات ورود میکنند، مسئولین وظایفی دارند که باید انجام دهند ضمن اینکه مسئولینی که به طور مستقیم با رأی مردم انتخاب میشوند تا زمانی که مردم که براساس مردمسالاری دینی به فرد یا افراد حاضر در مسئولیت رأی دادهاند باید از مسئولان و وکلای خود مطالبه کنند که چرا در چارچوب مسئولیتهای محوله ضعف مدیریتی دارند. هرچند مجاری قانونی برای تغییر و تحولات لازم در قانون دیده شده است و اگر قرار بر تغییراتی نیز وجود داشته باشد باید از همان مجاری اقدام شود. اما در این شرایط بهترین کار ممکن حمایت از دولت همراه با کمکهای فکری راهگشا به رئیسجمهور و دیگر اعضای کابینه است که بتوانند شرایط را به حالت عادی بازگردانند.
مطالبات باید از دستگاههای حاکم باشد حال این دستگاهها خواه می خواهد قوه مجریه باشد یا قوه مقننه و یا حتی قوه قضاییه، اگر قرار بر این بود که رهبری نظام اسلامی به تنهایی مشکلات کشور را حل کنند یا اداره کنند پس چه نیازی به سه قوه و دیگر نهادهای سازمانی بود؟!
رئیسجمهور و نمایندگان مجلس شورای اسلامی با رأی مستقیم مردم انتخاب میشوند و این انتخاب است که آینده اداره کشور را تعیین میکند و اگر مشکل یا ضعفی هم وجود دارد به عملکرد آنها باز میگردد، رهبری نیز تا اندازهای میتوانند ورود کنند و اگر بیشتر از آنچه که در قانون اساسی تعیین شده وارد شوند همانهایی که خواهان واکنش و تصمیم رهبری هستند، شخص و جایگاه رهبری را به دیکتاتوری متهم خواهند کرد.
اما حمایت از دولت هم تا زمانی امکان خواهد داشت که بتواند از این حمایتها بهره ببرد و خود را از حاشیهها جدا سازد.
نویسنده: سیاوش کاویانی