دموکراسی واژه مبهمی در دنیای سیاست و علم سیاست است. کمتر کسی گمان میبرد که این مفهوم نیز نسبی باشد. شاید تمام قائلان به دموکراسی تصور کنند که این مفهوم یک کلیت واحد دارد و آن نیز احترام به یک مکانیسم حکمرانی خاص با اتکای به رأی عمومی و با حضور جامعه مدنی قوی و نهادینه کردن بخشهای دموکراتیک است. سوای از درستی یا نادرستی این ایده، کارآمدی یا ناکارآمدی آن و یا ارزشگذاری درخصوص این مفهوم و... آنچه مسلم است این است که هیچ نظریهپردازی، چه لیبرال و چه سوسیالیست، نسبتبه ماهیت این مفهوم تردیدی ندارد. ماهیت روشن است.
احترام به رأی عمومی، یکی از این محتواست. احترام به نهادهای قانونی، بخشی از این محتواست. نهایتاً تسلیم قانون شدن نیز بخشی از این محتواست.
به کشور خودمان برگردیم. معتقدترین و پرسروصداترین گروه به این ایدئولوژی اساساً غربی، یعنی دموکراسی، در ایران کسانی هستند که نام خود را اصلاحطلب گذاشتهاند. اساساً اصلاحطلبی در این منظومه یعنی تغییر تدریجی در امور برای تحصیل دموکراسی در نظام سیاسی و قانونگذاری کشور. با توجه به این شباهت، بایستی بیشترین قرابت در گروههای سیاسی کشور با دموکراسی، از آن اصلاحطلبان باشد.
در حوزه نظر اینگونه است؛ یعنی اصلاحطلبان معتقدند که بیشترین قرابت را با اصول دموکراسی دارند و بهدنبال تغییر تدریجی امور و رسیدن به حد کمال قانونمداری و احترام به قوانین داخلی هستند و در چارچوب سیستمهای موجود در قانون داخلی رفتار میکنند و به تمام حوزههای سیاسی و بروکراتیک احترام میگذراند.
همین چند روز پیش عبدالله رمضانزاده با خبرگزاری ایسنا مصاحبهای داشت و به بخشی از این چارچوب فکری اشاره کرد. وی که سخنگوی دولت اصلاحات است، در چارچوب این مصاحبه اظهار داشت که اصلاحطلبی یعنی احترام به قوانین و حرکت آرام و عدم ایجاد بیثباتی در امور سیاسی و قانونی کشور.
تا اینجای کار مشخص است در بیان، دموکراتترین گروه سیاسی کشور اصلاحطلبان هستند و بهدنبال مرامنامهای اصلاحطلبانه برای رفتارهای خود میگردند.
اما در عرصه عمل
انتخابات سال ۸۸ بزرگترین محک برای سنجش میزان پایبندی به دموکراسی در بین اصلاحطلبان است. بهراستی رویکرد دموکراتیک تا چهحد میان اصلاحطلبان انتخاب شد؟ و آیا اساساً اصلاحطلبان شیوه دموکراتیک را ترجیح میدهند یا بیشتر از آن بهعنوان ابزار چانهزنی سیاسی بهره میجویند. در زیر به برخی از اتفاقاتی که اخیراً در عرصه سیاسی آمریکا افتاده است، اشاره میکنیم. منظور از لیست کردن این اتفاقات صرفاً تداعی آن چیزی است که در سال ۸۸ بایستی در کشور انجام میشد، ولی انجام نشد. در زیر برخی از اصول دموکراسی را که ضروری است هرچه سریعتر برخی از گروههای سیاسی تحولخواه در کشور ما آنها را سرلوحه کار خود قرار دهند، مرور میکنیم.
درسهایی که اصلاحطلبان از دموکراسی نیاموختند
۱- انتخابات آمریکا
دونالد ترامپ، نامزد جنجالی انتخابات آمریکا، رئیسجمهور این کشور شد. خبری که نه تنها مردم آمریکا، بلکه مردم جهان و حتی تحلیلگران برجسته سیاسی را غافلگیر کرد. او در کارزار انتخاباتی دائم بر بدبختی مردم آمریکا مانور میداد و معتقد بود که جامعه آمریکا زیر کفشهای سیاستمداران له شده است و آمریکا به عرصه تاختوتاز سیاستمداران و لگدکوب شدن مردم عادی تبدیل شده است. با این حال اتفاقاً بهدلیل برجسته کردن همین مسائل نیز مردم آمریکا به او روی خوش نشان دادند، به او رأی دادند و او را بر مسند ریاست جمهوری نشاندند. دونالد ترامپ انسان وحشتناکی است یا نه، مسئلهای متفاوت از این است که بالأخره مردم آمریکا بین او و خانم کلینتون، او را انتخاب کردند.
نوع انتخاب ترامپ نشان داد که مردم آمریکا اصلاً آن چیزی نیستند که رسانههای آمریکایی پشت صفحات شیشهای تلویزیون و پشت کاغذهای مطبوعات نشان میدهند. مردم آمریکا همانانی هستند که ترامپ آنها را از یاد رفتهها خطاب کرد. کسانی که سیاستمداران آنها را زمان زیادی است فراموش کردهاند؛ مردمی که بهدلیل سیاستهای جهانی شدن (که اوباما از آن بهعنوان مهمترین دلیل تعطیلی کارخانههای آمریکایی یاد کرد) بیشترشان بیکار شدهاند و بیمه و خدمات درمانی ندارند. بخش زیادی از طرفداران آقای ترامپ همان دیپلمگرفتههای بیکار آمریکا هستند؛ کسانی که علاقهای به دانشگاه رفتن نداشتهاند. اینها بخش کمی هم نیستند. اگر بودند، به برنی سندرز و ترامپ که شعارهای مردمگرایانه و باب طبع آنها میدادند، روی خوش نشان نمیدادند.
اینها هم بخش زیادی از جامعه آمریکا هستند و هم بخش (به تعبیر ترامپ) فراموششده جامعه آمریکا. اگر یک تحلیلگر بیطرف صرفاً به شعارهای هواداران ترامپ توجه کند، علت رأی حداکثری او نسبت به خانم کلینتون را خواهد دریافت. مبارزه بین ترامپ و کلینتون، مبارزه بین طبقهای بود که خود را نخبه تلقی میکرد و طبقهای که دانشگاه نرفته و تحصیل نکرده بود. تعبیر کلینتون درخصوص این طبقه، که اتفاقاً نقش تأثیرگذاری هم در رأی نیاوردنش داشت، جالب است. وی آنها را رقتانگیز تلقی کرده بود.
۲- انتخاب ترامپ
سرانجام این کشمکش واژهها به پایان رسید و ترامپ توانست نظر این طبقات فراموششده را به سمت خود بکشاند و رأی بیاورد و مردم آمریکا آن را بر کلینتون، که پشت رسانهها مخفی شده بود، ترجیح دادند. البته دلایل شکست کلینتون بسیار زیاد است و در اینجا مجالی برای پرداختن به آن نیست، اما آنچه مبرهن است، این است که شکست کلینتون محصول سیاستهای روشنفکرانه اوباما در مواجهه با طبقه عادی و خیابانی آمریکا بود.
کلینتون خود را پشت کوهی از رسانهها پنهان کرده بود؛ هم زمانی که با سندرز مبارزه میکرد و هم در کارزار رقابت با ترامپ. مردم آمریکا کلینتون را دوست نداشتند. او بیشتر یک سیاستمدار بود. یک سیاستمدار که بیشتر جوانها از او متنفر بودند. مردم آمریکا در یک رأیگیری، ترامپ را بهعنوان رئیسجمهور برگزیدند و موضوعی که بارها و بارها توسط آمریکاییها در روزهای اخیر بازروایی شده است و تلاش میکنند تا به مردم جهان تلقین کنند، این است که انتقال قدرت در آمریکا یک امر مسالمتآمیز است.
۳- مراسم تحلیف ترامپ
مراسم تحلیف ترامپ نکات چندی داشت که ضروری است اصلاحطلبانی که آمریکا مدینه فاضلهشان است، حداقل چندبار ویدئوی آن را تماشا کنند تا ببینند که انتقال قدرتی که آنها در سال ۸۸ بهدنبال آن بودند، مسالمتآمیز نبود. در اینجا به برخی از اتفاقاتی که در این مراسم افتاد، بهصورت گذرا اشاره میکنیم.
الف) حضور تمام رؤسای جمهور در قید حیات آمریکا در مراسم تحلیف: اولین نکته قابل توجه این بود که تمام رؤسای جمهور در قید حیات آمریکا در مراسم تحلیف حضور داشتند. صرفاً بوش پدر و همسرش نبودند که دست بر قضا آنها نیز در بیمارستان بهسر میبردند و توان حضور در مراسم را نداشتند. همه رؤسای جمهور آمریکا در آن مراسم به خوش و بش پرداختند و فضایی از صمیمیت بین آنها حاکم شده بود. گویی که هیچ اختلاف سیاسی و ایدئولوژیکی با یکدیگر ندارند. ترامپ دشمن بسیاری از آنها بود. مثلاً بیل کلینتون یا کارتر که اختلافات ایدئولوژیکی با ترامپ داشتند نیز به مراسم آمده بودند و به ترامپ تبریک گفتند.
ب) خانم کلینتون و خندههای متمادی: دومین نکته که در این مراسم قابل توجه بود، خانم کلینتون بود. او که تا روز قبل از تحلیف دائم از نقش روسیه بهعنوان عامل تأثیرگذار در انتخاب ترامپ در مقام ریاست جمهوری سخن میراند، در این مراسم شرکت کرد و بدون ایراد کوچکترین سخن ناروایی، دائماً به دوربین لبخند میزد، به ترامپ تبریک میگفت و بهگونهای با مردم خوش و بش میکرد که گویی همه چیز به پایان رسیده است و او نیز یک شهروند عادی همچون سایر مردمی است که نظارهگر این مراسم هستند. خانم کلینتون همان کسی بود که سال ۸۸ از عدم حضور برخی در مراسم تحلیف رئیسجمهور منتخب تمجید کرده و بیان داشته بود که این مقاومت گروههای مخالف انتخابات را تحسین میکند.
این همان خانم کلینتون است که آشوب در کشور ما را تشویق میکرد. حال که در کشور خودش و در برابر رقیبش قرار گرفته است، به اصول دموکراتیک احترام میگذارد و به رأی مردمش گردن مینهد. حتی اگر معتقد باشد که روسیه ترامپ را بر مسند ریاست نشانده است، او را احترام میکند و از روز تحلیف به بعد خود را شهروند عادی میداند.
خانم کلینتون در روز تحلیف، از معترضان دعوت میکند که آشوب نکنند و خیابانها را ترک کنند و به خانههایشان برگردند. این همان خانم کلینتون است که سال ۸۸ معترضان و آشوبگران را دعوت به حضور در خیابانهای تهران و «مقاومت» میکرد و آنها را تحسین و تمجید میکرد که در مراسم روز تحلیف ریاستجمهوری شرکت نکنند.
خانم کلینتون به هیچ مقام خارجی در اتریش و آلمان نامه ننوشت و اظهار نداشت که آمریکا را به خاطر انتخاب ترامپ تحریم کنند، ولی در عوض سال ۸۸ به برخی از سیاستمداران ایران، گرای مثبت داد که در صورت انجام آنچه او مقاومتشان میخواند، به حکومت ایران فشار خواهد آورد که سیاستهایش را تغییر دهد. تحریمهای ایران حاصل این تلقی بود. او آشوب را برای کشور خودش نخواست.
ج) نانسی پلوسی رئیس اقلیت حزب دموکرات مجلس نمایندگان آمریکا: در همان روز تحلیف، وقتی دوربین به اتاق ناهارخوری مراسم تحلیف رفت و جایی که بنا بود آقای ترامپ چندین سند را بهصورت نمادین امضا کند، رؤسای اقلیت و اکثریت احزاب آمریکا در سنا و مجلس نمایندگان بههمراه تنی چند از سیاستمداران آمریکا در آن مکان حضور داشتند، نانسی پلوسی به عنوان مخالف سرسخت ترامپ و رئیس اقلیت حزب دموکرات در مجلس نمایندگان آمریکا نیز در آنجا حضور داشت، او چندینبار در آن مکان از عنوان «آقای رئیسجمهور»، برای ترامپ استفاده کرد. معنی این موضوع مشخص است. اگر تا دیروز دعوا بر سر این بود که ترامپ یک «احمق» است (آنطور که دموکراتها و طرفداران خانم پلوسی بیان میداشتند)، از امروز و این ساعت تحلیف، آقای ترامپ رئیسجمهور آمریکاست. لذا وی او را آقای رئیسجمهور خطاب میکند. این موضوع نشاندهنده این است که او هم ترامپ را به عنوان یک رئیسجمهور به رسمیت شناخته است و هم از نظر او همه دعواهای انتخاباتی تمام شده است و اینک او رئیسجمهور آمریکاست.
این در حالی است که مرحوم هاشمیرفسنجانی، رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت نظام، تا همین اواخر نیز میگفت که من او را (خطاب به رئیسجمهور منتخب) رئیسجمهور خودم نمیدانم. این موضوع درخصوص باقی اصلاحطلبان نیز صادق است. رویهای شبیه همین موضوع درخصوص رئیسجمهور منتخب اتخاذ شد؛ موضوعی که سبب تشدید ناآرامیهای منتهی به فتنه ۸۸ شد.
فرجام سخن
در این یادداشت تلاش شد تا به برخی از نکاتی که ضروری است برخی از اصلاحطلبان در فضای سیاسی کشور از آن بهره گیرند، اشاره شود. اشاره شد که اصلاحطلبان در نظر معتقدند که دموکراسی بزرگترین محصول اندیشه بشر است و بایستی آن را پاس داشت، اما در عرصه عمل به کوچکترین اصول دموکراتیکی که کشورهای متصل به این ایدئولوژی آن را ترتیب میدهند نیز پایبند نبودهاند و التزام عملی به این ایدئولوژی از خود نشان ندادهاند.
برای ایجاد ارتباط فکری بین این سخنان و عدم التزام عملی به دموکراسی، به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا اشاره شد؛ انتخاباتی که شنبه همین هفته منتهی به نشستن دونالد ترامپ بر کرسی کاخ سفید به عنوان رئیسجمهور این کشور شد. از دل این انتخاب، برخی از نکات بیرون آمد که نشاندهنده احترام سایر رؤسای جمهور آمریکا به رئیسجمهور وقت و منتخب از یکسو و احترام خانم کلینتون و نانسی پلوسی به ترامپ از دیگر سو بوده است. موضوعی که وقتی با حوادث منتهی به اغتشاشات ۸۸ مقایسه میشود، بهطرز اندوهناکی نمایانگر این موضوع است که قائلان به دموکراسی کوچکترین بهرهای از منش دموکراتیک نجستهاند.(برهان)