ظاهرا همهچیز بر مدار برنامهریزی پیش میرفت. برخلاف سالهای قبل، نه از بردن کارگران به سالن دوازدههزار نفری ورزشگاه آزادی خبری بود و نه از چرخیدن با خودروی شاسی بلند خارجی در یک مجتمع صنعتی داخلی.
تنها شباهتش به سالهای قبل، حضور یکپارچه! و کاملا خودجوش! و بدون سازماندهی کارگران بود.
این بار و با توجه به نزدیکی به انتخابات بهترین فرصت بود تا دولتیها تدبیری بیندیشند و با یک تیر چند نشان را بزنند.
اول آنکه مراسم را به حرم بنیانگذار جمهوری اسلامی منتقل کنند. بعد یادگارِ یادگارِ امام(ره) را هم کنار دست رئیس دولت بنشانند و با «وعده»های ریز و درشت دل کارگران را به دست بیاورند و به زبان خودمان «رای»شان را بزنند.
اما به یکباره همه چیز خراب شد! همان اول بسمالله کارگران مزدور! به جای دادن شعارهای حمایتی، شعارهایی دادند که حتی کار به قطع سخنرانی رئیس دولت یازدهم و کاندیدای ریاست جمهوری دوازدهم کشید.
آنها با فریادهای «عزا عزاست امروز، روز عزاست امروز، زندگی کارگر، رو به فناست امروز» و «عزا عزاست امروز، روز عزاست امروز، جامعهی کارگری، صاحب عزاست امروز»، اعتراض خود را به عملکرد دولت یازدهم اعلام کردند.
این سازِ ناکوکِ جماعتِ به تعبیر مجری مراسم «مزدور»، «جیرهخوار»، «کسانی که پول ناچیزی گرفتند تا به حیثیت کارگر ضربه بزنند» و... آنقدر «برخیها» را عصبانی کرد که تمرکز خود را هم از دست دادند و با به رخ کشیدن بیانیه کاملا خودجوش کارگران (مدیونید اگر فکر کنید بیانیه را از ما(کارگر) بهتران مینویسند) وعده خرد کردن دهان آنهایی را دادند که منتقد بودند و شعار و وعده توی گوششان نمیرفت.
به هرحال فضای انتخاباتی همین شکلی است. هرچقدر هم برنامهریزی شود تا کارگران دستچین شوند و یا مدارس تعطیل و دانشآموزان سرِخط شوند، باز هم اتفاقاتی نظیر دیروز تهران و هفته پیش در قزوین رخ میدهد.
همین میشود که هر چه رشتهاند پنبه میشود و دست آخر همانهایی که توفیق حضور به زور را داشتهاند متهم به جیرهخواری میشوند. همین میشود که به جای دوختن سوراخ تهِ جیب کارگران و پر کردن دستهای خالیشان، از اینترنت در روستاها و استفاده از فضای مجازی به عنوان دستاورد نام برده میشود.
حکایت عجیبی است. باید به دولت یازدهم حق داد که در روزهای بیدستاوردی برای خالی نبودن عریضه مدام «چراغ لامپ» افتتاح کنند و روبان افتتاح پروژههای بهرهبرداری شده را مجددا قیچی کنند. باید به آنها حق داد که وعدههای اقتصادی محقق نشده از صدقه سر «برجام» و دست «کدخدا» را با دروغ «سایه جنگ» تاخت بزنند.
باید به آنها حق داد که عینک بزنند و با این حال تار عنکبوتهای نشسته بر بازار و صنعت و اقتصاد را نبینند و از رونق دروغین و شکوفایی شعاری سخن بگویند.
امروز اگر دولت خودش را به خواب زده و بعد از فاجعه مجری مراسم روز کارگر، معاون رئیسجمهور این واکنشهای کارگری را حمل بر «آزادی» میداند و از این بابت اظهار خرسندی میکند، نشان میدهد که دولت حتی در مواجهه با نقد هم تکلیفش روشن نیست. از سویی خود را محتاج نقد میداند و از سویی دیگر بر منتقدان میتازد.
باید دولت یازدهم را درک کرد. بخش قابل توجهی از وعدههای دولت یازدهم یا در حد همان وعده باقی مانده است و تبدیل به خاطره روزهای انتخابات ۹۲ شده است یا به صورت شکلی و شعاری پرده از آنها برداشته و رونمایی شدهاند. کار سخت دولت همین است که باید از دروازه خود محافظت کند، اما ۷ متر دروازه وعدهها و قد کوتاه و عدم آمادگی پیرمردها که با اسم مستعار «ژنرال» وارد ترکیب اصلی شدند، کار را به جایی رسانده که تابلوی اعلام نتایج یک نتیجه «فاجعهبار» را به رخ میکشد.
حالا حتی اگر کارگران معترض در مراسم امروز مورد شماتت قرار گیرند، یا حکم اخراجشان امضا شود و یا حتیتر برای چشیدن طعم شلاق به روی زمین درازکش شوند، باز هم باید به مسئولان حق داد.
شعارهای کارگرانی که به دنبال احقاق حقوق خود بودند، مثل یک سیلی محکم، صورت برخی مسئولان ترگل ورگل را سرخ کرد و جای انگشتها را به یادگار گذاشت.
شماتت دولتمردان کار خوبی نیست. به آنها حق بدهید که این روزها برای باقی ماندن در مقام خدمت! دست به هر کاری بزنند و هر موضوع پیش پا افتادهای را به عنوان حاصل عملکرد و دستاورد بیبدیل دوران مدیریت خود جا بزنند. مثلا اگر اعلام شد ستارههایی که شبها در آسمان دیده میشود به دلیل مدیریت خوب ما پرنورتر شده نباید تعجب کرد، چون احتمالا «نوزاد برجام» برایشان شکلک درآورده و خندیده و ستارهها هم هیجانزده شده و پرنورتر شدهاند.