اگرچه سخنان سخیف غیرمعقولانه و غیردیپلماتیک و بیادبانه رئیسجمهور امریکا درباره مردم ایران از سوی سیاستمداران، افکار عمومی و حتی کشورهای دوست امریکا مورد تقبیح و انتقاد قرار گرفت و بسیاری از کشورها این سخنان را محکوم کردند، اما نکاتی در آن به چشم میخورد که نشان میدهد امریکا علاوه بر سیاست تحریم و تهدید علیه ملت ایران تلاش میکند تا افکار عمومی مردم کشورمان را علیه دولت تحریک کند و در این زمینه از عناصر داخلی برای تغییرات مورد نظر خود در ایران بهره ببرد.
بخشی از سخنرانی ترامپ اختصاص به تلاشهای منطقهای ایران و حمایت از محور مقاومت داشت. رئیسجمهور امریکا در این سخنان مدعی شد: دولت ایران یک کشوردارای غنای تاریخی را به مظهر سقوط اقتصادی مبدل کرده که صادرات عمدهاش خشونت، خونریزی و هرج و مرج است. وی افزود: دولت ایران به جای اینکه منابع و درآمدهای نفتی خود را صرف بهروزی ملت خود کند در راه حمایت مالی از حزبالله خرج میکند که مسلمانان بیگناه و صلحطلب خود و اعراب و اسرائیل را در همسایگی هدف قرار میدهند. این ثروت که در حقیقت متعلق به مردم ایران است، همچنین برای حمایت از بشار اسد، شعلهور کردن آتش جنگ داخلی یمن و تضعیف صلح در سراسر خاورمیانه صرف میشود.
اگرچه سخنان ترامپ نه تنها همراهی و محبوبیتی برای وی درمردم کشورمان به وجود نیاورد بلکه خشم آنها را نسبت به امریکا دوچندان نمود و حلقه دشمنی ایران را با این کشور محکمتر کرد و خود امریکاییها نیز به این نکته اذعان دارند باید به دنبال پاسخ این پرسش بود که هدف ترامپ از مطرح کردن چنین سخنانی چیست؟
سابقه دشمنی دولت امریکا با مردم ایران
مردم ایران سالهاست که دشمنی امریکا را با گوشت و خون خود حس کردهاند و تاریخ کشورمان گواه این مطلب است که هر گاه این کشور چهرهای به ظاهر دوستانه علیه کشورمان گرفته است به دنبال آن گرفتاری تازهای برای مردم ایران ایجاد شده است و به تعبیررهبر معظم انقلاب اسلامی در حقیقت دستهای چدنی دولتمردان این کشور در زیر و دستکشهای مخملی پنهان شده است.
امریکا همواره از گزینههای روی میز و تهدید مردم ایران سخن گفت و مردم ایران نمیپذیرند که حالا این کشور در ادبیات مرموزانه در نقش دایه بهتر از مادر ظاهر شوند.
رویداد کودتای ۲۸ مرداد، حمایت از رژیم پهلوی و مقابله با مبارزات مردم ایران علیه این رژیم، ایجاد لانه جاسوسی، توطئههای امنیتی و ارتباط با عناصر ضد انقلاب، همکاری در ترور شخصیتهای کشورمان و حمایت از گروه تروریستی منافقین، حمله نظامی به طبس و طراحی و حمایت از کودتای نوژه، همراهی و حمایت همهجانبه از رژیم بعثی در جنگ ۸ ساله علیه ملت ایران، هدف قرار دادن هواپیمای غیرنظامی ایران، اتخاذ تحریمهای همهجانبه علیه کشورمان و فشار بر کشورهای دیگر برای همکاری نکردن با ایران، همراهی با فتنهگران در سال ۸۸، مقابله همهجانبه با تلاشهای ایران برای دستیابی به انرژی صلحآمیز هستهای و ترور دانشمندان این رشته کشورمان، تحریک دیگر کشورها برای منزوی کردن ایران تنها بخشی از مصادیق دشمنی دولتمردان این کشور علیه ایرانیان است که هرگز از ذهن و خاطر مردم کشورمان فراموش نمیشود.
ایجاد تفرقه و استفاده از عناصر ضد انقلاب
یکی از مسائلی که مورد توجه سیاستمداران و کارشناسان است این مسئله است که با وجود سابقه طولانی دشمنی دولت امریکا با مردم ایران و آشنایی مردم کشورمان با این سیاستها و اطلاع سیاستمداران امریکایی از این مسئله، اکنون هدف از طرح چنین مسائلی چیست؟
به نظر میرسد که ناکامیهای اخیر امریکا در مقابله با کشورمان سبب شده است تا دولت آمریکا از شیوه ایجاد اجماع برعلیه ایران ناامید شود و به سیاست تهدید و تحریم از یکسو و ایجاد فشار بر دولت با استفاده از واکنشهای احساسی و تحریککننده از سوی دیگر روی بیاورد تا دولت ایران را وادار به عکسالعمل مورد دلخواه امریکا نماید.
در قالب این سیاست جدید تلاش میشود تا مجموعهای ازاقدامات تحریککننده و خصمانه علیه ایران به صورت مسلسل وار و پشت سر هم صورت بگیرد و با ایجاد فشار بر علیه دولت و مردم و استفاده از عناصر داخلی و ضد انقلاب و تحریک برخی از سستعنصران داخلی برای ایجاد شایعه و فتنهگری مجدد بهره جسته در نتیجه آنها را روبهروی هم قرار داده و دولت ایران را ناچار کند برای مقابله به مثل و پاسخگویی به افکار عمومی و ایجاد آرامش دست به اقداماتی بزند که از نظر جامعه بینالمللی پذیرفته نیست.
در همین نقطه از بازی است که دیگر کار برای ایالات متحده آسان میشود و میتواند با تهدید معرفی کردن ایران، اجماع جهانی مورد نظر خود را برای اقدام علیه کشورمان فراهم کند و باز هم حلقه فشارها را تنگ تر کند و شرایط را برای رسیدن به مقصود خود فراهم آورد.
مقابله با محور مقاومت در منطقه
سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اخیرشان با نمایندگان خبرگان رهبری نیز بخشی دیگر از نقشه امریکا را در مقابله با کشورمان آشکار میکند. ایشان فرمودند: امریکاییها از اینکه نقشههای چندین ساله آنها در منطقه غرب آسیا، با حضور مؤثر جمهوری اسلامی ایران، نقش بر آب شده است، به شدت ناراحت و عصبانی هستند.
همین عصبانیت در سخنان ترامپ سبب شده که وی متهم نمودن کشورمان به ایجاد خشونت و هرج و مرج در منطقه، دست به فریبکاری نه چندان تازهای بزند و بگوید که دولت ایران پول مردم این کشور را صرف حمایت از دولت اسد و جنگ در منطقه میکند.
ترامپ در حالی چنین سخنان به ظاهر دلسوزانهای را مطرح میکند که خود او در همان روزهای ابتدائی روی کار آمدنش ورود ایرانیها را به امریکا ممنوع و تحریمها را بر علیه ملت ایران تشدید نمود. وی درحالی مدعی هزینههای نظامی کشورمان شده که دولت امریکا سالیان درازی است که مالیاتهای امریکاییها را صرف هزینههای نظامی و جنگافروزی و صدور تروریست به دیگر کشورها کرده است که آمریکا همیشه در مقایسه با اغلب کشورهای صنعتی دنیا دچار فقر فراگیرتری بوده و در دهه اخیر اقتصاد آمریکا به رکوردی از فقر دست یافته است که در آن از هر ۶ نفر آمریکایی یک نفر در فقر زندگی میکند.
به گفته خود ترامپ در نشست مشترک کنگره امریکا، سال گذشته در این کشور، ۹۴ میلیون آمریکایی شامل نیروی کار نمیشدند و بیش از ۴۳ میلیون نفر کوپن غذایی دریافت میکردند.
همچنین براساس دادههای اداره آمار آمریکا در سال ۲۰۱۵، نرخ رسمی فقر در این کشور ۱۳.۵ درصد و در آن سال حدود ۴۳.۱ آمریکایی در فقر زندگی کرده اند. با چنین شرایطی بودجه نظامی امریکا در نخستین لایحه بودجه دولت ترامپ با افزایش تاریخی ۹ درصدی همراه بود و این امر به معنای ۵۴ میلیارد دلار بودجه بیشتر برای این حوزه است. در عین حال آمریکا سالانه حدود ۶۰۰ میلیارد دلار در بخشهای نظامی هزینه میکند که بیشترین بودجه نظامی در جهان محسوب میشود.
بنابراین در حال حاضر حتی سادهلوحترین افراد هم میدانند که چه کسی اهمیتی به مردم کشور نمیدهد و آرامش منطقه خاورمیانه و غرب آسیا را بر هم زده و در منطقه جنگافروزی و اختلافافکنی میکند. این کشور حتی از آن سوی جهان ناوهای نظامی خود را رهسپار منطقه کرده است تا سایه جنگ و تهدید همواره بر سر ملتهای باشد.
این درحالی است که حضور نظامی ایران در برخی از کشورها مانند عراق یا سوریه به واسطه آتش افروزیهای دولت امریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه و حامیان منطقهای آنان و به خطر انداختن امنیت مرزهای ایران صورت گرفته است و اگر دولت ایران هزینهای را برای این امر متحمل میشود در حقیقت هزینهای است که باید صرف تامین امنیت خود نماید.
این اقدامات دولت ایران بوده که مانع از قدرت گرفتن تروریستها و نیروهای داعش در این منطقه شده است. در عین حال سوریه به عنوان پشتوانه اصلی نیروهای مقاومت به شمار میرود به طوری که اگر سوریه به دست تکفیریون سقوط کند عملا حزبالله لبنان در مقابل رژیم صهیونیستی فلج شده و این رژیم در برابر این گروه قدرت میگیرد.
از سوی دیگر وجود دشمن سرسخت ایران یعنی رژیم صهیونیستی در مرزهای سوریه و حمایت از تروریستها در این منطقه یکی دیگر از دلایل حمایت ایران از گروههای مقاومت فلسطینی و حزبالله لبنان است تا مانع از برنامههای رژیم اشغالگر قدس بر علیه ایران شود.
نباید فراموش کرد که نابودی و تجزیه ایران از جمله برنامههای استراتژیستهای امریکایی بوده که با فشار بر ایران و ناامن کردن مرزها ایران دنبال میشود و ناامن ساختن عراق، افغانستان و حتی حمایت و تحریک گروههای ضد شیعه و ایرانی در پاکستان پروژهای امریکایی است که به قول سران وهابیت مرحله اخرعملیات وهابیون با کمک امریکا یعنی کوبیدن سر افعی (در هم کوبیدن ایران و تجزبه کامل آن) دنبال میشود.
بنابراین حمایت از گروههای مقاومت و همراهی با مردم عراق و سوریه در مبارزه با گروههای تکفیری نه تنها هزینه کرد برای مردم ایران محسوب نمیشود بلکه حمایت از امنیت آنها به شمار میرود.
ایران اگرچه از متحدان دولت اسد به شمار میرود اما بارها تاکید کرده است که سرنوشت مردم و دولت سوریه باید به دور از دخالتهای دیگران و توسط مردم این کشور تعیین شود و دولتهای دیگر حق دخالت در سرنوشت مردم سوریه را ندارند. بنابراین اگرچه دولت سوریه همواره از متحدین ایران بود و حتی در زمان جنگ تحمیلی از دولت کشورمان حمایت کرد اما این امر دلیل اصلی حضور نظامی ایران در سوریه به شمار نمیرود و ایران اهداف بیشتری را از این حضور دنبال میکند.
ایران میتوانست از اول چشم به عقاید انقلابی خود در حمایت از مظلومین به ویژه مسلمانان ببندد و برای تامین امنیت خود نیروهای دفاعیش را تقویت کند و منتظر بنشیند تا گروههای تکفیری به مرزش برسند اما در نتیجه این تفکر دور تا دور ایران ناامن شده بود و ۱۴۰۰ کیلومتر مرز با عراق که در اختیار گروه تروریستی داعش قرار میگرفت که این امر به معنای غیرقابل کنترل شدن مرزهای ایران بود.
در عین حال ایران برای تامین امنیت خود جنگ را به خارج از مرزهایش کشیده است که در این صورت تلفات این جنگ شامل فقط بر دوش نیروی نظامی سنگینی میکند در در صورتی که اگر جنگ در مرز ایران رخ دهد نه تنها تمام ارگانهای نظامی باید درگیر شوند بلکه مردم کشور به خصوص مناطق مرزی و زیرساختهای کشور آسیب میبیند که موجب میشود کشور ناامن شده و تلفات، هزینه بیشتری را متحمل شده و از پیشرفتهای ممکن باز بماند.
از اینرو این سخنان به ظاهر دلسوزانه ترامپ کاسبکاری بیش نبوده و دنباله همان شعاری است که فتنهگران ۸۸ با هدایت امریکا در آن زمان مطرح کردند و نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران را فریاد میزدند شعاری که حقیقت آن این روزها با حمله تروریستی داعش به مجلس و مرقد مطهر امام و کشف برنامههای متعدد این گروه تروریستی بیشتر روشن شد.
چه باید کرد
در این زمینه حمایت از ولایت فقیه، وحدت و اجماع نیروهای سیاسی در عرصه داخلی و همراهی با دولت برای مقابله با این ترفندها و اجرای سیاست اقتصاد مقاومتی در داخل کشورمان میتواند بخشی از روشهای مقابله با برنامههای امریکا در داخل ایران شود. همچنین استفاده از ابزارهای حقوقی و دیپلماتیک همچون شکایت به نهادهای بینالمللی و رایزنی با سایر کشورها میتوانند راهکارهایی مناسب باشند که ایران را از ورود به بازی جدید ایالات متحده نجات دهد.
در عین حال لازم است از تمامی ظرفیتهای دستگاه دپیلماسی و رسانهای کشور برای روشن ساختن این موضوع برای افکار عمومی استفاده کرد که این اندیشه دولتمردان امریکایی است که خودبرتربین و سلطهگر هستند و ایران نیازی به گسترش هرج و مرج در منطقه ندارد و اقدامات کشورمان در منطقه راهبردی و بازدارنده است.