گروهی از اصلاحطلبان که پیشتر سیاست فاصله گذاری با دولت فاصلهگذاری درپیش گرفته تا در انتخابات آتی برچسب مدافع وضع موجود بر پیکره اصلاحات نخورد، اینک با استفاده از فضای موجود، برای رسیدن به قدرت دیگر حتی به عبور از روحانی نیز فکر نمیکنند، بلکه پروژهای گسترده تر و در قالب مدیریت اعتراضات خیابانی و در نتیجه موج سواری بر روی این اعتراضات را در برنامه دارند.
درحالی که دولت به دلیل تنگناهای اقتصادی بایستی پاسخگوی مردم باشد، برخی از اصلاح طلبان که در زمره افراد تندرو در این گروه بشمار میروند، در حال تدوین و اجرای برنامه یادشده هستند .
حالا که فشارهای جریان اصلاحات به دولت روحانی برای استعفا به نتیجه نرسید، حتی تهدید به استعفای جهانگیری نیز کار ساز نبود، آنها به دنبال راه کار تازه ای هستند و اگر به اظهارات اخیر برخی اصلاح طلبان نگاهی داشته باشیم، درمییابیم که در ابتدای راه اندازی فتنه ۸۸، نیز این گونه اظهارات در قالبی دیگر بیان می شد تا با تحریک مردم آنها را به خیابانها بکشانند و از شرایط هرج و مرج به وجود آمده استفاده کنند.
راهبردی که در این شرایط دنبال میشود آن است که با حضور اعتراضآمیز مردم در خیابانها، اعتماد به نظام کاهش یافته و درحقیقت دولتمردان و نظام از دو سو یعنی گرفتاری های اقتصادی و آشفتگی اجتماعی مجبورند تا به رسیدگی امور بپردازند و همین امر در دراز مدت موجب خروج سررشته کار از دست آنها می شود.
در این شرایط اصلاح طلبان وارد میدان شده و اهداف برنامه ریزی خود را دنبال کرده و نه تنها در عرصه اقتصادی بلکه در مورد شرایط سیاسی نیز امتیازها و تصمیمات جسورانه ای را به نظام تحمیل میکنند، موضوعاتی از قبیل انتقاد به نقش ولایت فقیه در جامعه که قبلاً نیز درصحبتهای آنها طرح شده است.
از سوی دیگر اگر دولتمردان بخواهند در مقابل با این برنامه نیز مقاومت کنند، تحرکات خود را خشنتر کرده و حتی برخی پیشبینی می کنند که ممکن است حتی کار را به پادگانی شدن خیابانها بکشانند.
نگاهی به برنامههای تدوین شده
از جمله اقداماتی این گروه در برنامه خود پیش رو دارند، تکنیک بحران سازی و ناامید کردن مردم به هر وسیله ممکن است.
شاهد بود این افراد با بکارگیری رسانههای وابسته به خود یا استفاده از شبکههای مجازی بسیاری از اعتراضات و مشکلات طبیعی یا زیست محیطی یا آسیب های اجتماعی را به امری سیاسی مبدل کرده و از آن به عنوان بهانهای برای اعتراضات سیاسی استفاده میکنند.
به عنوان مثال موضوع کمبود آب یا هجوم ریزگردها به برخی از استانها یا سوانح و اتفاقاتی چون سانحه یاسوج ویا پدیده گورخوابی و کودکان کارو .... را مبدل به امر سیاسی و اعتراض آفرین می کنند .
علیرضا علوی تبار از چهره های شاخص اصلاح طلب در گفتگویی در تشریح این موضوع گفت: مشکلات کلان ایران دیگر مسئله یا مشکل نیستند، اغلب به «بحران» تبدیلشده و در بهترین برآورد «معضل» هستند. مجموعه بحرانها و معضلات درهمتنیده که با یکدیگر همبستگی مثبت دارند و یکدیگر را تشدید میکنند. مسئله اجتماعی که به بحران تبدیل میشود در آستانه تبدیل به «فاجعه» است.
درعین برنامه دیگری که در این زمینه دنبال میشود قومی، نژادی، اقلیتی در کشور است که میتواند در محرک بحرانهای امنیتی باشد.
پرداختن به مسئله اقوام، اقلیتها و زنان از جمله این موارد هستند. شاهد بودیم در مسائل چون حضور زنان در ورزشگاهها، حجاب، یا زلزله و فعالیت کولهبران در کردستان ویا وضعیت نامطلوب اقتصادی – اجتماعی استان سیستان و بلوچستان و آفریقایینمایی این استان، همگی حکایت از این دارد که این گروه حاشیهای را به متن آورده و موجب تشتت و آشفتگی امنیتی اوضاع میشوند. اما را دیگری که پیش روی این پروژه قرار دارد گره زدن اقتصاد به سیاست است که تلاش می کند مطالبات و انتقادات اقتصادی مردم به دولت را صرفاً ظاهری عنوان کرده و آن را نمایشی از اعتراض به حاکمیت و دولت عنوان کنند.
محمود صادقی نماینده اصلاح طلب مجلس در این باره گفت: ما مقوله امنیت را بیشتر در چارچوب اعمال حاکمیت مبتنی بر قدرت سخت تعریف میکنیم. درحالیکه امنیت پایدار باید مدنظرمان باشد که نیست. امنیت پایدار هم جز با مشارکت واقعی مردم میسر نمیشود. سیستم ما متأسفانه بهطور مداوم در حال ساخت موانعی برای توسعه و تقویت این مشارکت عمومی بوده. مثلاً نظارت استصوابی سازوکاری است که باعث ایجاد نارضایتی در نهاد مهم انتخابات شده است.
وی افزود: سالهاست که به بهانه سیاسی بودن این دست موضوعات ناظر به اصلاحات بنیادین به حاشیه رانده شدهاند اما امروز واقعاً زمان آن است که بپذیریم مسئله معیشت، اقتصاد، فساد و ناکارآمدی سیستم ما یک مسئله سیاسی است و تا زمانی که عزم سیاسی نداشته باشیم، کار درست نخواهد شد.
نگاهی به بیانیه تحلیلی حزب اتحاد ملت، پس از اغتشاشات دی ماه نیز گواهی بر این مدعاست.
در قسمتی از بیانیه این حزب آمده است: جامعه ما از بحران فراگیر بیاعتمادی رنج میبرد. مردم به مردم، مردم به حکومتگران، حکومت به مردم و سرانجام اجزای حکومت به یکدیگر بیاعتمادند و در کوران این بیاعتمادی سرمایههای اجتماعی کشور آسیب جدی دیده است.
شکاف بین نسلی چالش دیگری است که اصلاح طلبان از آن در این حوزه بهره برده و با بیان اینکه صدای جوانان در جامعه شنیده نمیشود، از ظرفیت این قشر استفاده میکنند.
امتیاز بدهیم تا اوضاع بهبود یابد
در چنین شرایطی اصلاح طلبان با پررنگ کردن و مشغول ساختن دولتمردان به این گونه تنشها، دیدگاه و تمایل خود برای نزدیکی به غرب را با استفاده از وسایل ارتباط جمعی و رسانهها به افکار عمومی تلقین میکنند.
بر این اساس آنها راه حل مقابله با این تنشها را امتیازه دهی به غرب عنوان کرده و تاکید میکنند که دولت بایستی برای بهبود روابط خود با غرب و در نتیجه بهبود شرایط اقتصادی در زمینههای مورد نظر غربی ها یعنی ظرفیت موشکی و حضور ایران در منطقه باید امتیاز بدهد.
حدود تسامح
با این حال باید دولتمردان تلاش کنند تا این مسئله را به اصلاح طلبان نشان دهند که اگر چه نظام از تحرکات، خطاها و خیانتهای آن در فتنه ۸۸ چشم پوشی کرد اما این تسامح به منظور کنار آمدن یا ضعف نیست و اگر بار دیگر انطباقی میان جریان نفاق و اصلاحات بر سر پادگانی کردن خیابانها صورت بپذیرد، اصلاحطلبان دیگر روی خوشی از نظام نخواهند دید.
بخصوص اینکه نمی توان نقش و سهم اصلاح طلبان در ایجاد این جریان برانداز را نادیده گرفت، آنها به خاطر رفتارهایی که از خود بروز دادند باعث تشکیل چنین جریانی شدند که در بزنگاه ها خود را نشان میدهد. اتفاقات دی ماه ۹۶ از همین جنس است.
سیاست های این طیف سیاسی از فتنه ۷۸ تا فتنه ۸۸ ادامه یافت و باعث خسارت های بسیاری برای کشور، مردم و انقلاب شد.