?>?> خواب زمستانی! | سیاست روز
شنبه ۲۵ دی ۱۳۹۵ - ۲۲:۳۷
کد مطلب : 98198
چرا اصلاح‌طلبان مدعی علاقه به آقای هاشمی گذشته خود را فراموش کرده‌اند؟

خواب زمستانی!

خواب زمستانی!

«آیت‌ا...هاشمی، ما هیچ کدام از تهمت‌ها، توهین‌ها و دروغ‌هایی را که از ۸۸ به بعد به تو و خانواده‌ات نسبت داده شد باور نداریم و همچنان تو را سرباز وفادار انقلاب و نظام می‌دانیم.»
این بخشی از «دل‌نوشته» یکی از فعالین اصلاح‌طلب و حامی روحانی در سال‌های اخیر است. کسی که طی سال‌های اخیر و به ویژه پس از فتنه ۸۸ سعی کرد به عنوان یک وکیل درجه یک از همه اقدامات و رفتارها و گفتارهای مرحوم هاشمی‌رفسنجانی دفاع کند. البته این موضع این روزهای بخشی از نخبگان و هواداران اصلاحات است که در فراق هاشمی خود را عزادار جلوه می‌دهند.
نکته جالب در این یادداشت و در همین بخشی که به آن اشاره شد، قید زمانی است که نگارنده برای خود لحاظ کرده است. «از ۸۸ به بعد» یعنی درست از روزهایی که یک فتنه سازمان‌یافته در ایران در حال شکل‌گیری بود و متاسفانه آقای هاشمی که خود را «دوست، همراه، و هم‌سنگر دیروز، امروز و فردای» رهبری می‌دانست، در اوج روزهای پیش از انتخابات نامه‌ای بدون «سلام» برای مقام معظم رهبری نوشت که اتفاقا پیش از آنکه نامه به دست مخاطب اصلی برسد، در فضای رسانه‌ای انتشار یافت.
در روز انتخابات هم کسی فراموش نمی‌کند که همسر آقای هاشمی پس از انداختن رای خود به صندوق جماران گفت: «اگر موسوی رای نیاورد بریزید تو خیابونا»
اما پس از آنکه آتش فتنه خیابان‌های تهران را در برگرفت، گروهی از مسئولان کشور سعی در برگزاری جلساتی با برخی از کاندیداهای شکست‌خورده و البته شخص آقای هاشمی داشتند. در جلسه‌ای که یکشنبه ۳۱ خرداد ۸۸ با آقای هاشمی برگزار شد، وی نسبت به مواضع رهبری در نماز جمعه (۲۹ خرداد) ابراز خرسندی کرد و از مواضع رهبری خوشحال بود. در همان جلسه قرار بر این شد که شخص آقای هاشمی بیانیه‌ای تنظیم کند تا کمی از التهاب بخوابد. اما آن روز هیچ‌گاه فرا نرسید و همان کسانی که با آقای هاشمی جلسه داشتند متوجه شدند که خانواده ایشان اجازه انتشار آن بیانیه را ندادند.
حالا سوال اینجاست اگر آقای هاشمی در بزنگاهی که نباید «سکوت» می‌کرد، با انتشار بیانیه‌ای همه را دعوت به آرامش و تبعیت از قانون و دفاع از نظام می‌کرد، آیا حوادث پس از آن شکل می‌گرفت؟ آیا اصلا کار به اتفاقات روز قدس یا عاشورا کشیده می‌شد؟ آیا اصلا ۹ دی برگزار می‌شد؟ آیا اصلا کار به ۲۵ بهمن ۸۹ می‌کشید و ماجرای حصر سران فتنه و ممنوع‌التصویری یکی از مسئولان سابق کشیده می‌شد؟ آیا آن بیانیه جامانده بر روی میز آقای هاشمی نمی‌توانست آبی بر آتش فتنه‌ای باشد که دشمنان بیرونی و درونی انقلاب برای دمیدن بر آن سنگ تمام گذاشته بودند؟
درخصوص برخی از منسوبان و فرزندان آقای هاشمی هم تکلیف مشخص است. حال آنکه اگر برخی‌ها حالا نمی‌خواهند «باور» کنند، مقصر خودشان هستند که آنچنان خود را به خواب زده‌اند که گویی مرده‌اند. کافی است مروری بر اظهارات خودشان و همفکران‌شان در سال‌های پیش از ۸۸ بیندازند، آن‌وقت تکلیف روی «سیاه» و «زغال» کاملا مشخص می‌شود.
اما شاید بد نباشد به این بپردازیم که آنها که براساس یک تقسیم‌بندی زمانی «هیچ‌کدام از تهمت‌ها، توهین‌ها و دروغ‌هایی را که از ۸۸ به بعد» (به زعم آنها) نسبت داده شد را باور ندارند، درخصوص یکی و دو دهه قبل از ۸۸ چه نظری دارند؟
آنها که امروز خود را به خواب زده‌اند و زیر علم مرحوم هاشمی سینه می‌زنند و اشک می‌ریزند و این شخصیت دوران نهضت اسلامی را با شهید بهشتی مقایسه می‌کنند، آیا می‌توانند درخصوص دوران سازندگی و اصلاحات هم نظری بدهند و بگویند آن «تهمت‌ها، توهین‌ها و دروغ‌ها» را با چه شاقولی اندازه گرفته بودند که بر آن مصر بودند و برعلیه آقای هاشمی به کار می‌بردند؟!
شاید آقایان یادشان رفته باشد، اما ما برای آنکه زحمت آنها و دوستان و همفکرانشان زیاد نشود، به برخی از آنها می‌پردازیم تا مشخص شود آنها که امروز سوگوار نبود هاشمی هستند، چگونه و در چه مقاطعی عزادار حضور هاشمی بودند.

نفوذ، فساد و حمله به مقدسات
یکی از نمایندگان مجلس فعلی که اتفاقا طی سال‌های اخیر به شکلی عجیب جزو حامیان و هواداران آقای هاشمی محسوب می‌شد، در دورانی جزو منتقدان و مخالفان وی بود. یادمان نمی‌رود که همین شخص حدود ۱۶ سال پیش درباره آقای هاشمی گفته بود: «به عقیده من در دوره سازندگی آزادی‌بیان به اندازه کافی وجود نداشت و در نتیجه بسیاری از تخلفات مکتوم می‌ماند مثل قتل‌های سیاسی که بعدها معلوم شد کسی از آن خبر نداشت. اگر مطبوعات تا حدی آزاد بودند اینها برملا می‌شد و افرادی که این کارها را می‌کردند یک ترسی داشتند. ... یا مثلا ورود و دخالت اقوام رئیس‌جمهور در تمام شئون سیاسی و اقتصادی واقعا درست نبود. اینکه اینها بیایند در اکثر مراکز حساس اقتصادی مسلط شوند، این چه دلیل موجهی دارد؟ مثلا در وزارت نفت آنجایی که باید معاملات مهم انجام شود حتما باید از نزدیکان ایشان باشد.»
یا در بخش دیگری گفته بود: «اینکه پسرشان رئیس دفترشان باشد، ولی حالا حتما باید "کیش" هم دست اینها باشد، وزارت نفت هم زیر نفوذ اینها باشد، فلان کارخانه خودروسازی هم مال اینها باشد و انحصار صادرات فلان محصول در اختیارشان باشد؟ اینها هم توجیه امنیتی دارد؟»
این نماینده فعلی مجلس به همین میزان هم بسنده نکرد و به نوعی باز شدن باب حمله به مقدسات را نیز از خانواده هاشمی و نقش‌آفرینی‌های دختر او می‌دانست: «خب، وقتی یک خانواده‌ای اینقدر دست‌شان در امور اقتصادی و قدرت سیاسی باز باشد، کم‌کم جسارت پیدا می‌کنند و متعرض امور مقدس هم می‌شوند. مثلا دختر ایشان به چه مجوزی باید آزاد باشد که احکام اسلام را به راحتی زیر سوال ببرد؟... اصلا باب حمله به مقدسات از آن موقع باز شد و اینها فسادهایی بود که از آن وقت جان گرفت و در جامعه گسترش پیدا کرد.»
حالا چه می‌شود که این سخنان فراموش می‌شود مشخص نیست؟!

عالیجناب سرخپوش و اعتدال
این عنوان آنقدر شفاف هست که نیازی نباشد به آن به شکل ویژه‌ای بپردازیم. روزهایی که دولت اصلاحات بر سر کار بود با مجوز وزارت فرهنگ همان دولت کتابی به قلم اکبر گنجی منتشر شد که در «تهمت‌ها، توهین‌ها و دروغ‌ها» به آقای هاشمی سنگ تمام گذاشت.
از اتهام به ماجرای ادامه جنگ گرفته تا قتل‌های زنجیره‌ای را چه کسانی در قالب مقاله به هاشمی اتهام زدند؟
این یک تکه را اگر بخوانید، شاید دیگر نیازی به خواندن باقی کتاب نباشد: «آیا عالی‌جناب سرخ‌پوش، با رفتارهایی که تاکنون داشته، مصداق اعتدال است یا اعتدال‌گراست؟ آیا زبان «تحقیرگر» و «دشمن‌خوان» هاشمی‌رفسنجانی از اعتدال حکایت دارد؟ آیا وقتی هاشمی‌رفسنجانی کابینة خود را غیرسیاسی معرفی کرد و افزود که خود به جای بقیه به‌قدر کافی سیاسی است، از اعتدال خبر می‌داد یا اعتدال را بنا می‌نهاد؟ آیا قتل بیش از هشتاد نفر از روشنفکران و دگرباشان در مدت صدارت هاشمی نشانة اعتدال است؟ آیا مستثنا کردن هاشمی از قانون انتخابات و قبول آن از طرف هاشمی نشانگر اعتدال است؟ آیا استفادة‌ هاشمی از تریبون نماز جمعه و صداوسیما برای انتخابات اعتدال را به نمایش می‌گذارد؟»
شاید لازم باشد بدانید که این کتاب پیش از انتشار به صورت سریالی در روزنامه «صبح امروز» متعلق به سعید حجاریان چاپ می‌شد.
حالا جماعتی که در آن روزها در مقابل وقاحت اکبر گنجی خفقان سیاسی گرفته بودند، به یکباره در نقش وکیل‌مدافع ظاهر می‌شوند. خنده‌دار نیست؟!

عامل فساد و همه گرفتاری‌های کشور
اینها اظهارات برخی از افرادی است که در دوران دوم خردادی‌ها برای هاشمی کم نگذاشتند و تا توانستند بر گذشته و حال و آینده آن زمان هاشمی کوبیدند:
«هاشمی باید نسبت به شرایط فرهنگی، آموزش عالی، فساد اداری، فسادهای مالی شدید، خصوصاً وضعیت فراوان اطلاعات و دیگر مسایل در دوره ریاست جمهوری خویش پاسخگو باشد». (عباس عبدی، عضو شورای مرکزی حزب مشارکت - روزنامه پیام آزادی، ۳۰ آذر ۷۸)
«آقای هاشمی یک راهی باز گذاشتند که همه اینها وارد شوند و اسم آن را گذاشته بودند خودکفایی و افتخار هم می‌کردند. مثلاً وزیر سابق اطلاعات می‌گفت که ما اصلاً از دولت بودجه‌ای نمی‌خواهیم. خوب بودجه نخواستید، نتیجه‌اش این وضعی است که فساد صدر و ذیل یک سیستم را ممکن است پاره پاره کند». (یکی از اعضای حزب مشارکت - روزنامه بیان، ۱ دی ۷۸)
«در دوران هاشمی، کسانی تحت پیگرد قانونی قرار گرفتند. حال چه از نظر سیاسی، چه از نظر اقتصادی که مخالف ایشان بودند و هیچ‌کس از منسوبین ایشان مورد پیگرد قرار نگرفتند و اگر هم گرفتند، بعد از دوران ریاست جمهوری ایشان بود». (عباس عبدی، عضو شورای مرکزی حزب مشارکت)
«هاشمی کسی نیست که به این سادگی حیات سیاسی‌اش را از دست بدهد. هاشمی عامل تمامی گرفتاری‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور است. هاشمی یک فاجعه است». (مجتبی بدیعی، عضو شورای مرکزی حزب مشارکت - روزنامه بیان، ۱۵ دی ۷۸)

انتخابات مجلس ششم و ماجرای تحصن
بعد از همه این تخریب‌ها انتخابات ششمین دوره مجلس شورای اسلامی برگزار می‌شود و در کمال تعجب آقای هاشمی‌رفسنجانی نهایتاً در جایگاه سی‌ام به مجلس ششم راه یافت که البته ۶ خرداد ۷۹ از نمایندگی انصراف داد. «در انتخابات‌های گذشته معمولا ۶۰ تا ۷۰ درصد آرا را داشتم. جز یک مورد که خیلی بالاتر بود. دلیلی نمی‌بینم مردم از رای خود برگشته باشند.»
جمله پایانی حکایت از برخی دست‌اندازی‌ها در ستاد انتخابات کشورِ وزارت کشورِ دولت اصلاحات داشت. البته چندی بعد آقای هاشمی و دخترشان هم بر «تخلف» در آن انتخابات تاکید داشتند؟ راستی آن زمان رئیس ستاد انتخابات کشور تاجزاده بود یا دانشجو؟!
۱۲ بهمن ۸۲، ۱۳۰ نفر از نمایندگان مجلس ششم به بهانه رد صلاحیت، پس از تحصن استعفا کردند که با بی‌تفاوتی مردم و البته جنجال‌آفرینی زیاد برخی اصلاح‌طلبان همراه بود. واکنش هاشمی به آن تحصن مضحک چه بود؟ او پس از برگزاری انتخابات هفتم مجلس شورای اسلامی گفت: «استعفا و قهر مجلس ششمی‌ها باعث شد دوستان آنها در جامعه با انتخابات قهر کنند. این باعث شد سطح حضور مردم کمتر شود. با وضعی که خارجی‌ها و بعضی از داخلی‌ها به وجود آورده بودند که می‌خواستند با وارد کردن شوک صندوق‌ها را خلوت کنند اما ناموفق بودند. مردم هوشیاری کردند. نسبتا خوب آمدند و بیش از ۵۰ درصد در انتخابات شرکت کردند. اینها (مجلس هفتمی‌ها) که الان به مجلس می‌آیند، منتخبین مردم هستند که رای دادند و رای اکثریت را هم دارند.»
به همه این توهین‌ها اتهامات می‌شود مواردی نظیر «عامل فقر و بدبختی مردم» دانستن او، یا خوشحالی از پایان ریاست جمهوری او در سال ۷۶ و نه به کاندیدای مورد حمایت او (ناطق‌نوری)، یا اتهام حذف نیروهای صدر انقلاب و... را اضافه کنید تا مشخص شود آنها که در روز تشییع او و حتی قبل‌تر در نماز جمعه معروف سال ۸۸ بی‌وضو و باکفش به او اقتدا کردند یا در سال ۸۴ به او رای دادند، تنها به دنبال یک هدف بودند: «سوء‌استفاده» حالا هم اگر هاشمی نیست و پیکر بی‌جان او در کنار حضرت امام(ره) آرمیده، می‌خواهند از دوران بدون او و با استفاده از نام او به مقاصد خود برسند، وگرنه هاشمی نه برای آنها محبوب بود و نه موجه. «خناسان» فقط می‌خواستند از او به عنوان ابزاری برای مقاصد شوم خود استفاده کنند و حالا هم از درگذشت او برای صندوق رای‌ خود و البته تهمت، توهین و دروغ به نظام بهره می‌برند.
برای بیداری آنها تلاش نکنید که فایده‌ای ندارد.

ایمان شریعتی

https://siasatrooz.ir/vdcevz8o.jh8voi9bbj.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی

ziyad zer mizani