آمریکای لاتین بار دیگر خبرساز شد و باز هم نام ونزوئلا در راس پردازشهای محافل رسانهای و سیاسی جهان قرار گرفت. براساس گزارشهای منتشره جریان مخالف دولت رسمی و قانونی ونزوئلا که به تازگی از زندان آزاد شده ادعای ریاست جمهوری بر این کشور را مطرح و خواستار گسترش اعتراضهای مردمی برای سرنگونی نظام این کشور شد.
البته ارتش و جامعه ونزوئلا اعلام وفاداری به مادورو رئیسجمهور قانونی کشورشان کردند چراکه وی با انتخابات و رای مردم به قدرت رسیده است. این وضعیت کودتاگونه در حالی در ونزوئلا روی داد که در صحنه جهانی واکنشهای متعددی در قبال آن صورت گرفت به گونهای که برخی از کودتا حمایت و بسیاری آن را محکوم کردند. در کنار پیامدهای داخلی و بیرونی تحولات کنونی ونزوئلا چند نکته قابل توجه در آن مشاهده میشود که بی ارتباط به مباحث مربوط به جمهوری اسلامی ایران نمیباشد.
نخست آنکه این کودتا در شرایطی صورت گرفته که طی هفتههای اخیر آمریکا صراحتا دخالت در امور داخلی ونزوئلا را تشدید کرده چنانکه پنس معاون رئیسجمهور آمریکا رسما سرنگونی نظام ونزوئلا را خواستار شد.
نکته قابل توجه آنکه آمریکاییها ادعا کردهاند که به دنبال سرنگونی نظام ونزوئلا نبوده و به دنبال حمایت از مردم این کشور بوده و میخواهند زندگی بهتری را برای مردم رقم زنند. آمریکاییها با چنین ادعاها تحریمهای گستردهای را علیه ونزوئلا وضع کرده و به دنبال برهم زدن وضعیت اقتصادی این کشور بودهاند.
نگاهی بر مواضع آمریکاییها در قبال جمهوری اسلامی نشان میدهد که آنها همین مواضع را در قبال جمهوری اسلامی صورت داده چنانکه ترامپ و پومپئو ادعا کردهاند که به دنبال تغییر رژیم در ایران نبوده و زندگی بهتر برای مردم ایران را میخواهند.
جالب توجه آنکه آمریکاییها هر روز تحریمها و فشارهای جدیدی را علیه جمهوری اسلامی وضع کنند. رفتار آمریکاییها نشان میدهد که آنها در قبال ایران همچنان همان سیاست براندازی را دنبال میکنند و ادعای مذاکره و تقابل برای کمک به مردم دروغ و فریبی بیش نیست. ایجاد شکاف و دودستگی در جامعه نیز هدفی است که هر روز از سو و آمریکاییها به نحوی اجرا میشود و اکنون نیز در قالب موافقان و مخالفان مذاکرات موشکی و منطقهای و تصویب یا رد کنوانسیونهای پالرمو و اف.ای.تی.اف و سی.اف.تی، صورت میگیرد.
دوم آنکه اروپاییها تلاش بسیار کردهاند تا چنان نشان دهند که راه آنها با آمریکا جداست و به دنبال تعامل با ایران هستند. آنها از اختلافات گسترده با آمریکا در صحنه جهانی میگویند و حتی بر این ادعایند که عدم حضورشان در نشست لهستان برای حفظ برجام است.
آنها در عین حال از آغاز بکار کانال مالی اروپا و ایران سخن گفتهاند که البته هرگز ابعاد و محورهای این کانال را عنوان نمیکنند. آنچه کشورهای اروپایی به ویژه انگلیس، فرانسه و آلمان در قبال کودتا علیه نظام مردمی و قانونی ونزوئلا صورت دادهاند و از سرنگونی نظام این کشور حمایت کردند نشان داد که این کشورها نیز در کنار آمریکا هستند و اگر هم اختلافاتی میان آنها بر سر جزئیات است و نه کلیات.
حذف نظامهای مغایر با نظام سرمایهداری اساس برنامههای آنهاست. رفتار آنها در قبال ونزوئلا به خوبی آشکار میسازد که وقتی فرانسه همزمان با بیان ادعای باز شدن کانال مالی اروپا با ایران در آینده نزدیک ادعای نگرانی از توان موشکی و موقعیت منطقهای جمهوری اسلامی را نیز مطرح میسازد و یا وقتی آلمانیها و انگلیسیها ایران را تهدید امنیت منطقه معرفی میکنند و ادعا دارند ایران باید رفتارهایش تغییر کند به چه معناست.
تمام این رفتارها گواه این اصل است و آن اینکه اروپا نیز دست در دست آمریکا دارد و به دنبال سرنگونی نظامهایی هستند که حاضر به تسلیم شدن در برابر نظام سلطه نیستند. با توجه به این شرایط میتوان گفت که تحولات ونزوئلا بار دیگر این حقیقت را آشکار ساخت که آمریکا و اروپا در یک صف قرار دارند و اعتماد به آن جز خسارت و ضررهای کلان دستاوردی به همراه ندارد. نکته مهمتر موضع سازمان ملل در قبال تحولات ونزوئلاست که برخلاف منشور سازمان در مسیر حامیان کودتاچیان قرار گرفت تا نشان دهد که به این سازمان نیز اعتمادی نیست.
این رفتار بار دیگر این درس را داشته که دلبستن به ساختارهایی همچون اف.ای.تی.اف، پالرمو و سی.اف.تی و... نمیتواند مشکلی از مشکلات کشور حل سازد چراکه این ساختارها و ساختارهای بینالمللی مشابه هرگز مستقل نبوده و جز همراهی با نظام سلطه برنامهای ندارند. نظام سلطهای که سرنگونی نظامهای مختلف در جهان در اولویت کاریشان است و ادعای تعامل و مذاکره آنها فریبی بیش نبوده چنانکه در برجام نیز این رفتار مشاهده شد و نمود دیگر آن کودتای آنان در ونزوئلا علیه دولت قانونی و مردمی این کشور است.
نویسنده: قاسم غفوری