نمایندگان مجلس اتاق فکرشان کجاست؟ آیا یک نماینده که قبل از قرار گرفتن در این سمت شغل دیگری داشته برای اجرای وظایف نمایندگی نیاز به یک اتاق فکر دارد یا نه و اگر دارد این اتاق فکر چگونه شکل میگیرد؟
در سیستم انتخاباتی ما احزاب چندان فعال نیستند و اگر هم وجود دارند هیاتهایی هستند که دو ماه مانده به انتخابات ایجاد میشوند و در اصل برنامه کاری آنها نیز ترساندن مردم از رای آوردن رقبای آنهاست، بنابراین برنامهای که بخواهند به مردم ارائه کنند لزوماً وجود ندارد اگر هم داشته باشد چون معلوم نیست که در مجلس در جمع اکثریت قرار گیرند یا نه، معمولا اجرایی نمیشود. بنابراین نماینده در ابتدا دارای یک ستاد تبلیغات است نه ستاد فکر. وقتی هم که آن فرد از دل همین ستاد تبلیغات نماینده شد به دلیل عدم وجود ساختار حزبی و نیز کثرت کارهای اجرایی اصولا فرصت فکر کردن وجود ندارد که بخواهد اتاق فکری هم داشته باشد. من بعید میدانم حتی کمتر از انگشتان دست که نمایندهای باشد که فرصت داشته باشد برای حل مشکلات کشور مطالعات عمیق داشته یا با دیگران مشورت کند. قبل از انتخاب که صرفا دارای ستاد تبلیغات هستند و بعد از انتخاب شدن نیز داشتن اتاق فکر تصوری است که تصور بودنش خیلی سخت است.
براساس صحبتهای شما میتوان گفت که عدهای جمع میشوند و ستاد تبلیغات تشکیل میدهند و در نهایت میشوند سرپلهایی برای جمعآوری رأی. فرد رأی میآورد و میشود نماینده مجلس، این ستاد انتخابات دارای مطالباتی است اگر نمایندهای خیلی متعهد و کار بلد باشد همین قولهایی که به اطرافیانش داده عملی سازد در طول چهار سال نمایندگی میشود کار پرداز همین تیم و اجرای توقعات آنها. الان وضعیت مجلس این چنین است یا وضعیت دیگری است؟
نمیشود یک حکم کلی صادر کرد عدهای صرفا به دلیل علاقهای که به یک فرد دارند در ستاد وی مشغول و سپس متفرق میشوند به نظر میرسد برخی از افرادی که بعدا متوقع میشوند بعضا در زمان انتخابات نیز چند پهلو عمل میکنند بگونهای که هر کاندیدایی که رأی آورد بتوانند از آن استفاده کنند، یعنی کم پیدا میشود کسانی که به صورت مارکدار عضو یک ستادی شوند و به دنبال منافع آتی خود باشند، البته نمیگویم اصلا نیست افرادی که به دنبال بهرهگیری از کاندیداها برای منافعشان باشند و با گماشتن افرادی در ستادهای انتخابات به دنبال استفاده از نماینده برای منافعشان نباشند، البته این را هم بگویم که نماینده نیز نمیتواند تمام خواستههای آنها را اجرا سازد. هر قدر نماینده در مجلس ضعیف باشد اقداماتی را برای انجام برخی کارها و حل مشکلات اداری و بانکی برخیها که فکر میکنند در انتخابات آتی میتواند برای آنها رای داشته باشد انجام میدهد اما به هر حال نمیشود یک نسخه واحد برای همه نمایندگان مطرح کرد هر چند که مواردی هم هست که نماینده برای حفظ موقعیت و رای بعدی خود کارپرداز عدهای خاص میشود.
یک نماینده چه ساز و کاری دارد که بتواند اولا مشکلات و مطالبات منطقه خود را بداند و ثانیا آنها را دستهبندی و اولویتبندی کرده و در مجلس به دنبال آنها براساس منافع ملی باشد؟
البته این روندی که میگویید در روند نمایندگی به طور طبیعی نیست چراکه ما بر اصل تفکیک قوا قائل هستیم. فرض بر این است که نماینده در امور اجرایی نباید دخالت داشته باشد. البته شما از منافع ملی میگویید این درست اما من منافع ملی را این طور متوجه میشوم که در طول ۳۰ سال اخیر دیگر از قالب نظامی و قوه قهریه فاصله گرفته است و امروز منافع ملی را در اقتصادهای قوی جستوجو میکنند، بنابراین نمایندگان اگر به دنبال تامین منافع ملی هستند باید پایههای یک اقتصاد سامان یافته و قوی را ساماندهی کنند و آن اقتصاد مقتدر سایه آن بر تمام اقشار مردم خواهد بود. البته برای اینکه از تبعیض جلوگیری شود باید آن قدرت نظارتی نمایندگان نیز اجرا شود بگونهای که دولت زیربناهای اقتصاد مقتدر و رو به رشد را متوجه همه کشور سازد اصل ۴۷ قانون اساسی بر همین موضوع تأکید دارد.
بنابراین اگر برای حل مشکلات منطقهای اتاق فکری باشد که آنها موارد مهم و معضلات و مشکلات منطقهای را جمعآوری کنند و براساس اولویتبندی و با آن اولویتی که در خرد وجود دارد بخواهند در مجلس پیگری کنند تضاد منافع بسیاری ایجاد میشود و اتلاف وقت میشود. اصل آن است که دولت نیازها را جمع آوری کرده و در نهایت همه شرایط باید به گونهای باشد که چنان قانوننویسی و اجرا شود که چرخ اقتصاد کشور را راهاندازی کند وقتی تولید زیاد شود قاعدتا متوجه همه میشود و یا اشتغال زیاد شود شامل همه میگردد. اما اگر نگاه، نگاه منطقه محور باشد احتمال دارد که به بیعدالتی منجر شود اما این نگاه کلان رشد را برای همه مناطق براساس ظرفیتهای بالقوه و کشش آن منطقه میخواهد مثلا شمال کشور را با کشاورزی رشد میدهیم و کویر را با گردشگری و... .
یعنی رشد با یک آمایش سرزمینی صورت گیرد. به نظرم پردازش مسائل و بیان مطالبات از پایین به بالا اقدام درستی نیست بلکه باید کلیات منافع ملی را درک کرد که به نظرم اکنون اقتصاد است و باید در مجلس هر کاری کرد که این رشد پیدا کند و از هر کاری که به آن لطمه بزند باید ممانعت کرد.
آیا با مصوباتی که در مجلس داریم خواستههای کلان تمام اقشار مختلف جامعه را دربر میگیرد؟
نه نمیشود، اصول قانونگذاری در مجلس ما از نظر درجه کارشناسی ضعیف است بیشتر ناظر به رفع مشکلات روزمره یا علائق منطقهای است. معمولا دولت لایحهای که میدهد برای آن است که میخواهد یک مشکلی را که در نظام اداره کشور با آن مواجه شده حل کند مثلا رفع و رفو کردن یک لباس پاره. نمایندگان هم که طرحی میدهند معمولا برای آن است که مشکلی در حوزه نمایندگی آنها هست برای همین طرح میدهند اما اینکه واقعا به دنبال آن باشند که ببینند که عمومیت آن موضوع تا چه میزان است و چه اولویتی دارد نه، چنین مطالعه و کارکردی وجود ندارد.
برای چه چنین روالی است؟ مگر خدمات کارشناسی و پژوهشی را مرکز پژوهشهای مجلس نباید به نمایندگان بدهد؟ مگر نباید براساس چشمانداز برنامه بدهیم؟
نه لزوما. مرکز پژوهشها در موضوعاتی اگر نمایندگان از آن بخواهند تحقیقی صورت دهد این کار را انجام میدهد، مثلا وقتی یک نماینده بگوید در منطقه من کمبود آب وجود دارد یک گروه کارشناسی بررسی کند که این آب را چگونه میتوان تامین کرد و آثار این تامین و امکانات مادی آن چگونه است، مرکز پژوهشها میتواند یک تیم تحقیقی بگذارد که این امر را بررسی کند وگرنه روال کنونی مجلس اینطور است که نمایندگان طرحی که در ذهنشان است مطرح میکنند و بعضا بعد از تصویب و رایگیری از مرکز پژوهشها میخواهند که نظر دهد و آن هم بررسی کرده و یک گزارش کار تکبرگی را از طرح مذکور به نمایندگان ارائه میدهد. به اعتقاد من گزارش تکبرگی دیگر کار کارشناسی نیست حال آنکه برخی مسائل است که ماهها باید مورد تحقیق و ارزیابی قرار گیرد که این طور نیست.
خب پس، از این حیث میتوان به مرکز پژوهشها هم نقد وارد دانست چراکه اساسا برای اهداف دیگری تاسیس شده است؟
اصل این موضوع که چه کسی تحقیق میکند و چگونه کار در مرکز پژوهشها انجام میشود آن هم یک بحث جدایی است. من معتقدم مرکز پژوهشهای مجلس بر خلاف تصور و یا انتظاری که وجود دارد یک مرکز کارشناسی نیست بلکه یک مرکزی است برای افرادی که تازه فوقلیسانس و دکتری گرفتهاند و آنجا کارآموزی میکنند. من بارها گفتهام که مرکز پژوهشها باید از افرادی جدای از نمایندگان انتخاب شود چون قانون هم این اجازه را میدهد. به هر حال نماینده خودش هزار و یک کار دارد عملا نمیرسد که ریاست مرکز پژوهشها را نیز داشته باشد.
در اصل ریاست آن مرکز باید در سطح وزیر و یا معاونین وزیر بازنشسته باشد که کشور را مثل کف دست بشناسد هم آگاه باشد و هم عمل کرده باشد. آن موقع استادیار تازهکار و یا فارغالتحصیل دکتری باید دستیار آن مرکز باشد مرکز پژوهشها یک ساختار حاکمیتی باید باشد که در ابعاد بسیار گستردهای کار کند که تاکنون چنین نبوده است. من به آقای توکلی که زمانی ریاست مرکز را داشت میگفتم که مرکز پژوهشها نباید درباره مسائل مانند یک نماینده عمل کند و نظر موافق و یا مخالف دهد. باید از نظر تحقیقاتی بگوید که مثلا فلان موضوع نکات مثبت و منفیاش اینگونه است و نباید نظر نهایی درباره اینکه کاری انجام شود یا نشود، ارائه دهد چراکه اصل مرکز پژوهشها برای آگاه ساختن و دیدن مزایا و معایب یک تصمیم است نه امر و نهی کردن و نه تشخیص انجام کار یا ترک آن.
بگذریم، به نظر شما مبنای دو و چهار کردن یا همان قیام و قعود کردن نمایندگان چیست؟ منظورمان این است که آنچه در قالب واقعیت روی میدهد، برای مخاطبان بگویید نه آنکه انتظار است؟
ببینید، نمایندگان خیلی زیاد ذهنشان مشغول است و اشتغال متعدد و از سوی دیگر مراجعات و انتظارات متعدد از آنها باعث شده که نمایندگان انصافا یکی از گرفتارترین اقشار جامعه باشند و بسیار کار میکنند و بعضا ۱۸ ساعت مشغول هستند، اما بهرهوری آنها هیچ یا نزدیک به هیچ است چراکه به یک کارهایی وقت خود را صرف میکند که لزوما کار نمایندگی نیست. وقتی جلسه علنی شروع میشود به جرات میگویم از میان ۲۹۰ نماینده ۲۵۰ نفر دستور جلسه را ندارند.
دستور یعنی چه؟
یعنی آن کاغذی که در آن آمده است که این موضوعات امروز بررسی میشود، این موضوع مثلا در شور قبلی نظرات نمایندگان و دولت و کارشناسی مطرح شده است. اینها باید در پروندهای با نام دستور جلسه وجود داشته باشد و نماینده آن را مطالعه کرده باشد که وقتی میخواهد موافقت یا مخالفت کند بداند که موضوعات جلسه چیست. وقتی که چنین دستور جلسهای را نماینده حتی ندارد، چه رسد که بخواهد مطالعه کند خب حداکثر هنر آن نماینده گوش کردن میشود. سوابق آن را نمیداند و یا اگر مرکز پژوهشها نظری دارد آن را نمیداند. بسیاری از نمایندگان روزهای یکشنبه و یا سهشنبه که جلسه مجلس است تازه آخر شب با پرواز رسیدهاند تهران. از چهارشنبه تا شنبه شب در حوزه نمایندگی بوده و بعضا در جلسه مجلس در وضعیت خواب قرار دارند، نماینده در این شرایط خیلی خوب کار کند این است که در جلسه گوش کند و براساس آن تصمیم بگیرد و یا اینکه ببیند افرادی که به آنها اعتماد دارد چگونه رفتار میکنند آن هم همین کار را انجام دهد گاهی وقتها نیزشاید یکی از دوستان نمایندهاش بخواهد که طرح یا لایحهای اجرا یا رد شود آنگاه او را تشویق کنند که رای مثبت یا منفی دهد. بنابراین دو یا چهار گفتنها در مجلس دارای منطق خاصی نبوده و از نظر من این نوع رفتار نوعی توهین به کلیت مجلس است چراکه کسانی که این کار را میکنند به سایر نمایندگان چنان القا میکنند که باقی نمایندگان حق فکر کردن ندارند و آنطور که افراد فریاد زن، میگویند باید عمل کنند.
یکی از وظایف نمایندگی نظارت بر اجراست، نمایندگان چه ابزارهایی برای اجرای این وظیفه دارند؟
نظام نظارتی در مجلس قوی نیست البته من در قانون اساسی وظیفه نظارت برای نماینده پیدا نمیکنم و به نظرم مباحثی مانند تذکر، تفحص و...در اصل در ظاهر از واژه نظارت برای آنها استفاده میشود و در اصل نظارت نیست.
دیوان محاسبات پس چیست؟
آری دیوان محاسبات نظارت میکند اما این نظارت و رفتارهای صورت گرفته در آن ارتباط چندانی با کار نمایندگی ندارد. وظیفه نمایندگان قانونگذاری است اما آنها ابزارهایی دارند که البته کندتر از ابزارهای قوه قضایییه است برای تذکر دادن و یا بازخواست لطیف و اگر بخواهد شدت پیدا کند باید یک اجتماعی روی آن پافشاری کنند مثلا رای خود را از یک وزیر پس بگیرند. اما نظارت به معنای مجازات کردن در دست نماینده نیست. نماینده نهایتا بگوید که این کار بشود یا نشود و آنکه در اصل محاکمه میکند قوه قضایییه است.
خب مجلس هم میتواند پرونده را به دستگاه قضا ارسال کند؟
بله؛ کمیسیون اصل نود میتواند یک گزارشی را به قوه قضایییه بدهد.
خب نمایندگان میتوانند کمکاری دستگاههای اجرایی و یا نظارتی و حتی دستگاه قضا را بررسی کنند مثلا اگر سازمان بازرسی به خوبی کار نمیکند نمایندگان میتوانند آن را بررسی کنند؟
میتوانند در کمیسیون اصل ۹۰ آن را بررسی کنند اما حکم کردن درباره آن شکایت دوباره به خود قوه قضایییه باز میگردد نظارت به آن معنا که در کنار قانونگذاری نظارت هم باشد یعنی قانونگذاری و نظارت هم وزن هم باشند چنین چیزی در قانون اساسی ما نیست. ابزارهایی مانند تذکر، سوال و تحقیق و