چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۰:۴۲
کد مطلب : 91097

آثار«نجیبانه»ای که قرار است گیشه‌ها را تسخیر كند!

آثار«نجیبانه»ای که قرار است گیشه‌ها را تسخیر كند!

زمان چه به سرعت در حال گذر است و عدم تطبیق زمانی پخش فیلم‌ها و تغییرات مکرر تایم اکران‌ها در دور روز ابتدایی جشنواره، اگر چه طبیعی است اما به هر حال فرصت غنیمت است از برای مرور گزینش‌شدگان برتر یک سال سینمای ایران و این همه در حالی بود که روز اول جشنواره امسال با یادآوری جشنواره کودک همراه گردید؛ هم از این جهت که با قول طالبی آغاز شد و هم از آن حیث که فضای شمالیزاسیون شده سینمای کودک را با سه اثر شمالی قول، ناهید و بوفالو یادآوری می‌نمود.
نخستین اکران قول طالبی بود که بیش از قواره سینمایی خود از کارگردانی نوستالژیک برخوردار است که برَند کودک و نوجوان‌سازی را همچنان برای خود محفوظ داشته و در جرگه کانونی‌ها، با شهر موش‌ها شناخته می‌شود؛ اثری که شماره دوم آن، البته بدون کوچکترین دخالت او در سال گذشته خوش درخشید.
قول محمد‌علی طالبی، از داستانی اقتباسی برخوردار می‌باشد و زندگی دو نوجوان به نام‌هاي داوود و پوریا را ترسیم می‌کند که به عنوان دو دوست، طی شنا در رودخانه، یکی غرق و دیگری به کتمان مرگ او مبادرت مي‌ورزد و در این مسیر عامل کتک زدن پدر بداخلاق داوود و رهگذران بی‌مسئولیت، نیروی انتظامی فشل و دوست دختر و پسر فراری و‌... را علاوه بر عذاب وجدان پوریا روایت می‌‌نماید که در نهایت خمودی فُرم، در مقام اثری سفارشی، نوعی هنجار‌شکنی و قباحت‌زدایی از مقوله کشته شدن و دروغ را برای کودکان و نوجوانان به ارمغان دارد که به نوبه خود اگر چه برای برخی تصمیم‌گیرندگان حوزه سینما در دولت یازدهم موضوعی قابل قبول و پذیرش می‌باشد؛ اما قطع به یقین در باور کودکان و نوجوانان ایران اسلامی، حتی از حداقل ‌ترین جایگاه طرحی نیز برخوردار نمی‌باشد.
اما ناهید دومین اکران سینمایی روز کم‌تحرک کاخ جشنواره بود که زمان و نوبت اکران آن اعتراض شدید تمامی عوامل‌ این اثر را در‌پی داشت؛ فیلمی که از کارگردانی و فیلمبرداری نسبتا معقولی برخوردار بود و استفاده مناسب از فضای بندر انزلی موجب می‌شود تا تماشاگر به تعقیب این اثر ترغیب شود.
ناهید که به دلیل وضعیت اعتیاد پسر عمه خود، احمد از وی جدا شده، اکنون با پسرش در اتاقی استیجاری واقع در خانه زوج سالخورده مذهبی و به شدت مادی زندگی می‌کند و به سبب مشکلات اقتصادی و همچنین علاقه، تصمیم بر ازدواج با مردی ثروتمند دارد.
بر این اساس زن شاخص فیلم یا همان ناهید عنوان‌بندی این اثر سینمایی، به سبب مشکلاتی که فضای عمومی جامعه و سنت‌های وراثتی به او تحمیل می‌کنند، در‌پی فرار به سوی آرزوی‌های خود و در عین حال از دست ندادن فرزندی که در اواسط داستان در بطن همین جامعه مورد تجاوز قرار می‌گیرد، صیغه را بر ازدواج با مسعود ترجیح می‌دهد؛ زیراکه در صورت ازدواج باید در معرض قضاوت و حکم حقوقی مبنی بر اینکه بین او و شوهر معتاد سابقش کدام یک برای نگهداری از پسرشان بدتر می‌باشند قرار گیرد.
اما ارغوان، به حق اثری زنانه است، اما نه در آن حد که کرامتی بازیگر و سفیر و نماینده یونیسف در مراسم پیش از نمایش آن بیان داشت.
ارغوان سراسر حسرت از گذشته و ناامیدی به آینده است؛ پس آوا و نگار دیروز ارغوان سرگذشتی از برای نسل امروز است که در اثری به غایت متأثر از سینمای فرانسه، همراه با متلک‌پراکنی‌های رایج این روزها، یادی از گلشیفته‌های وصال یافته سینمای روشنفکری نموده و اهتمام ویژه خویش را بر احیای فیلم فارسی ساخته است؛ فیلمی البته با قاب‌بندي‌های خوش آب و رنگ که به حق نماینده هوش و ذکاوت هنری صاحبان این اثر می‌باشد.
چهارمین اثر اکران شده روز نخست بوفالو بود، اثر روشنفکری که در نیمه اول مرد اصلی خویش را در منجلاب مرداب جامعه امروز و به شوق وصال شوروی غرق نموده و با یحیی داستان خویش را ادامه می‌دهد. بوفالو سوای خط تعلیق مجهول خود که به فرهنگ و اقتصاد ملی تاخته، با قهرمان سینما برخاسته و مدافع حقوق زنان مظلوم ستم‌دیده و البته سیگاری خود، گام‌های دراماتیک را به نحوی کُند طی می‌نماید که مخاطب گاهی در ارتباطات داستانی اثر دچار سرگردانی منطقی شده و در نهایت نیز داستان منگ و با پایانی موکول به ظن و تصورات مخاطب به پایان می‌رسد.
با این همه بوفالو سوای تمامی ضعف‌های نهادینه در ساختار این خود به عنوان اثری فرانسوی زده، از حضور پرویز پرستویی برخوردار است که می‌تواند نقطه قوت و پوشاننده بخش اعظمی از ضعف‌های ساختاری آن باشد.
اما آخرین سورپرایز روز نخست، این سیب هم برای تو سیروس الوند بود؛ فیلمی کمدی حادثه‌ای که به واسطه ملودرام عاشقانه خود مخاطب را به نحوی سرگرم و مشغول خود می‌سازد؛ فیلمی که همچون عنوان خود بستر تعلیق سیب و گاز زدن آن را به همراه طریق خیانت و حماقت را پیگیری و فلاکت زنان در جامعه بورژوا را به همراه تعلیم سبک زندگی مدرن در دنیای مدرن، دنبال می‌نماید.
این سیب هم برای تو فیلمی است که بخاطر خالی نبودن عریضه و یا شاید خالی نبودن غریزه مخاطبان خود، فضای مبهم فیلم فارسی را به گونه‌ای ویژه عینیت بخشیده و آرزوی یگانه ارغوان را بر پرده سینما محقق ساخته است.
روز دوم جشنواره با اکران صبح هنگامی خداحافظی طولانی آغاز گردید.در خداحافظی طولانی کارگردان یک عشق طبقه کارگری را جلوی دوربین برده است؛ طبقه‌اي گسترده که بخش عمده‌اي از سینمای ایران نسبت به آن بی‌تفاوت بوده و حال موتمن به ایشان توجه نموده و اثر خود را به صورت عاشقانه‌اي البته بی‌منطق و ناسازگار با سبک زندگی انسان ایرانی روایت نموده است؛ عاشقانه‌اي که سعی شده تا به واسطه تمرکز بر یحیی در تطابق با کلیشه‌ها و باورهای هنری فرانسوی‌زده پدید‌آورندگان این اثر حلول‌یافته و ساسپند‌سازی جامعه پویای ایران را به مخاطب خود حقنه نماید.
خداحافظی طولانی جدا از تمام ضعف‌های خاص خود به ‌ویژه از حیث بازیگری در نهایت به ترسیم نوع رقیق شده زندگی سه نفره موناژوتوخوای، البته در پرده‌های غیر شفاف و آینه‌های قدی و عرضی خانه، از برای مخاطب مسلمان ایرانی پرداخته که به همراه متلک پراکنی‌های روشنفکری و جنسی که در نهایت به قاچ هندوانه و‌... در وجه بصری خود منجر می‌شود، اثری قابل تحسین است.
اما دومین اکران روز دوم جشنواره اثری با عنوان چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت بود؛ اثری که در ابتدا چهارشنبه ۱۹ آبان نام داشت اما در نهایت به جهت جلب نظر متولیان حاضر سینمای کشور تنها نقیصه خود را تعویض نمود تا پرچم سینمای ایران به دست جوانان سپرده شده و این اثر به جشنواره سی و سوم راه یابد.
چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت اگر چه از تعلیق‌های مناسب دراماتیک برخوردار و سناریویی مناسبی با شعار نیمه فلسفی نقد انسان و ستایش انسان را پیگیری می‌نماید، اما با این همه اثری دیگر در قاعدی ترسیم فلاکت زن ایرانی است؛ اثری که اگر چه شاید دروغی تگفته باشد، اما تمام راست‌ها و حقایق موجود در جامعه امروز ایران را یا ندیده و یا کاملا فهم ننموده. چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت اثری نجیب است، نه از این جهت که غیرت را عنصری نامطلوب از برای علی و مرتضی و اسماعیل و حسن‌آقا و در کل عموم مردان ایرانی می‌داند و یا به سیاه نمایی از وضعیت اجتماعی جامعه ایران و بالاخص قشر جنوب شهر‌نشین مبادرت ورزیده؛ بلکه اثری نجیب است از این حیث که بر انسان‌های توانا، تلنگر خدمت به همنوع را زده و بنی‌آدم اعضای یک دیگرند را به نوعی در کسوت جلال ترسیم نموده است.
دیگر فیلم اين روز حکایت عاشقی بود؛ فیلمی که روز‌های پایانی دفاع‌مقدس در اردوگاه‌های اِسکان قربانیان حملات شیمیایی صدام در حلبچه را روایت می‌کند. این فیلم با وجود آنکه با بازی ضعیف بهرام رادان و همین‌طور کارگردانی نامناسب احمدرضا رمضان‌زاده در زمره کارهای ضعیف در کارنامه تهیه‌کنندگی مسعود جعفری‌جوزانی قرار می‌گیرد، اما با این همه در محتوا سعی بر هویت بخشی مثبت به پذیرش قطعنامه ۵۹۸ داشته و توجه به جنگ‌زدگان کُرد نموده است.
در حکایت عاشقی یک عکاس جنگی که در جنایات حلبچه حضور داشته به مثابه منجی که عکس‌های وی مردم حلبچه را نجات داده و بعد از آن نیز با رفتار هایی در ادبیات سازمان ملل، مانند کمک به جنگ‌زدگان از طریق ساخت بادبادک برای بچه‌های ایشان و همچنین ثبت برادر شهیدی که مادر و پدرش در فقدان برادر مرده‌اند، به پیش می‌رود.
بر این اساس بهرام رادان که با نقش عکاس ثبت‌کننده، همه لحظات جنگ از همه گوشه و کنار آن و در جمیع جهات را نشان می‌دهد، پس از ورود به اردوگاه اِسکان جنگ زده‌های کُرد هلال‌احمر، عاشق شده و به دختر پیرمردی که جان خود و کودکان خویش را مدیون عکس‌های او می‌داند، دل می‌بندد؛ دختری که علاوه بر توانایی بالا در نواختن تار، خود از مجروحین شیمیایی به حساب می‌آید.
اما آقای عکاس پس از ازدواج و نقل مکان به تهران، به نماد یک زندگی لیبرالیستی از طبقه روشن‌فکر با تمام سمبل‌های آن از جشن‌های تولد گرفته تا ساز زدن در مجالس دوستانه تبدیل می‌شود و در این میان نمایش خوشحالی مردم تهران از پذیرش قطعنامه در کنار عدم حضور شاخص‌ها و نمادهای دفاع‌مقدس، مثل رزمندگان و نماد‌های تصویری آن دوران در کنار حضور شاخص شخصیت عکاس در کنار هلال‌احمر، همه و همه سبب شده تا این فیلم به اثری برای شخصیت‌دهی به سازمان‌های بین‌المللی و در عین حذف نماد‌های دفاع‌مقدس تبدیل گردد؛ حذفیاتی که در ادامه این فیلم بدل به یک رقابت عشقی مثلثی بین نامزد سابق دختر کُرد که تصور می‌شده در حلبچه کشته شده و همسر فعلی او می‌شود و در نهایت به تلفیق میان جنگ و عشق برآمده و موجب می‌شود تا در نهایت اثر به مثابه دو قدم آخر جشنواره سال گذشته، به یک عاشقانه بی‌منطق و تکراری در سایه طرح گذرا از دفاع‌مقدس نزول مرتبت پیدا نماید.
چهارمین فیلم روز دوم جشنواره سی و سوم، اثری متفاوت با عنوان خانه دختر بود؛ اثری متفاوت به لحاظ سوژه که حتی کارگردان آن نیز از بیان رسمی آن شرم نموده و در توصیف آن به این جمله کفایت می‌نماید که این اثر داستان تلخی در جامعه ماست که کمتر کسی جرات رسوایی آن را دارد و همین تابو بودن در موضوع برای من بسیار جذاب بود.
تقریبا فرم فیلمنامه در خانه دختر به نحوی است که موجب شده تا اکنون این اثر به عنوان اثری نسبتا سینمایی و البته با موضوعی کاملا سخیف بر پرده نقره‌اي نمایش داده شود؛ موضوعی سخیف که مبتنی بر آموزه‌های فمینیستی موج دومی، خط و موج نسبتا بکری را در سینمای ایران ایجاد می‌نماید؛ موجی در راستای هجمه به قیودات مذهبی و در کل عمومیت سنت در جامعه ایران؛ موجی که سمیرا و ستاره و در کل هر زن و مردی را در این جامعه در بر خواهد گرفت؛ موضوعی سخیف که همچنان مانعی اساسی در روند غیرت زدایی و بالا بردن تحمل در منصورهای این مرز و بوم می‌باشد.
و سرانجام آخرین فیلم روز دوم موقت امیر عزیزی فیلمی بود؛ فیلمی که با وارد کردن عنصر کودک عقب‌مانده همچون فیلم من عاشق سپیده صبحم که وی در مقام بازیگر در آن حضور داشت و طی جشنواره دو سال قبل به نمایش در آمد، مونگولیسم را بار دیگر در سینما ارائه نموده است.
موقت با نمایش سادگی برخورد کودک عقب‌مانده با هر واقعه‌ای هر چند دشوار، حتی در سطح بازی با اسلحه پُر، باردیگر ویژگی عامه این نوع فیلم‌ها را ترسیم نموده و به روایت زندگی امیر در مقام سربازی می‌پردازد که برای اسباب‌کشی خانه به کمک خواهران و مادرش می‌رود، اما قبل از آنکه خود وی را در اثر ببینیم، متوجه می‌شویم که وی بعد از سرقت اسلحه از سربازی فرار کرده و خواهر عقب‌افتاده وی که اتفاقاً اسلحه را پیدا می‌کند، حین بازی ناخواسته آنرا شلیک نموده و به این ترتیب ادامه فیلم به کش و قوس‌های خواهران امیر برای حل مساله اختصاص پیدا می‌نماید.
موقت در مجموع روایتی بسیار کُند و خسته‌کننده است. این فیلم همانند نمونه قبلی خود تنها روایتی حاشیه‌ای و خسته‌کننده را همانطور که من عاشق سپیده صبحم روایتی خسته‌کننده را با ارجاع دائم به ماجرای یک خودکشی پی می‌گرفت، این بار با ارجاع دایمی به ماجرای اسلحه پیگیری می‌نماید.
و در نهایت روز دوم جشن و دوره همی سی‌و‌سوم هم با موجی از امید و آرزو از برای روز‌هاي پیش‌رو و البته همراه با عناصر لاینفک سینمای این سال‌ها از سیگار‌کشی‌های زنانه و مردانه و رونمایی از موضوعی «بکر» از سینمای ایران گذشت؛ روزی که شاید بتوان بستر عمومی همه آثار اکران شده در آن را محدود به ترسیم و تبیین فلاکت زنان در لوای سبک زندگی ایرانی جست‌وجو و غیرت‌زدایی از مرد ایرانی را تنها راهبرد تجویزی امرو به ایشان قلمداد نمود؛ آثاری که بعضأ و ساختی آنها، توجیه‌كننده تماشای یکباره و صرف زمان از برای دیدن آن می‌باشد. (منبع: سينما پرس)

https://siasatrooz.ir/vdcfexd1.w6dy1agiiw.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی