فردا ۲۱ شهریور مصادف است با ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۰. ۱۹ سال پیش در چنین روزی آمریکاییها ادعا کردند که ساختمان سازمان تجارت جهانی در نیویورک هدف حمله تروریستی هوایی قرار گرفته است. مدت زیادی از این حادثه ادعایی نگذشته بود که جرج بوش پسر، رئیس جمهور وقت آمریکا با ادعای جنگ صلیبی در کنار ناتو عملیات نظامی علیه آنچه تروریسم سازمان یافته مینامیدند، آغاز کردند. عملیاتی که نتیجه آن اشغال افغانستان و در سا ل۲۰۰۳ اشغال عراق بود. اکنون در حالی ۱۹ سال از آن حادثه میگذرد که دولتمردان آمریکا همچنان از بیان نتایج تحقیقات آن خودداری کرده و اجازه تحقیق آزاد درباره آن را نیز نمیدهند که خود بر میزان ابهامات درباره ریشه و علل این حادثه افزوده است. نگاهی ریشه ای به تحولات ۱۹ سال گذشته و آنچه زمینه ساز اشغال افغانستان شد چند نکته قابل توجه را آشکار میسازد.
نخست آنکه آمریکاییها ادعای پایان دادن به تروریسم در افغانستان و اهداء آزادی و امنیت به این کشور را سر میدادند حال آنکه به اذعان گزارشهای سازمان ملل نه تنها این امر محقق نشده بلکه امنیت افغانستان از دوران قبل از نظامیان آمریکایی نیز بدتر شده است. ارمغان حضور آمریکا کشته و زخمیشدن هزاران نفر از مردم افغانستان بوده است. نکته قابل توجه آنکه آمریکا به بهانه مبارزه با طالبان و القاعده اشغال افغانستان را رقم زد و اکنون مذاکره با طالبان را اصل اول اقداماتشان در افغانستان قرار داده است. دوم آنکه آمریکاییها نه تنها با تروریسم مبارزه نکردند بلکه اشکال جدیدی از تروریسم را در منطقه ایجاد و مورد حمایت قرار دادند. به اذعان ترامپ رئیس جمهور آمریکا داعش و سایر گروههای تروریستی جاری در سوریه و عراق به دست اوباما و دستگاه اطلاعات آمریکا ایجاد شدند. البته حمایت از گروههای تروریستی همچون منافقین، جندالشیطان، جیش الظلم و.. را نیز باید به این لیست اضافه کرد. این تروریسم پروری آوارگی نزدیک به ۴۰ میلیون نفر را به همراه داشته که در بدترین شرایط انسانی در آوارگی به سر میبرند و هر روز به وخامت اوضاعشان افزوده میشود. سوم نکته مهم، تروریسم دولتی آمریکاست که در این سالها به شدت فعال شده است. نمونه بارز این تروریسم دولت به شهادت رساندن سردار قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس و همزمان آن در فرودگاه بغداد در حمله پهپادی آمریکاست. سازمانملل رسما اعلام کرده است که این اقدام آمریکا مصداق جنایت علیه بشریت و نقض قوانین جهانی بوده است. کارنامه ۱۹ ساله ۱۱ سپتامبر در حالی ابعاد گسترده ای از تروریسم و جنایت آمریکایی را آشکار میسازد که در نقطه مقابل آن جمهوری اسلامی ایران که همواره آمریکا ادعای تروریستی بودن آن را مطرح میسازد، کارنامه ای بس متفاوت را برجای گذاشته است. طی ماههای اخیر در حالی بحران کرونا جهان را فرو گرفته است که یک کلید واژه کاربرد بسیاری یافته و آن اینکه اگر کرونا در چین قرنطینه میشد جهان به این وضعیت دچار نمیشد. البته ادعای عامل بودن چین بعد از ماهها رنگ باخت و تحقیقات نشان داد که فرانسه و کشورهای اروپایی محور کرونا بوده اند. به هر تقدیر هدف ایران در سالهای اخیر همان اصل قرنطینه کردن تروریسم بوده که حضور نظامی ایران در سوریه و عراق در این چارچوب صورت گرفت و زمینه ساز امنیتی کشور در کل منطقه شد چنانکه جهانیان اذعان دارند که جمهوری اسلامی عامل ثبات و آمریکا عامل بی ثباتی منطقه است. به هر تقدیر در جمع بندی نهایی از آنچه ذکر شد میتوان گفت که کارنامه ۱۹ ساله ۱۱ سپتامبر نشان میدهد که آمریکا کانون اصلی بحران و ناامنی منطقه است و اخراج آمریکا تنها راه رسیدن منطقه به ثبات است چرا که آمریکا بحران را عامل بقاء خود دانسته و هرگز گامی برای ثبات منطقه برنخواهد داشت.
نویسنده: قاسم غفوری